براهت حامدا٫من مقتدایم
به نزدت سکه ای چون بی بهایم
تورامیخوانم ای شبگردعاشق
اگرچه درنمی آیدصدایم
به زندان غمت من چون اسیرم
نخواهم کس کندزین بندرهایم
چوآزادی بودبی توچوبندم
بدین حالت دمی من چون نپایم
شعربداهه ازنیما
تقدیم بخدای احساس حامد
به روی ماه تو من بوسه کردم
کمی من این هوارا تازه کردم
به کیش ما توی صد ُدر و الماس
توی این ما ه تابان این گل یاس
اگر چه من خودم شبگرد تنهام
جوابت میدهم شبگرد شبها م
به قلب ما تو ی هم مونس و یار
چو تابنده ماهی در شب تار
به شیوای تو که نمیرسه داداش اما خب دیگه سواد ما بیشتر این نیس
#لایک
1392/12/17 - 21:31مرسی...
1392/12/17 - 21:32بش برسی دادا
1392/12/17 - 21:34