یافتن پست: #بنشین

bamdad
bamdad
گاهی گردش پرگارِ تقدیر، در دست تو نیست، باید بنشینی و نظاره کنی. اما مرکز را که درست انتخاب کرده باشی، دلت قرص باشد، دیگر هرچه می خواهد بچرخد.
{-35-}
دیدگاه · 1395/09/17 - 18:34 ·
2
Mohammad
40041533364522825639.jpg Mohammad
دبیرستان تاریخی فروغ رشت دبیرستان دخترانه ی فروغ ، با قدمت آموزشی 106 ساله است در سال 1284 شمسی تاسیس گردید و یکی از قدیمی ترین مراکز فرهنگی و آموزشی دخترانه ی گیلان و به تعبیری در سراسر کشورمان که در گذر زمان ، خاستگاه صدها و بلکه هزاران نخبه ی گیلانی بوده است.دبیرستان دخترانه ی فروغ رشت ، در بدو تأسیس ، مدرسه «اناثیه ی امریکایی» نام داشت و به مرور به اسامی دیگری چون : «مهستی» و «فروغ» و در نهایت ، «هفده شهریور»، نامور شد. مدرسه ای که زمانی « مهکامه محصص »، شاعر معاصر ایران و مادر اردشیر محصص ( از نوایغ فقید دنیای هنر امروز ) کرسی ریاست اش را داشت و کسانی چون دکتر آذر اندامی ( پزشک و باکتری شناس نامی ایران که به پاس خدمات انسانی اش به بشریت ، حفره ای را در سیاره ی ناهید، به نام اش کرده اند ) و یا نیره ابتهاج سمیعی ( از نخستین بانوان نماینده ی مجلس در تاریخ دستگاه قانون گذاری کشورمان ) بر روی نیمکت های اش نشسته بودند ، این چنین متروک و مهجور و مظلوم باشد و آرام آرام ، بی مهری به تاریخ و تخریب تدریجی خود را دردمندانه به نظاره بنشیند. امیدوارم مسئولین ما برای بازسازی این بنای تاریخی که چندی است در معرض خطر تخریب و نابودی است هرچه زودتر اقدامات لازم را بعمل آورند چرا که فوتِ وقت و از دست دادن زمان در این باره ، در حُکم بی مهری به تاریخ فرهنگ گیلان است.
... ادامه
مرجان بانو :)
مرجان بانو :)
خدا بخیر بگذرونه
دیشب پام پیچ خورد
امروز صبح هم تو برف و یخ خوردم زمین
سومی رو بخیر بگذره{-7-}
مرجان بانو :)
مرجان بانو :)
ﺩﻝ ﺧﻮﺷﻢ ﺑﺎ ﻏﺰﻟﯽ ﺗﺎﺯﻩ، ﻫﻤﯿﻨﻢ ﮐﺎﻓﯽ ﺳﺖ ﺗﻮ ﻣﺮﺍ ﺑﺎﺯ ﺭﺳﺎﻧﺪﯼ ﺑﻪ ﯾﻘﯿﻨﻢ . ﮐﺎﻓﯽ ﺳﺖ ! ﻗﺎﻧﻌﻢ، ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﭼﻪ ﺑﺨﻮﺍﻫﻢ ﺍﺯ ﺗﻮ ﮔﺎﻩ ﮔﺎﻫﯽ ﮐﻪ ﮐﻨﺎﺭﺕ ﺑﻨﺸﯿﻨﻢ ﮐﺎﻓﯽ ﺳﺖ ! ﮔﻠﻪ ﺍﯼ ﻧﯿﺴﺖ، ﻣﻦ ﻭ ﻓﺎﺻﻠﻪ ﻫﺎ ﻫﻤﺰﺍﺩﯾﻢ ﮔﺎﻫﯽ ﺍﺯ ﺩﻭﺭ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺧﻮﺏ ﺑﺒﯿﻨﻢ ﮐﺎﻓﯽ ﺳﺖ ﺁﺳﻤﺎﻧﯽ ! ﺗﻮ ﺩﺭ ﺁﻥ ﮔﺴﺘﺮﻩ ﺧﻮﺭﺷﯿﺪﯼ ﮐﻦ! ﻣﻦ ﻫﻤﯿﻦ ﻗﺪﺭ ﮐﻪ ﮔﺮﻣﺎﺳﺖ ﺯﻣﯿﻨﻢ ﮐﺎﻓﯽ ﺳﺖ ﻣﻦ ﻫﻤﯿﻦ ﻗﺪﺭ ﮐﻪ ﺑﺎ ﺣﺎﻝ ﻭ ﻫﻮﺍﯾﺖ ﮔﻬﮕﺎﻩ ﺑﺮﮔﯽ ﺍﺯ ﺑﺎﻏﭽﻪ ﯼ ﺷﻌﺮ ﺑﭽﯿﻨﻢ ﮐﺎﻓﯽ ﺳﺖ ﻓﮑﺮ ﮐﺮﺩﻥ ﺑﻪ ﺗﻮ ﯾﻌﻨﯽ ﻏﺰﻟﯽ ﺷﻮﺭﺍﻧﮕﯿﺰ ﮐﻪ ﻫﻤﯿﻦ ﺷﻮﻕ ﻣﺮﺍ، ﺧﻮﺏ ﺗﺮﯾﻨﻢ ﮐﺎﻓﯽ ﺳﺖ
... ادامه
دیدگاه · 1394/06/21 - 20:49 توسط Mobile ·
4
رضا
1756793.jpg رضا
bamdad
bamdad
زندگی را ورق بزن
هر فصلش را خوب بخوان
با بهار برقص
با تابستان بچرخ
در پاییزش عاشقانه قدم بزن
با زمستانش بنشین و چایت را به سلامتی نفس کشیدنت بنوش
زندگی را باید زندگی کرد،
آن طور که دلت می گوید.
مبادا زندگی را دست نخورده برای مرگ بگذاری.

"سیمین بهبهانى"
{-35-}
دیدگاه · 1394/01/7 - 15:03 ·
5
bamdad
bamdad
قلبت را آرام کن..
یک وقتهایی بنشین و خلوت کن با تمام سکوت هایت…
نگاه کن به اطرافت…
به خوشبختى هایت…
به کسانی که میدانی دوستت دارند…
به وجود آدم هایی که برایت اهمیت دارند …
و به خدایی که تنهایت نخواهد گذاشت…
گاهی یک جای دنج انتخاب کن…
گاهی یک جای شلوغ…
آرامش را در هر دو پیدا کن…
هم درکنار شلوغی آدم ها…
هم درکنار پنجره ای چوبی و تنها…
دلمشغولی ها را گاهی ساده تر حس کن…
باران را بی چتر بشناس…
خوشحالی را فریاد بزن…
و بدان که تو" بهترینى"

{-35-}
دیدگاه · 1393/12/17 - 22:07 ·
3
bamdad
bamdad
خندیدن یک نیایش است
اگر بتوانی بخندی،آموخته‌ای که چگونه نیایش کنی

کوتاه‌ترین راه برای گفتن دوستت دارم لبخند است!

کمی موسیقی گوش کن، برقص، بخند (حتی به زور)،

آنگاه بنشین و نظاره کن آثار شگرف همین حرکات به اصطلاح اجباری را!

فراموش نکن!همین لحظه را،اگر گریه کنی یا بخندی‌! بالاخره می‌گذرد،امتحان کن‌!

{-126-}
دیدگاه · 1393/10/18 - 18:34 ·
5
bamdad
bamdad
گاهی وقت‌ها دلت می‌خواهد با یکی مهربان باشی، دوستش بداری و برایش چای بریزی.

گاهی وقت‌ها، دلت می‌خواهد یکی را صدا کنی، بگویی سلام، می‌آیی قدم بزنیم؟!

گاهی وقت‌ها دلت می‌خواهد یکی را ببینی، شب بروی خانه بنشینی، فکر کنی و کمی برایش بنویسی.

گاهی وقت‌ها،

آدم چه چیزهایِ ساده‌ای را ندارد!

:(
دیدگاه · 1393/10/9 - 20:29 ·
4
bamdad
bamdad
من دلم کافه ای می خواهد که در سردی هوا

در آن بنشینم و

سفارش لحظه های گرم دهم پر زمحبت و دوستی

:(
bamdad
bamdad
دلم یک نفر غریبه می خواهـد ..
بیاید بنشیند فقط سکوت کند
من هی حرف بزنم
بزنم و بزنم
تا کمی کم شود از این همه بار ...
بعد بلند شود و برود
نه نصیحتی نه ...
انگار نه انگار ...

:(
دیدگاه · 1393/09/12 - 20:18 ·
7
setareh 22
setareh 22
از دست این شاعراچیکارکنیم!!
شاعرمیگه: برخیز و مخور غم جهان گذران
تا پامیشم میگه:
بنشین و دمی به شادمانی گذران!!!
خدا شاهده الان نیم خیز موندم تا بیت بعدی تکلیفم روشن شه!!!
... ادامه
شهرزاد
10702076_969485163078237_6739456787657733355_n (1).jpg شهرزاد
باید معجزه ای بی آفرینم
مثلا وقتی تو دارد اخمت می آید
قبل از آنکه بنشیند رویِ صورتت
من بوسه بارانت کنم
که اصلا یادت برود اخم داشته ای
یا اینکه وقتی من می خواهم با تو قهر کنم
قبل از فکرش مرا در آغوش بگیری
و من یادم برود اصلا برایِ چه می خواستم لوس شوم
قهر کنم .. و مهربانی هایم را
نثارِ بودنت نکنم ؟
باید معجزه ای بی آفرینم
که خنده هایمان به گوشِ دنیا برسد
تا همه بخندد
پیش از آنکه اشک بر چشمانشان سرازیر شود ...


عادل دانتیسم
... ادامه
دیدگاه · 1393/06/22 - 11:38 ·
5
Mohammad
aVhekySeFR.jpg Mohammad
جز دعا کار دگر نیست مرا
شب روزت همه شاد
دلت از غم آزاد
همه ایام به کام
و تو پیوسته سرافراز و ز هر غصه برون
همچو گنجشک به هر بام ودرخت
بنشینی خندان
وسبکبال تر از برگ درخت
در هوا رقص کنان
مشق پرواز کنی سوی سپیدار بلند
و ز تو نغمه مستی آید ...
لحظه هایت چون قند
روزگارت لبخند
هفته هایت پر مهر
هر کجایی که قدم بگذاری
همه از کینه تهی
همه از قهر و عداوت خالی
همه جا ، نام تو از مهر ، به لب ها جاری ...
و تو با یاد خداوند بزرگ
به سلامت ببری راه به پیش...
... ادامه
bamdad
bamdad
می روی و گریه می آید مرا

ساعتی بنشین که باران بگذرد
دیدگاه · 1393/06/15 - 21:40 ·
5
bamdad
bamdad
یک لحظه زندگی تو از دست می رود

وقتی کسی که هستی تو هست می رود



شاید که لحظه ای بنشیند کنار تو

اما کسی که بار سفر بست،می رود



از کمترین تکان تنش رنج می کشی

وقتی که پیش از این به تو گفت ست می رود



رفتن همیشه راه رسیدن نبوده است

گاهی مسیر جاده به بن بست می رود

:(
دیدگاه · 1393/05/7 - 22:15 ·
4
صوفياجون
صوفياجون
پس از مرگم در سوگ من منشین
آن هنگام که بانگ ناخوشایند ناقوس مرگ را می شنوی
که به دنیا اعلام می کند: من رها گشته ام ؛
ازاین دنیای پست , از این مأمن پست ترین کرم ها
وحتی وقتی این شعر را نیز می خوانی, به خاطر نیاور
دستی که آنرا نوشت, چرا که آنقدر تو را دوست دارم
که می خواهم در افکار زیبایت فراموش شوم
مبادا که فکر کردن به من تو را اندوهگین سازد
حتی اسم من مسکین را هم به خاطر نیاور
آن هنگام که با خاک گور یکی شده ام
هر چند از تو بخواهم این شعر را نگاه کنی
بلکه بگذار عشق تو به من , با زندگی من به زوال بنشیند
مبادا که روزگار کج اندیش متوجه عزاداری تو شود
و از اینکه من رفته ام (از جدایی دو عاشق) خوشحال شود.
{-35-}{-35-}
رضا
b48c5caa270b97eebb29a18949290e5d_500.jpg رضا
اگر حوصله داشته باشن کنیم .

فقط چند تا نکته رو رعایت کنید :
1. فقط یک بیت از شعر رو تو نظرات بنویسید و حتما اسم شاعر هم همراهش باشه در صورت امکان بزنید مثلا و...

2. شعری که می نویسید حرف اولش باید مشابه آخرین حرف شعری باشه که نفر قبلی نوشته .

3. طوری شعرها رو اضافه کنید تا بقیه هم مشارکت کنن یعنی بعد از نوشتن یک بیت شعر صبر کنید نفر بعدی جواب بده .

4. نظرات اضافی حذف میشن .

من یک بیت از حافظ رو میگذارم تا بقیه ادامه بدن .
دل خرابی می‌کند دلدار را آگه کنید/زینهار ای دوستان جان من و جان شما
✔♥Дℓɨ♥✔
10369203_814959441871333_6928357407004845311_n.jpg ✔♥Дℓɨ♥✔
دلخوشم با غزلی تازه همینم کافیست
تو مرا باز رساندی به یقینم کافیست

بیشتر ازاین چه بخواهم از
گاه گاهی که بنشینم کافیست

گله ای نیست من و فاصله ها همزادیم
گاهی از دور تو را خوب ببینم کافیست

آسمانی! تو در آن گستره خورشیدی کن
من همین قدر که گرم است زمینم کافیست

من همین قدر که با حال و هوایت گه گاه
برگی از باغچه ی شعر بچینم کافیست

فکر کردن به تو یعنی غزل شور انگیز
که همین شوق مرا خوب ترینم کافیست

محمد علی بهمنی
soheil
soheil
کشتگاهم خشک ماند و یکسره تدبیرها

گشت بی سود و ثمر.

تنگنای خانه ام را یافت دشمن با نگاه حیله اندوزش

وای بر من می کند آماده بهر سینه ی من تیرهایی

که به زهر کینه آلوده ست

پس به جاده های خونین کله های مردگان را

به غبار قبرهای کهنه اندوده

از پس دیوار من بر خاک می چیند .

وز پی آزار دل آزردگان

در میان کله های چیده بنشیند .

سرگذشت زجر را خواند .

وای بر من!

در شبی تاریک از این سان

بر سر این کله ها جنبان

چه کسی آیا ندانسته گذارد پا؟

از تکان کله ها آیا سکوت این شب سنگین

- کاندر آن هر لحظه مطرودی فسون تازه می بافد-

کی که بشکافد؟

یک ستاره از فساد خاک وارسته

روشنایی کی دهد آیا

این شب تاریک دل را ؟



عابرین! ای عابرین!

بگذرید از راه من بی هیچ گونه فکر

دشمن می رسد می کوبدم بر در

خواهدم پرسید نام و هر نشان دیگر

وای بر من!

به کجای این شب تیره بیاویزم قبای ژنده خود را؟

تا کشم از سینه ی پر درد خود بیرون

تیرهای زهر را دلخون

وای بر من!

نیما یوشیج
... ادامه
دیدگاه · 1393/04/1 - 21:41 ·
4
bamdad
bamdad
مگر خودت نگفتی خداحافظ ؟

پس چرا وقتی گفتم"به سلامت" نگاهت تلخ شد؟

برو به سلامت

دیگر هم سراغم را نگیر!

خسته تر از آنم که بر سر راهت بنشینم

و دلیل رفتنت را جویا شوم...

{-313-}
bamdad
bamdad
برگرد

من نگذاشتم روی صندلی تــــــــو هیچکس بنشیند

حتی غــــــبار …!
:(
دیدگاه · 1393/03/15 - 21:14 ·
4
متین (میراثدار مجنون)
متین (میراثدار مجنون)
در وادی تسلیم و رضا چون و چرا نیست
بیمار غمش را بجز از درد و دوا نیست

دوری نکن از حضرت معبود که معبود
نزدیک به قدریست که محتاج صدا نیست

گفتند حریفان سخنی چند ز وصلش
گفتند ولی درک سخن در خور ما نیست

جمعی ز وصلش نشناسند سر از پا
بی پا و سری در خور هر بی سر و پا نیست

در محضر سلطان خطا پوش خطا بخش
ای ترک خطایی بنشین جای خطا نیست

"دادند بپوشیم ندادند نپوشیم
ما را هوس پیرهن و شال و قبا نیست"

ما را نبود جز هوس بزم تو لیکن
در خدمت سلطان چه کنم جای گدا نیست

ساعی بگذر از خود اگر طالب مائی
زیرا که در این دایره جای من و ما نیست
... ادامه
دیدگاه · 1393/03/6 - 10:55 در دوستها ·
8
متین (میراثدار مجنون)
متین 7.jpeg متین (میراثدار مجنون)
خوشبختی داشتن کسی است…



که بیشتر از خودش
تــــــــــو را بخواهد…
و
بیشـــتر از تــــــــو…...
هیـــــــــــچ نخواهد..
و
تــــــــــو ...
برایش تـــــــمام زندگی باشی ...



روحم مےخواهد برود 1گوشہ بنشیند.

پشتش را بہ 2نیا کند

پاهایش را بغل بگیرد و بلند بگوید:

من دیگر بازے نمےکنم..
... ادامه
دیدگاه · 1393/03/2 - 13:22 در دوستها ·
8
zoolal
zoolal
عمری به هر کوی و گذر گشتم که پیدایت کنم
اکنون که پیدا کرده ام، بنشین تماشایت کنم
دیدگاه · 1393/02/18 - 20:35 ·
5
صفحات: 1 2 3 4 5 6 7

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ