دختره ، نه درس خونده ، نه خوشگله ، نه آشپزی بلده
خلاصه بگم صفر صفر ،
ازش میپرسی ازدواج کردی... ؟؟؟
با اعتماد به نفس کامل میگه هنوز دم به تله ندادم... !!!
لامصب تو خوده تله ای... !!!
یکی از بدترین حس ها اینه که تو خیابون اسنک بخری بعد نتونی ظرفشو که پر از سسه بلیسی!ینی از در و دیوار چشم در میاد همه ذول میزنن بهت!!هیییییی خیلی دردناکه!
دختر خانومی که توی خونه تون موبایل آنتن نمیده میای توی بالکن حرف میزنی ؛ خواهشا دیگه با تاپ صورتی و شلوارک فسفری نیا ، خب این کارگر افغانی از بالای داربست افتاد پایین خونش گردن تو بود ..!
تازه اون پس گردنی که من هم از مامانم خوردم هم تقصیر تو بود
بی عدب !!!
در یک صبح ِ دل انگیز
هنوز نرسیده به پاییز
در یک سفر ِ رویایی
سوار دریا خواهم شد
دریایی آرام
با قایقی ،ازاندیشیدن ، به موج ِ نگاه ِتو
که مرا
به مرداب ِ نیلوفرها می برد
سوار خواهم شد
بر دریایی
که رنگش
عشق را برای لحظه هایم ، نقاشی کند
سوار ِ دریا
به سوی تو می آیم ...
نبود … پیدا شد … آشنا شد … دوست شد … مهر شد … گرم شد
عشق شد … یار شد … تار شد … بد شد … رد شد … سرد شد
غم شد … بغض شد … اشک شد … آه شد … دور شد … گم شد
تمام شد ، تمام شد .