همه ی مداد رنگی ها مشغول بودند...به جز مداد سفید...هیچ کسی به او کار نمی داد... همه می گفتند:{تو به هیچ دردی نمی خوری}... یک شب که مداد رنگی ها...توی سیاهی کاغذ گم شده بودند... مداد سفید تا صبح کار کرد...ماه کشید...مهتاب کشید... و آنقدر ستاره کشید که کوچک وکوچک و کوچک تر شد... صبح توی جعبه ی مداد رنگی...جای خالی او...با هیچ رنگی پر نشد
به کودکی گفتند عشق چیست؟گفت :بازی
به نوجوانی گفتند عشق چیست؟گفت:رفیق بازی
به جوانی گفتند عشق چیست؟گفت:پول و ثروت
به پیری گفتند عشق چیست؟گفت:عمر
به عاشقی گفتند عشق چیست؟
چیزی نگفت آهی کشیدوگریست
الو سلام منزل خداست ؟این منم مزاحمی آشناست هزار دفعه این شماره را دلم گرفته است ولی هنوز پشت خط منتظر یک صداست شما که گفته اید پاسخ سلام واجب است به ما که می رسد حساب بنده ها جداست؟؟
پروردگارا!
به من بیاموز دوست بدارم کسانی را که دوستم ندارند،
گریه کنم برای کسانی که هیچگاه غمم را نخوردند،
لبخند بزنم به کسانی که هرگز تبسمی به صورتم ننواختند،
محبت کنم به کسانی که محبتی در حقم نکردند،
عشق بورزم به کسانی که عاشقم نیستند.
یک لحظه طول می کشه تا از کسی خوشت بیاد , یک دقیقه طول می کشه تا یکی رو بپیچونی یک ساعت طول می کشه تا یکی رو دوست داشته باشی یک روز طول می کشه تا دلت برای یکی تنگ بشه یک هفته طول می کشه تا به یکی عادت کنی کمتر از یک ماه طول می کشه که عاشق یکی بشی اما یک عمر طول می کشه تا فراموشش کنی
ای قوم به حج رفته کجایید کجایید*معشوق همین جاست بیایید بیایید معشوق تو همسایه و دیوار به دیوار*در بادیه سرگشته شما در چه هوایید گر صورت بیصورت معشوق ببینید*هم خواجه و هم خانه و هم کعبه شمایید ده بار از آن راه بدان خانه برفتید*هم خواجه و هم خانه و هم کعبه شمایید آن خانه لطیفست نشانهاش بگفتید*از خواجه آن خانه نشانی بنمایید