مورد داشتیم پسره سر جلسه امتحان کف دستش عدد پنج نوشته واسه رسوندن تقلب، نشونه دختره داده بعد دختره فک کرده قلبه!از ذوقش امتحانو که گند زده هیچ، همونجا بله رو هم گفته
نشستـﮧ ایم بـا ـهم نقطـﮧ بـازے مے ڪـنیم ؛ خودم و دلم را مے گویم ! زباטּ نـَفهم نمے فهمد قواعد بـازے را تمــام خانــﮧ ـهـا را با اسم " تـــو " پــر مے ڪـند
بابام به مامانم میگه : ما که بهونه ای واسه رفتن به ماه عسل نداریم ...........پیامک بده ماه عسل بگو ما یه بچه فلج داریم ...با لب تاپش یه جا نشسته تکونم نمیخوره !!! خیلی شیــــــــــــــک تحقیرم کرد
بچه ها ندا سلام رسوند فردا 40 داداششه...حالشم هعی بدک نبود کلی با هم حرف زدیم...گفت بهتون بگم این چند وقته حال روحیش اصلا خوب نبود واسه همین جواب کسیو نمیداد...حالا قول داده که خوب شه
نه اصلأ خبرشو ندارم
چند وقت پیش چند بار بهش زنگ زدم جواب نداد
از اون طرفم داییش که فوت کرده بود مراسمش رشت بود دیگه ، میدونستی که؟
صوفیا زنگ زده بود بهش جواب نداده بود ، بعدش یکی که خودشو دختر عموش معرفی کرده بود بهش اس داده بود ، صوفیا گفته بود که آدرس بدین تا ما هم بیایم ، یجوری محترمانه پیچونده بودش
منم تصمیم گرفتم دیگه بهش زنگ نزنم...
اره خبرشو دارم
اره قرار بود بگه برا مراسم هفتم...همون شبم به صوفیا گفتم پیچونده
منم دیگه زنگ نزدم چون اگر میخواست میتونست لااقل جواب یکی از ما رو بده خبر حالشو بده وقتی دوست نداره دیگه چ اصراریه
تازه یه چند بار که بهش زنگ زدم رد تماس داد
من خیلی از این کار بدم میاد
حداقلش میتونست بعدش یه اس بده بگه نمیتونستم جواب بدم
درسته که داغ داره و ناراحت ولی نمیشه که همش ما ازش خبر بگیریم که
حداقل با یه اس میتونست جوابمونو بده که
دلــم بالکنی می خواهد
رو به شهــر ...
و کمـی باد خنک و تاریکــی ...
یک فنجــان بزرگ چــای
یک جـرعه تــو ...
یک جرعـه من ...
و سکوتـی که در آن دو نگاه گره خورده باشـد؛
بی کلام!
می دانی ؟
دلـم یک من می خواهد برای تــو
یک تــو ، تا ابــد برای من...
شبت خوش
1393/05/4 - 00:46شب خوش نماینده ثانی
1393/05/4 - 01:51شب خوش بی معرفت داداشی
1393/05/4 - 17:30