که به عشق و نرسیدن به گله برگردم
نه! به اندازه ی کافی به خودم بد کردم!

به خودم قول ندادم که بپاشم از غم!
گفته بودم که فراموش کنم آن غم هم...

به رنگ قهوه ای قهوه ی خود چنگ زدم
به این بهانه سری تا به دل تنگ زدم

چیده ام واژه به واژه همه ی حادثه ها
به سرم حمله شد از ناحیه ی وسوسه ها...

طوفان مصائب همه ی دلخوشیم برد
تردید فزون گشته و امید دلم مرد

چرخید مدار ابدیت که برنجم
تا طاقت خود با غم و اندوه بسنجم...

96 درصد از مردم نمی دانند که بن لادن در دهه 80 ، مامور CIA بوده است!

من منتظر اون لحظه‌ام که
تو روز قیامت خداوند بهم بگه
«چرا در زمین هجرت نکردید؟»
و من پاسپورت ایران رو
بهش نشون بدم و بگم
«چی می‌گی بزرگوار؟»
مگه جایی راهمون میدادن و نرفتیم?

#فامیل دور

رضا
مدیریت محترم شبکه ی اجتماعی نمیدونم
سلام علیکم
احترامأ به استحضار می رساند ، فرا رسیدن میلاد خجسته ی حضرتعالی را به شما و خانواده ی محترمتان تبریک و شادباش عرض نموده و از خداوند
گار مهربان شادی روزافزون و طول عمر فراوان را برای شما خواستاریم
مارا در این شادی عظیم شریک بدانید

تولدت مبارک رفیق

فقر همان گرد و خاکی است که بر کتابهای فروش نرفته ی یک کتابفروشی می نشیند...
فقر شب را بی غذا سر کردن نیست
فقر روز را بی اندیشه سر کردن است.


#صمد_بهرنگی

کدامین درد را باید بیفزایم به زندانم؟!
برای عشق بنویسم؟ نمی دانم ، نمی دانم...

نباید اینچنین باشم! خودم این را نمی خواهم،
چرا از غصه ی قلبم کمی حتی نمیکاهم؟!

در مسجد و میخانه اگر بست نشستی
در حال عبادت و اگر مست نشستی

در فکر خدا و سخن ِ اهل خدا باش
از غیر خدا هرچه که باشد تو جدا باش...

بگو تو هم به فکرمی ، همینجوری مثل خودم
بگو واسه همینه که اینجوری عاشقت شدم...

ولی نمیدونم چرا دلم گواه بد میده...
چرا بهت زنگ میزنم گوشیت جواب رد میده؟!

که ساده بودن و صادق
مرام دین و ایمان است

چه شد امروز بر مردم؟!
دورویی رسم اینان است!!!!!

گاهی هیچ چیزی برای از دست دادن ندارم
لم می‌دهم و به بدبختی‌هایم لبخند می‌زنم.
مردم فکر می‌کنند هیچ مشکلی ندارم
اما زندگی بدون مشکل
فقط یک خواب است.
آدم هم نمی‌تواند همیشه بخوابد!
#چاپلين

عشق یعنی دل سپردن ، پرزدن
تا به عرش کبریایی سرزدن
عشق یعنی سوختن در سوز یار
اشتیاق دیدن هر روز یار...

بند دنیا گر به پاها بسته شد
قلب انسانها زِ عالم خسته شد
خستگی در روح و جسمش رخنه کرد
شور دنیا در درونش فتنه کرد...

تا فرصت بیداری و بیدارشدن پابرجاست
آن خواب حرام است که بر چشم نشست!!

‏بعضی وقتها کوتاه اومدن هم خودتو نجات میده هم بقیه رو...

از نصیحت ها دگر من خسته ام!
گویی یا ره بر حقیقت بسته ام...
فکر هایم یک به یک برگشت خورد،
بخت من در اشک ها تر گشت ، مُرد...

مرگ من قبل از خودم آماده بود،
تا بگیرد اینچنین دنیای من...!
من خودم هم فکر کردم زنده ام ،
فکر اینکه مرگ هست فردای من...

من مکرر در خودم تکرار را حس کرده ام
حس من حس پریدن بر فراز بام نیست!
حس من حس پرنده در قفس های تهی ست...

ترسم از مرگ مرام و منش خوبان است!
وای بر جمعیت زنده کش ِ مرده پرست!!!

چرا عاشق شدن جرم است؟!
چرا صادق شدن بد شد؟
چرا در درس و مشق ما،
تحمل کردنم رد شد؟!!

اصلا خود اخبار مهمی تو برایم
رد و خبرت آخر ِ اخبار و رسانه ست...

شبای قدر یه چیز مثل قدر مطلق تو ریاضیه که منفی بری توش مثبت میای بیرون