یافتن پست: #اِحیـــا

setareh 22
setareh 22
خواستم فرمِ اهــدای اعضــای بدنم رو برای بعد از مرگــم پُر کنم…
گفت:
سیــاه بود، نتونستم...
گفت:
نــاپــاک بود، نتونستم...
گفت:
افکارِ نادرست داشت، نتونستم...
گفت:
گاهی به بیراهه رفته بود،نتونستم...
گفت:
دست مستمندان رو نگرفته بود، نتونستم...
گفتم:«خدایـــا!من کـــی ام؟!
اینا رو اهدا کنم که بعد از مرگم باعث گنــاه برای اونا میشه…»

دستی گرم بر شانه هام فرود اومد...
گفت: «جوان!
،برایِ اهدایِ عضو به هم نوعت تپیده..
،نیازمندان اعضای بدن رو دیده..
،به اهدای اعضات فک کرده..
،تو رو به اینجا کشونده..
،دست نیازمندان رو گرفته..»
و شاید این بود تنها کارنیکــی که قلباً با خلوصِ نیت انجام دادم •

چه حسِ خوبیه که بعد از مرگت تو سینه ی یکی دیگه ...
یا اینکه اعضایِ بدنت، زندگـــی کسی رو کنه!
همیشه دوست دارم جوری بمیرم که اعضای بدنم رو به جای پوسیدن زیر خروارها خـــاک
به بدن کسی پیوند بزنن!

گر مردِ رهی بســم الله
دیدگاه · 1393/07/5 - 14:56 ·
3

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ