یافتن پست: #تفاهم

مرجان بانو :)
مرجان بانو :)
نميدونم چرا بعضي وقتا نميتونم حرفم رو ب طرف مقابل بفهمونم. هرچي ميگم ي سوء تفاهم پيش مياد
2 دیدگاه · 1395/08/2 - 22:51 توسط Mobile ·
4
رضا
رضا
حیف دوستی هایی که به مرور زمان شکل می گیره خاطره های خوب و بد و شاد و غمگین همراهش هست یکباره خراب بشه .
bamdad
bamdad
بدبخت نسل بعد از ما!!



تو امتحان تاریخ برای سه نمره



باید فرق توافق هسته ای و تفاهم هسته ای و بیانیه مطبوعاتی هسته ای رو کامل شرح بدن!

:)
ای
مرجان بانو :)
مرجان بانو :)
در روزهای حساس مذاکرات ایران با گروه 1+5 رستورانی در مقابل هتل بوریواژ لوزان، محل برگزاری مذاکرات، از روز دوشنبه پیتزایی با نام «جان کری» را به منوی غذای خود اضافه کرده است. وزیر خارجه آمریکا هفته گذشته برای صرف غذا به این رستوران رفته بود. در پی این خبر یک سایت نزدیک به تندروها عکسی را از منوی یک رستوران در تهران منتشر کرد که در آن غذایی با نام «اشکنه احمدی نژاد» به چشم می خورد. این سایت در توضیح این عکس آورده است« نامگذاری پیتزا که یک غذای ایتالیایی است به نام جان کری، حاکی از مکر آشکار غرب است. متأسفانه عده ای فریب خورده هنوز با خوردن پیتزا در جهت اهداف آمریکا گام بر می دارند. ما ضمن حمایت از اشکنه احمدی نژاد که سرشار از ویتامین، کلسیم و هاله نور است، خواستار برخورد قاطع مسئولین با آقای سریع القلم و مطهری هستیم.»
همراه با یکی از همکاران برای بررسی موضوع به این رستوران مراجعه کردیم. رستورانی نسبتاً شلوغ با ترکیبی از غذاهای ایرانی و خارجی. به سمت میزی که در کنارمان یک زوج جوان نشسته بودند، رفتیم. به نظر نامزد بودند.گارسون منو را آورد.
گارسون: خوش آمدید. بهترین غذاهارو در رستوران ما تجربه کنید.
آقاپسر: ممنون. اگه امکان داره یک پیش غذای سبک لطف کنید.‌
گارسون: چی مد نظرتونه؟
آقا: نمی دونم. غذاهای شما اسم های خاصی دارند. ما تاحالا نشنیدیم. میشه خودتون یه پیشنهاد بدید؟
گارسون: بله حتما. من برای پیش غذا سوپِ«مشایی» رو پیشنهاد می‌کنم. فوق العاده است. یک مزه خاص میده که دلیلش فلفل ونزوئلاییه که تو دنیا حرف اول رو میزنه. تندِ تند.
خانم: وای من عاشق مزه‌های انحرافی ام. پاستا هم دارید؟
گارسون: بله. پاستا «ثمره هاشمی» رو توصیه می‌کنم. چون این پاستا با وجود این که منوی ما هر سال تغییر می کنه، همیشه هست. پاستا رحیمی هم بد نیست، تر و تمیزه.
خانم: پس همین خوبه.
گارسون: اوکی. پیش غذا رو میارم. غذا رو هم بعد سفارش بدید.
در این لحظه خانم و آقا مشغول انتخاب غذای اصلی بودند که گارسون پیش غذا را آورد.
گارسون: غذاتون رو انتخاب کردید؟
آقا: بله چون ما اساسا به تفاهم سنت و مدرنیته خیلی اعتقاد داریم یه غذای سنتی و یک فست فود سفارش می‌دیم.
گارسون: وای چقدر فوق العاده. شما زوج دوست داشتنی ای هستید( در اینجا بی‌خودی قارت قارت خندید). خب بفرمایید.
آقا: یه اشکنه «احمدی نژاد» برای من. یه پیتزا هم
... ادامه
[لینک]
دیدگاه · 1394/01/25 - 14:28 ·
5
رضا
رضا
دیدگاه · 1394/01/16 - 14:07 ·
5
رضا
4cee16e32b578889e70c52d301a4d72e_XL.jpg رضا
رضا
رضا
به احتمال زیاد تا پایان امشب تفاهم نامه سیاسی در مورد رو اعلام میکنن .
دیدگاه · 1394/01/12 - 17:47 ·
8
رضا
رضا
bamdad اینم چند مدلی که گفته بودی برو سراغ محمد {-7-}

{-319-} {-320-} {-321-} {-322-}
مرجان بانو :)
مرجان بانو :)
تا آخرش پای کاری که کردم مى ایستم ..... حتی اگه به قیمت بهم ریختن تمام زندگیم شه.... خدایا مثل دوسال پیش که دستم رو گرفتی بازم دستم رو بگیر....
5 دیدگاه · 1393/12/3 - 22:40 توسط Mobile ·
3
bamdad
bamdad
ﻣﺎ ﺑﻪ ﯾﮑﯽ ﮔﻔﺘﯿﻢ ﺧﺪﺍ ﺑﻪ ﺯﻣﯿﻦ ﮔﺮﻣﺖ ﺑﺰﻧﻪ!
.
.
.
.
.
.
.
..
ﻧﺎﻡ ﺑﺮﺩﻩ ﺍﻻﻥ ﺭﻭﯼ ﺷﻦ ﻫﺎﯼ ﺳﻮﺍﺣﻞ هاوایی ﺩﺍﺭﻩ


ﺍﻓﺘﺎﺏ ﻣﯿﮕﯿﺮﻩ !!


ﻧﻤﯿﺪﻭﻧﻢ ﺳﻮﺀﺗﻔﺎﻫﻢ ﺷﺪﻩ ﯾﺎ ﻣﻦ


ﺍﯾﻨﻘﺪﺭ نیتم ﭘﺎﮐﻪ!!!

{-28-}
متین (میراثدار مجنون)
متین (میراثدار مجنون)
این جناح بازی ها
تو نمیدونم خیلی داره اعصاب منو بهم میزنه
bamdad
bamdad
خب خب خب
امروز بعد از مدتها دیدگاه های منم شد 19 تا
خوبه :)
به قول رضا به امید 99+
:)
bamdad
bamdad
آنان که بیشتر دوستشان داری
بیشتر دچار سوء تفاهم با توند
بی آنکه بخواهی و بدانی،
بیشتر می رنجانیشان
بیشتر می رنجانندت
بیشتر به یادشان هستی
ولی ...
کمتر عشق می گیری
کمتر عشق می گیرند !
چشم به هم می زنی و می بینی عزیزترین ها
با یک برداشت نادرست از هم
هر روز از هم دور و دور تر میشوند ...
غافل از اینکه بهترین روزهایشان
با قهر و دوری و نامهربانی می گذرد!

:(
دیدگاه · 1393/06/27 - 13:08 ·
8
mostafa AZ
mostafa AZ
دوس دخدرم پیام داده عشقم کجابودی جواب ندادی
میگم : wc
میگه: وااای چه تفاهمی نفس
بعد میگه: ۲داشتی یا ۱
میگم: ۲
میگه :واااای دیگه باید منو بگیری خیلی تفاهم داریم
عاغا شوهر کمه ،سر ریـــ ـ ـ ـ دنم شده میخواد خودشو قالب کنه ..
البته خدارو شكر نداريم..
... ادامه
رضا
8bc8dadad2e61b4.jpg رضا
رضا
رضا
خانمها هر چی می فرمایند اطاعت کنید و روی حرفشان حرفی نزنید فقط تایید کنید و بعد بروید کاری که دلخواهتان است انجام دهید .
... ادامه
zoolal
zoolal
این نوشته شعر نیست
بسیار هم جدیست ...
آنان که بیشتر دوستشان داری
بیشتر دچار سوء تفاهم با توند
بی آنکه بخواهی و بدانی،
بیشتر می رنجانیشان
بیشتر می رنجانندت
بیشتر به یادشان هستی
ولی ...
کمتر عشق می گیری
کمتر عشق می گیرند !
چشم به هم می زنی و می بینی عزیزترین ها
با یک برداشت نادرست از هم
هر روز از هم دور و دور تر میشوند ...
غافل از اینکه بهترین روزهایشان
با قهر و دوری و نامهربانی می گذرد!
... ادامه
دیدگاه · 1393/04/11 - 19:52 ·
2
zoolal
zoolal
ما به یکی گفتیم خدا به زمین گرم بِزَنتت،
نام برده الان روی شن های سواحل آنتالیا داره آفتاب میگیره.
فک کنم سوتفاهم شده با خدا!!
دیدگاه · 1393/03/12 - 09:48 ·
6
غزل
غزل
پسری که ازت نپرسه کجامیری، کجامیای؟ بهت نگه زودمیری خونه، نگه رسیدی زنگ بزن، نگه روسریتوبکش جلو، واست عروسک وپاستیل ولواشک نخره، اصن پسرنیست... شلغمه، هویجه، سیفی جاته، جزءاشیاء محسوب میشه
... ادامه
Majid
akserver.ir_13929698361.jpeg Majid
سال های سال بود که دو برادر در مزرعه ای که از پدرشان به ارث رسیده بود با هم

زندگی میکردند. یک روز به خاطر یک سوء تفاهم کوچک،

با هم جرو بحث کردند. پس از چند هفته سکوت، اختلاف آنها زیاد شد و کار به جایی

رسید که از هم جدا شدند.


از دست بر قضا یک روز صبح در خانه برادر بزرگ تر به صدا درآمد. وقتی در را باز کرد،

مرد نجـاری را دید. نجـار گفت:

من چند روزی است که دنبال کار می گردم،

فکرکردم شاید شما کمی خرده کاری در خانه و مزرعه داشته باشید،

آیا امکان دارد که کمکتان کنم؟


برادر بزرگ تر جواب داد : بله، اتفاقاً من یک مقدار کار دارم.

به آن نهر در وسط مزرعه نگاه کن، آن همسایه در حقیقت برادر کوچک تر من است.

او هفته گذشته چند نفر را استخدام کرد تا وسط مزرعه را کندند و این نهر آب بین مزرعه

ما افتاد. او حتماً این کار را بخاطر کینه ای که از من به دل دارد، انجام داده است .


سپس به انبار مزرعه اشاره کرد و گفت:

در انبار مقداری الوار دارم، از تو می خواهم تا بین مزرعه من و برادرم حصار بکشی تا

دیگر او را نبینم.


نجار پذیرفت و شروع کرد به اندازه گیری و اره کردن الوار. برادر بزرگ تر به نجار گفت:

من برای خرید به شهر می روم، آیا وسیله ای نیاز داری تا برایت بخرم؟


نجار در حالی که به شدت مشغول کار بود، جواب داد:

نه، چیزی لازم ندارم !


هنگام غروب وقتی کشاورز به مزرعه برگشت،

چشمانش از تعجب گرد شد. حصاری در کارنبود.

نجار به جای حصار یک پل روی نهر ساخته بود.


کشاورز با عصبانیت رو به نجار کرد و گفت:

مگر من به تو نگفته بودم برایم حصار بسازی؟


در همین لحظه برادر کوچک تر از راه رسید و با دیدن پل فکر کرد که برادرش دستور

ساختن آن را داده، از روی پل عبور کرد و برادر بزرگترش را در آغوش گرفت و از او برای

کندن نهر معذرت خواست.


وقتی برادر بزرگ تر برگشت، نجار را دید که جعبه ابزارش را روی دوشش گذاشته

و در حال رفتن است.


کشاورز نزد او رفت و بعد از تشکر،

از او خواست تا چند روزی مهمان او و برادرش باشد.


نجار گفت: دوست دارم بمانم ولی پل های زیادی هست که باید آنها را بسازم
... ادامه
دیدگاه · 1393/02/15 - 07:10 ·
Majid
438892_ffzEnTKi.jpg Majid
روزی، وقتی هیزم شکنی مشغول قطع کردن یه شاخه درخت بالای رودخونه بود ،

تبرش افتاد تو رودخونه وقتی در حال گریه کردن بود یه فرشته اومد و ازش پرسید:

چرا گریه می کنی؟ هیزم شکن گفت که تبرم توی رودخونه افتاده.

فرشته رفت و با یه تبر طلایی برگشت. ''

آیا این تبر توست؟ هیزم شکن جواب داد:

'' نه "

فرشته دوباره به زیر آب رفت و این بار با یه تبر نقره ای برگشت و پرسید که آیا این تبر

توست؟ دوباره، هیزم شکن جواب داد : نه فرشته باز هم به زیر آب رفت و این بار با یه تبر

آهنی برگشت و پرسید آیا این تبرتوست؟ جواب داد:

آره.

فرشته از صداقت مرد خوشحال شد و هر سه تبر را به او داد و هیزم شکن خوشحال روانه

خونه شد یه روز وقتی داشت با زنش کنار رودخونه راه می رفت زنش افتاد توی آب.

(هههههههه )هیزم شکن داشت گریه می کرد که فرشته باز هم اومد و پرسید که چرا

گریه می کنی؟ اوه فرشته،

زنم افتاده توی آب فرشته رفت زیر آب و با جنیفر لوپز برگشت و پرسید

: زنت اینه؟ '' آره ''

هیزم شکن فریاد زد فرشته عصبانی شد. ''

تو تقلب کردی، این نامردیه ،هیزم شکن جواب داد :

اوه، فرشته من منو ببخش. سوء تفاهم شده. میدوونی، اگه به جنیفر لوپز

'' نه''

میگفتم تو میرفتی و با کاترین زتاجونز می اومدی.

و باز هم اگه به کاترین زتاجونز

''نه''

میگفتم تو میرفتی و با زن خودم می اومدی و من هم میگفتم آره .

اونوقت تو هر سه تا رو به من می دادی اما فرشته،

من یه آدم فقیرم و توانایی نگهداری سه تا زن رو ندارم،

و به همین دلیل بود که این بار گفتم آرهخنده
... ادامه
دیدگاه · 1393/02/15 - 07:01 ·
zoolal
zoolal
ما به یکی گفتیم خدا به زمین گرم بِزَنتت ،

نام برده الان روی شن های سواحل آنتالیا داره آفتاب میگیره .

فک کنم سوتفاهم شده با خدا !!{-15-}{-15-}{-75-}
دیدگاه · 1393/01/22 - 13:32 ·
3
zahra
zahra
به روزهای که رسید

بسیار داشت،

آنکس که در روزهای بامن

بسیار داشت
دیدگاه · 1393/01/17 - 10:59 ·
2
صفحات: 1 2 3 4 5

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ