msing - شبکه اجتماعی نمیدونم

9 دیدگاه · 1392/10/26 - 01:02 ·

بابابزرگم از صبح نشسته پایه ماهواره فوتبال زنان المپیک تا شب بش میگم تو که فوتبال دوست نداری 1 روز پا فوتبال اینا نشستی برگشته میگه میخوام ببینم بلاخره اینام بعده گل زدن لباسشونو در میارن خوشحالی کنن یا نه {-15-}

5 دیدگاه · 1392/10/26 - 00:53 ·

سلام

6 دیدگاه · 1392/10/26 - 00:43 ·

دوستان خدانگهدار {-43-}

2 دیدگاه · 1392/10/25 - 02:00 ·

دیدگاه · 1392/10/25 - 01:46 ·

8

6 دیدگاه · 1392/10/25 - 01:24 ·

9

... ادامه

6 دیدگاه · 1392/10/25 - 01:13 ·

8

سلام

6 دیدگاه · 1392/10/25 - 00:33 ·

1 دیدگاه · 1392/10/24 - 02:38 ·

سلام

7 دیدگاه · 1392/10/24 - 00:37 ·

منم رفتم خدانگهدار {-35-}

5 دیدگاه · 1392/10/23 - 02:23 ·

صبح زود رسیدم خونه، شب کار بودم، خیلی خسته بودم تازه خوابم برده بود که دیدم یکی داره بالاسرم باهام شوخی میکنه و قلقلک میده کف پامو فکر کردم داداشمه گفتم کرم نریز پدر سگ یهو چشمو باز کردم دیدم بابامه، بابای ما هم قاطی بلند بلند مادرمو صدا زد: خانوووووووووووووم بیا تحویل بگیر پسرت به من میگه پدر سگ

مادر ما هم بنده خدا تازه از خواب پاشده بود حالیش نبود گفت غلط کرده، پدر سگ خودشه

)))
بابام گفت تو نمیخواد طرفداری کنی

3 دیدگاه · 1392/10/23 - 02:03 ·

میگم یه وقت زشت نباشه
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
ﺗﻮی ﺗﻮﺍﻟﺖ ﻓﮑﺮ ﻣﯽ ﮐﻨﯿﻢ ، ﺗﻮ ﺍﻣﺘﺤﺎﻥ میرینیم !

2 دیدگاه · 1392/10/23 - 01:26 ·

واقعا متاسفم نمیدونم چی بگم..
دیشب تا نصف شب پای کامپیوتر بیدار بودم... صبح پا شدم دیدم
چشام شده کاسه خون، به لبم داغ جنون، به کنارم تو بمون، نرو با دیگری
اون آخریا صدا ی دستاشون نمیااااااااد
اواو او او همه دستا بال
{-7-}

40 دیدگاه · 1392/10/23 - 01:22 ·

پسره عکس آیفون 5 گذاشته نوشته : یه مخاطب خاصم نداریم ولنتاین واسش از اینا بگیریم!!

دوستش زیرش نوشته تو بخر بودی الان گوشیت 1200 نبود! =))

2 دیدگاه · 1392/10/23 - 01:18 ·

سلام

11 دیدگاه · 1392/10/23 - 00:41 ·

سلام

11 دیدگاه · 1392/10/22 - 01:10 ·

مورد داشتیم دختره سوار بر کلیپس سفید آرزوها شده و رفته سفر دور دنیا.

2 دیدگاه · 1392/10/21 - 21:57 ·

من هم میروم بای

1 دیدگاه · 1392/10/21 - 03:45 ·

... ادامه

8 دیدگاه · 1392/10/21 - 01:48 ·

اینم یه کلیپس برفی

4 دیدگاه · 1392/10/21 - 01:43 ·

گفتگوی کاملاً جدی بین دو دخدر در تاکسی:
اولی: مربی تئاترمون قبلاً دستش تومور داشته
دومی: تومور مغزی؟!
اولی: نمی دونم... اونشو نگفت {-7-}

دیدگاه · 1392/10/21 - 01:28 ·

تلویزیون داشت نشون میداد میگفت : کودک لطیف است با آن به درستی برخورد کنید ...

در راستای مسخره بازی به مامانم میگم : مامااان من لطیفما...
مامانم : عزیزم تو دیگه از لطافت دراومدی کصصصصاااافط شدی !!!

... ادامه

دیدگاه · 1392/10/21 - 01:26 ·