یافتن پست: #تگرگ

bamdad
photo_2016-11-08_20-20-22.jpg bamdad
تگرگ‌های عظیم الجثه 5 کیلویی در منطقه ساحلی سیبری در روسیه

اندازه این تگرگ‌ها از یک توپ تنیس تا یک توپ بزرگ بسکتبال متغیر است
{-16-}
رضا
رضا
تبریز چه خبر شده بارون شدید به همراه تگرگ .
دیدگاه · 1395/03/30 - 15:56 ·
3
ıllı YAŁĐA ıllı
Screenshot_۲۰۱۶-۰۴-۱۷-۱۲-۵۷-۲۵-1.png ıllı YAŁĐA ıllı
... ادامه
رضا
رضا
پاییز امسال دل آسمون خیلی پر هست غروب بارون خیلی شدید بارید همراهش هم بود اگر چند ساعت اینجور بارون بیاد شهر رو کامل آب می گرفت .
bamdad
bamdad
سرد بود ،
حرف هایی که میزدی..
تابستانم اگر بود، تگرگ میبارید..
دیدگاه · 1393/01/3 - 22:16 ·
10
ıllı YAŁĐA ıllı
he1918.jpg ıllı YAŁĐA ıllı
متین (میراثدار مجنون)
متین (میراثدار مجنون)
داره بارون میاد ...

یه بارون شدید و قشنگ بهاری

بارون و تگرگ باهم

از اونایی که توی شهر به این بزرگی شاید سالی یک بار بیشتر نبینیم

اینقدر بارونش شدیده که وسط یه روز بهاری آسمون مثل دل شب سیاه سیاه شده ...

رفتم یک لحظه زیر بارون دعا کردم ...

برای همه ...
... ادامه
Majid
13920925000612_PhotoL.jpg Majid
دانه تگرگ بعد از گردباد در اوکلاهما
دیدگاه · 1392/09/27 - 01:33 ·
6
Mohammad
Mohammad
وقتی كه برگی رو زمین می افته
حس میكنم گریه ی بی صداشو
حس میكنم چی می گذره تو قلبش
وقتی می بینه مرگ لحظه هاش
اخه منم یه برگ خشك و زردم

كه بی صدا یه عمره گریه كردم
وقتی با چشمام می بینم كه یك برگ
سیلی بی جا می خوره از تگرگ

پا میزاره خزون به باغ دلم
باز كلاغا سر می دن آواز مرگ

یخ میزنه تو سینه قلب پوچم
اخه من از تبار این خزونم
وقتی كه پرپر میشه گل تو گلدون
خالیه از كبوترا آسمون
حباب بغضم تو گلو میشكنه
ابر چشام دوباره میشه بارون
كبوتر دلم به فكر كوچه
برای من زندگی سرد و پوچه

[فایل]
shaghayegh(پارتی_السلطنه)
fgfgvgg (1).jpg shaghayegh(پارتی_السلطنه)
سريــــع تر از تگرگــ ؛

سبـــــــک تر از پـــر

اندوهـــي گنــــگ از ذهنـــــم گذشتــ

!
دیدگاه · 1392/02/15 - 23:56 ·
3
LeilA
LeilA
چه بارون شدیدی
مریم
575727_336103856459752_2067302067_n.jpg مریم
نگاه می‌کنم از غم به‌غم که بیش‌تر است
‎‫به خیسی‌ی چمدانی که عازم سفر است
‎‫من از نگاه کلاغی که رفت، فهمیدم
‎‫که سرنوشت درختان باغ‌مان تبر است
‎‫به کودکانه‌ترین خواب‌های توی تن‌ات
‎‫به عشق‌بازی من با ادامه‌ی بدن‌ات
‎‫به هر رگی که زدی و زدم به حسّ جنون
‎‫به بچّه‌ای که توام! در میان جاری خون
‎‫به آخرین فریادی که توی حنجره است
‎‫صدای پای تگرگی که پشت پنجره است
‎‫به خواب رفتن تو روی تخت یک نفره
‎‫به خوردن ِ دم‌پایی بر آخرین حشره
‎‫به «هرگز»ات که سؤالی شد و نوشت: «کدام؟»
‎‫به دست‌های تو در آخرین تشنّج‌هام
‎‫به گریه کردن یک مرد آن‌ور ِ گوشی
‎‫به شعر خواندن ِ تا صبح بی هم‌آغوشی
‎‫به بوسه‌های تو در خواب احتمالی من
‎‫به فیلم‌های ندیده، به مبل خالی من
‎‫به لذّت رؤیایت که بر تن ِ کفی‌ام…
‎‫به خستگی تو از حرف‌های فلسفی‌ام
‎‫به گریه در وسط ِ شعرهایی از «سعدی»
‎‫به چای خوردن تو پیش آدم بعدی
‎‫قسم به این‌همه که در سَرم مُدام شده
‎‫قسم به من! به همین شاعر تمام شده
‎‫قسم به این شب و این شعرهای خط خطی‌ام
‎‫دوباره برمی‌گردم به شهر لعنتی‌ام
‎‫به بحث علمی بی مزّه‌ام در ِ گوش‌ات
‎‫دوباره برمی‌گردم به امن ِ آ
... ادامه
دیدگاه · 1391/08/18 - 00:54 ·
6
MONA
526098_519316714750928_959385681_n.jpg MONA
گلدانهای حیاط را

بر می چینیم

ازگزند تگرگ و سرما

گلهای سرگردان خیابان را

چه کسی در می یابد؟؟؟ :(
محمد
محمد
تو تاکسی نشسته بودیم که یهویی تگرگ گرفت، راننده گفت اه‌ اینا تگرگه ؟ گفتم پ نه پ لشگر ابابیلن اومدن سلاح جدیدشونو آزمایش کنن !

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ