خدایا … دیگر زمینت بوی زندگی نمیدهد…

خدایا... کودکان گل فروش را می بینی؟

مردان خانه به دوش...

دخترکان تن فروش...

مادران سیاه پوش...

واعظان دین فروش...

محرابهای فرش پوش...

پسران کلیه فروش ...

زبانهای عشق فروش...

انسانهای آدم فروش...

همه را می بینی....

میخواهم یک تکه از آسمانت را بخرم دیگر زمینت بوی زندگی نمي دهد

بعضی وقتا مجبوری تو فضای بغضت بخندی ...
دلت بگیره ولی دلگیری نکنی ...

شاکی بشی ولی شکایت نکنی ...

گریه کنی اما نذاری اشکات پیدا شن ...
خیلی چیزارو ببینی ولی ندیدش بگیری ...

خیلی حرفارو بشنوی ولی نشنیده بگیری !
خیلی ها دلتو بشکنن و تو فقط سکوت کنی ... !!

داستان این روزهای من ... !

بعضیام هستن که نقشه لبو دهنو بازی میکنن... فقط زر میزنن
به اینا باس گفت...
نه اصن به اینا چیزی نمیشه گف چون باز زر میزنن..
فقط باید محله حادثه رو ترک کرد

هر شب به آسمان خیره میشوم و با ستاره ها درد و دل میکنم

من میگویم دوستم نداشت مگر نه ؟؟؟ء

ستاره هم چشمک میزند …

میگویم با دیگری خوش است مگر نه ؟؟؟ء

باز هم چشمک میزند …

میگویم من برم راحت میشود مگر نه ؟؟؟ء

باز هم چشمک میزند …

و بعد سکوت میکنم

شیشه ای میشکند یک نفر میپرسد که چرا شیشه شکست؟ آن یکی میگوید شاید این رفع بلاست! دل من سخت شکست، هیچ کس هیچ نگفت، غصه ام را نشنید. از خودم میپرسم ارزش قلب من از شیشه یک پنجره هم کمتر بود؟!