این روزها؛ سکوت هم سرشار از سروصداست.
این روزها؛حرف حساب ماشین حساب میخواهد.
این روزها؛ خط فقر از خط نستعلیق چشم نواز تر است.
این روزها وجدان کاری بسیار خوب است به شرط آنکه کاری وجود داشته باشد.
این روزها؛ سرو صدای سکوت هم آزارم میدهد.
این روزها؛ بالاتر از سیاهی نیز رنگی هست و آن رنگ روزگار ماست...
باور کن هیچ چیزی در این دنیا ارزشی بالاتر از این ندارد!
غمی را از دل زدودن و لبی را به خنده وا کردن.
فقط خدا می داند بزرگی و بخشندگی قلبی را،
که به ازای هدیه لبخندی،
از تمام دردهای خود گذشته که فقط دیگری را شادتر ببیند...
فقط خدا می داند اندازه این خوبی را، این مهربانی را
بسم الله الرحمن الرحیـــــــــــــم...
فاطمیه تمام شد....
دراین میان بودند کسانی که سوگوار مادر سادات بودند...
همانهایی که رخت عزا به تن کردند و مجلس عزای مادر بپا...
عیدو عید دیدنی را داشتندولی حرمت راهم نگه داشتند....
سیزده به در و سفر و میهمانی هم داشتند اماسوگ مادر فراموششان نشد...
نتیجه ی امورتان بماند در آن لحظاتی که هیچ فریاد رسی نیست...
اما دراین میان بودند کسانی هم که لذات زودگذر دنیایی را به سوگ مادر ترجیح دادند...:-(
ماشین باصدای بلند ضبط و آهنگ سراسیمه می آمد...
سرنشینان جز راننده که گاهی تحت تأثیر جو قرار میگرفت همه دست میزدند و شاد...
خیلی اتفاقات می توانست بی افتد...
بریدن فرمان و ترمز و لاستیک و ماشین های روبه رو و خیلی بلاهای دیگــــــــر...
ولی بود مادری قد خمیده کنار جاده و آیت الکرسی بر لب...
بماند که وقتی سالم رسیدندیکی تمجید از دست فرمان راننده میکرد و یکی......!
زهــــــرا همه را دوست می دارد...
گاهی ماهم اورا دوست بداریم...