هوا سرد است...
تو مرا تنگ در آغوش می گیری.
تنت را بو میکشم
دستانت را می فشارم
هوا سرد است ... دلم می لرزد
اما
گرمای قلبت را حس میکنم
مست می شوم در ثانیه هایی که با عطر تنت نفس میکشم.
همه عمر شراب شیراز خواهی ماند
آنجا در آن دور دست ها
خواهم نشست و بالاپوش بنفش را بخود می پیچم.
همراه لای لای صندلی، زمان را ورق خواهم زد
لبخند میزنم... لبخند می زنی برای همهی گذشته ها
سهم من... همهی خاطرات تو شد برای همه عمر
چقدم اعتماد بنفش دارین حالا خوبه من یلدا و رضا و بلاک کرده بودم با لابی مدیر شبکه از بلاک در اومدن کامنت گذاشتناااااا من نمیخوام از مافیای نمیدونم بگم
1396/10/25 - 00:46بامداد هم این رضا داشت گول میزد
بامداد تو گول این رضا و یلدا رو نخور
1396/10/25 - 00:48لابی و مافیای نمیدونم عالی بود
1396/10/25 - 13:36بامداد نظرت در مورد حرفهای مرجان چیه ؟
1396/10/25 - 21:10خب متوجه شدم ممنون .
1396/10/26 - 13:45