یافتن پست: #جماعتی

bamdad
bamdad
من خسته شد‌‌م...

از جماعتی که...

فقط وقت سختیها به سراغم می‌آیند....

خسته شد‌‌م از کسانی که هر وقت گرفتار می‌شوند مرا به یاد می‌آورند...

و از سختی که گذشتند، پشت به همة محبتهایم می‌کنند...

کسانی که وقتی به من نیاز دارند...

چنان صمیمی می‌شوند...

که من به حافظة خودم شک می‌کنم...!

کسانی که در شادیشان هیچ سهمی به من نمی‌دهند...

و فقط در سختیها انتظار یاری دارند...

:(
دیدگاه · 1393/04/29 - 21:42 ·
5
محمدطاها
محمدطاها
به یاد ندارم تاکنون٬ نابینایی به من تنه زده باشد...

اما هرگاه تنم به تنه٬جماعتی نادان برخورد کرده....

گفتند٬مگه کوری...؟!!!
دیدگاه · 1393/02/25 - 14:48 ·
7
mehrab
1231232.jpg mehrab
پایم لغزید..
و همرنگ جماعتی شدم که ....
طعم شیرینی داشت دوستی با او...
اما تلخ میشود تمام وجودم.
وقتی تو را با چهره ای پر از اخم و قهر تصور می کنم آقا...
من تمام آن لذت های زود گذر با معشوقه ای بودن را فدای یک لحظه لبخند تو کردم
آقا...
... ادامه
دیدگاه · 1392/10/27 - 00:33 ·
4
bamdad
31787352849958635315.jpg bamdad
برای جماعتی که گوشهایش را گرفته

فریاد تو

شبیه شِکلک در آوردن است . . .
دیدگاه · 1392/10/8 - 22:00 ·
10
bamdad
bamdad
خواستم نشوم همرنگ................
................رسوای جماعتی شدم!!!!!!
دیدگاه · 1392/09/22 - 23:26 ·
9
HamidReza
HamidReza
بوی دود می آید...!
به گمانم جماعتی پای دنیای مجــازی می سوزانند عمـــــر خویش را...!!!
MahnaZ
MahnaZ
برای که را گرفته
تو
شبیه در آوردن است . . .
fateme
73036_bToD8fJk.jpg fateme
آقاجان!
این بار نه برای حاجت، که فقط و فقط "دل" تنگ خودتان شده است...
مولایم!
نه فقط غروب جمعه ها، که "هــــــــوای" اینجا دلگیر است...
خسته ام، خسته از هر روز دویدن ها و نرسیدن ها...
خسته از غرق شدن در روزمرگی ها...
خسته از شهری خاکستری که باید "خواهی نشوی همرنگ، رسوای جماعت شوی و خواهی نشوی رسوا، همرنگ جماعت!". این قانون اینجاست...
آقایم!
گاهی حس وصله ای ناجور را دارم...
می ترسم از "جور" شدن با این دیار...
مولاجان!
دل من گرفته زاین جا...
هوس ســــفر دارم...
سفر به دیارتان...
بگیرید دستان ِ تهی و لرزان ِ این وصله ی ناجور را...
مبادا که جور شود با جماعتی ناجور ...
... ادامه
iman
iman
من اهل چت نیستم! فیسبوک هم تا حالا نرفتم! نه وقتشو دارم نه حوصلشو و نه خوشم میاد. فقط شنیدم میگن دنیاییه واسه خودش! همه با هم می حرفن و درد دل می کنن و هر چی دارن واسه همدیگه رو می کنن و کلی اطلاعات و اخبار جور واجور و جدید از همدیگه می گیرن!اما نمیفهمم چرا؟!! چرا این جماعتی که واسه جا نموندن از قافله فیسبوک انقد بی تابی می کنن هر روز بیشتر از دیروز خودشونو تو جامعه واقعی گم می کنن!!
... ادامه
Mostafa
kevincartervulture_thumb.jpg Mostafa
عکسی که باعث عکاسش شد!
لبخند زدن در هنگام عکس گرفتن یکی از مشترک ترین عکس العمل های انسان ها در سرتاسر دنیاست، اما عکس های خبری و هنری گاه اشک را در چشمان آدمی می زایند. به این عکس خوب نگاه کنید!
کوین کارتر عکاس ۳۳ ساله استرالیایی برای عکسبرداری و تهیه خبر از شورش در سودان قحطی زده راهی آن کشور شد. هر ساعت ۲۰ نفر از گرسنگی می مُردند. کارتر، خسته از مشاهده جماعتی که از بی غذایی تلف می شدند به بوته زاری پناه برد. در آنجا دخترک نحیفی را دید که تلاش می کرد خود را به یکی از مراکز توزیع غذا برساند. در حالی که سعی داشت از او عکس بگیرد، لاشخوری در نزدیکی او به زمین نشست. کارتر ضمن اینکه نمی خواست پرنده فرار کند کادر بندی را شروع کرد. به گفته خودش ۲۰ دقیقه انتظار کشید شاید کرکس بالهایش را باز کند. اما این اتفاق روی نداد. کارتر پس از اینکه از صحنه عکس گرفت پرنده را فراری داد. عکاس پس از این واقعه دچار آشفتگی عصبی و روحی شدیدی شد. روزنامه نیویورک تایمز عکس کارتر را خرید و آن را در شماره ۳۶ مارس ۱۹۹۳ چاپ کرد. او به خاطر این عکس برنده ( جایزه عکاسی دنیا) شد

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ