یافتن پست: #روجا_چمنکار

MONA
MONA
با بوی شعر من
بنشینی کنار دریای من و
قلاب بیاندازی توی رگ‌های من
گریه کنم با شانه‌های تو و
بلرزی با چشم‌های من
همین که لب‌های من
پناه بیاورند به قلاب تو
زمستان بریزد توی رگ‌های من و
اولین برف
ببارد
آرام
از سرانگشتان تو
بر جنوب کوچک من ...

‌زنم
MONA
MONA
مثل مادری که به جوجه‌هایش غذا می‌دهد
دردی به دهانم می‌گذاری
داغی به دلم
و می‌روی
و من به اندازه‌ی قلبم فکر می‌کنم
و راه را برای دست تکان دادن باز می‌کنم
و این‌ که قطار
شاعرانه‌ترین وسیله‌ی نقلیه است آزارم می‌دهد ...


MONA
MONA
می‌خواستم پرنده باشی
پَر بکشی و هرگز برنگردی

حالا سال‌هاست در من لانه کرده‌ای
شاخه‌هایم را شکسته‌ای
هر شب
خواب‌هایم را ریخت و پاش می‌کنی
و هر روز
نُک می‌زنی به زندگی‌ام ..

‌زنم

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ