یافتن پست: #بـازی

zahra
zahra
تو تاکسی نشـسـته بودم داشتم اس ام اس بـازی میـکردم ، خسـه شدم. گوشـیمـو دادم بـه بـغل دستـیم گفتم خودت ادامه بده...
لامصب کاملاً در جریان بود!
... ادامه
Majid
2-130.jpg Majid
خدایا
می‌خواهم برگردم به روزهای کودکی..
آن زمان‌ها که پدر تنها قهرمان بود
عشــق، تنـــها در آغوش مادر خلاصه میشد
بالاترین نــقطه‌ى زمین، شــانه‌های پـدر بــود
بدتـرین دشمنانم، خواهر و برادرهای خودم بودند
تنــها دردم، زانوهای زخمـی‌ام بودند
تنـها چیزی که می‌شکست، اسباب‌بـازی‌هایم بـود
و معنای خداحافـظ، تا فردا بود!
... ادامه
دیدگاه · 1393/04/31 - 02:49 ·
3
کاپیتـان رستمی
کاپیتـان رستمی
زن

گـاهـی سـعــی مـی کـنـد ،

مـردانـه بـازی کـنـد !!!

مـردانه کـار کـنـد ...

مـردانـه قـدم بـردارد

مـردانـه فـکـر کـنـد

مـردانـه قـول دهــد

امـا هـر کاری هـم کـه بـکـنـد

زن اســت !!!

احـسـاس دارد

لـطـیف اسـت

یـک جـا عـقـب مـی نـشـیـنـد و مـحـبـت تـو را مـی خـواهـد

زن اسـت دیـگــر ... !
... ادامه
✔♥Дℓɨ♥✔
1404244096168112_large.jpg ✔♥Дℓɨ♥✔
، در بـرکـه شـب، سرسـره بـازی می کـرد
شـعـر چــشمـان را قـافـیـه سـازی می کــرد

گاهی از و خاموشی و سرما می گفت
گـاهی از عـشـق و جـنـون، درازی می کرد

آســمــان، عـرصــه ی پـــهــنــاور نـبـود...
کـهـکـشـان بـستـه و ، فـضـا بـاز نـبـــود...
... ادامه
bamdad
bamdad
خــنده داره . . .
مـــا آدمـا هــنـوز هــــم مـثــل بچــگیمـــون . . .
هــــر کـی کــه بیشــتـــر بـاهــامـــــون بـازی کـنه رو . . .
بیشــتر دوســتـش داریـــــم . . . !
... ادامه
دیدگاه · 1393/01/7 - 00:23 ·
6
محمدطاها
محمدطاها
می خواهم برگردم به روزهای کودکی آن زمان ها که:

پدر تنها قهرمان بود.

عشــق، تنـــها در آغوش مادر خلاصه میشد.

بالاترین نــقطه ى زمین، شــانه های پـدر بــود ...

بدتـرین دشمنانم، خواهر و برادر های خودم بودند.

تنــها دردم، زانو های زخمـی ام بودند.

تنـها چیزی که میشکست، اسباب بـازیهایم بـود.

و معنای خداحافـظ، تا فردا بود...!
... ادامه
دیدگاه · 1393/01/4 - 18:47 ·
7
soheil
soheil
پــسر گــفــت بــابــا بــرام زن بگیر

دلــم گـشـتــه در بــنــد زلـفـی اسـیر

پــدر گــفـــت فـــرزنـــد دلــبــنـد باب

دوبـاره بــرایم چـه دیـــدی به خـواب

پــســر گـــفـــت دلـــــداده او شــــدم

اسـیـر دو چــشــم و دو ابــرو شــــدم

پـدر گـفتش ایـن عاشـقیّت عزا است

بـرایـم غم و غصه همچون غـذا اسـت

پـسرگـفـت عــزای تـو شـــادی مــن؟

غــم و غــصه ات عــشــقــبـازی مـن؟

پـدر گـفـت مگر مـغـز در کلّه نیست؟

شب و روز از غصه بَهرم یکی اســت

مـن هـمـچـون خـر لنگ در کار خود

بــمـانـدم کــمـر خــم شــد از بار خـود

بـود هـشـت من رهن نُه ای پسر

شــدم از غــم مـُفــلسی خِــنـگ و خــر

تــو دیـگــر مـَنـه قــوز بــالای قــوز

کــمــی هــم بـه بـدبخـتی ام چشــم دوز

بــمـانــدم چــو مــرغــی اسـیر قفس

بــرایـــم نــمــانـــده دگــر یــک نــفــس

پـسر گـفــت تــا حـل شـود مشکلات

شـوم مــن در ایــن جنگ شطرنج مـات

شــود مــوی مـن همچو دندان سپید

زســر هـرچـه عشق است خواهد پـریـد
... ادامه
دیدگاه · 1393/01/3 - 22:24 ·
8
iman
iman
یه لحظـه گـوش کـن خـــدا ؛

جـدی میگــم . . .

نه بچـه بـازیه نـه ادا و اطــوار ،

تو این دنــیا ...

حــالِ خــیلی هـا اصـلا خـوب نیـست !

به حق همين شبا ، یـه دسـتی بـه زندگیـشون بکـش

الهي آمين
... ادامه
دیدگاه · 1392/12/9 - 02:09 ·
6
bamdad
03680113191918518977.jpg bamdad
بیـا برویـــم
خــدا را گول بـزنیم !
تـو از خـدا تمـام ِ دنیا را بخواه
من
راه می افتـم کوچه به خیابان
شهـر به شهر
دنیـا را جمع می کنـم
در دستانم
می آورم بــرای ِ تـُــ
آنوقت خـدا می خندد !
و مـا زیرکانه بـازی را می بریم
.
کسی چـه می دانـد کـه
ما تـا پایان ِ دنیـا "عاشق" ماندیـم !!
... ادامه
zoha
zoha
مـــن بـا واژه هـا بـازی میکنم تــو با زخم هــای من...!!!
shaghayegh(پارتی_السلطنه)
owtcs06onfbsqgwmvudk.jpg shaghayegh(پارتی_السلطنه)
سخت است ببـازی


همــه ی احساس پــاکت را


و بعد بهت بگه


عادت بود ، دوستت نداشتم.....!
ReyHaNE (دختر همسایه)
ReyHaNE (دختر همسایه)
یه لحظـه گـوش کـن خـــدا ؛


جـدی میگــم . . .


نه بچـه بـازیه نـه ادا و اطــوار ،


تو این دنــیا ...


حــالِ خــیلی هـا اصـلا خـوب نیـست !


به حق همین شبا


یـه دسـتی بـه زندگیـشون بکـش



الـــهـــی آمـــیـــن...
... ادامه
دیدگاه · 1392/10/11 - 19:09 ·
8
nafas
nafas
می خواهم برگردم به روزهای کودکی آن زمان ها که : پدر تنها قهرمان بود .*
* عشــق، تنـــها در آغوش مادر خلاصه میشد *
*بالاترین نــقطه ى زمین، شــانه های پـدر بــود ... *
*بدتـرین دشمنانم، خواهر و برادر های خودم بودند . *
*تنــها دردم، زانو های زخمـی ام بودند. *
*تنـها چیزی که میشکست، اسباب بـازیهایم بـود *
*و معنای خداحافـظ، تا فردا بود...!*
... ادامه
دیدگاه · 1392/10/5 - 15:55 ·
4
shaghayegh(پارتی_السلطنه)
shaghayegh(پارتی_السلطنه)
” ﺍﻭ ” ﻫـﺎﯼ ﺟـﻬـﺎﻥ ﯾـﺎ ﻗـﺒـﻞ ﺍﺯ ﺗـﻮ ﻋـﺎﺷـﻖ ﯾـﮑـﯽ ﻣـﯿـﺸـﻦ ﯾـﺎ ﺑـﻌـﺪ ﺍﺯ ﺗـﻮ ﻋـﺎﺷـﻖ ﯾـﮑـﯽ ﻣـﯿـﺸـﻦ ! ﻭ ” ﻣـﻦ ” ﻫـﺎﯼ ﺟـﻬـﺎﻥ ﻫـﻤﯿــﺸـﻪ ﻫـﻤـﺎﻥ ﻧـﻘـﺶ ﺗـﮑـﺮﺍﺭﯼ ﺭﺍ ﺑـﺎﺯﯼ ﺧـﻮﺍﻫـﻨـﺪ ﮐـﺮﺩ ﺗـﻨـﻬــﺂﯾـﯽ . . .{-38-}
دیدگاه · 1392/10/4 - 12:14 ·
5
صفحات: 1 2 3

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ