یافتن پست: #زبون

bamdad
photo_۲۰۱۹-۰۵-۰۱_۱۹-۴۶-۳۶.jpg bamdad
توو دنیای بزها بی معنی‌ترین چیز جاذبه زمین است
{-16-}
مرجان بانو :)
348698.jpg مرجان بانو :)
گند تر از عید 96 وجود نداره آخه 5 ام باید میفتاد شنبه >؟ یک هفته کامل کاریه {-31-}
رضا
رضا
امشب تو بیست و سی قطع شدن سراسری رو میندازن گردن یکی از کوسه های بیچاره خلیج فارس .
bamdad
bamdad
‏هر وقت حسی رو به زبون آوردی و سکوت شنیدی
یه حمد و سوره براش بخوون و ... خاکش کن

{-9-}
دیدگاه · 1395/05/13 - 17:58 ·
4
مرجان بانو :)
مرجان بانو :)
Mohammad
من به مرداد ایمان آوردم {-7-}


فردا هم تولد برادر salar هست {-64-}
حتی از گوشه و کنار شنیده شده سالار عروسیش رو تو همین ماه برگزار کرده فقط اینکه زن دومش بوده یا زن سومش هنوز در هاله از ابهامه{-15-}{-105-}
باتچکر

سالار تولدت هم موبارک{-35-}{-29-}{-21-}
مرجان بانو :)
مرجان بانو :)
به نظرتون کله پاچه برای افطار خوبه ؟
bamdad
bamdad
ایرانیا از هیچ چی راضی نیستن به جز ماه تولدشون
{-15-}
مرجان بانو :)
مرجان بانو :)
نمیدونم چرا امروز یاد این آهنگ افتادم
{-105-}{-7-}{-7-}{-7-}{-105-}
تو چشمام نگاه کن و دستتو بذار تو دستم غم و رو سیاه کن و دستتو بذار تو دستم

تو چشمام نگاه کن و دستتو بذار تودستم
غم و رو سیاه کن و دستتو بذار تو دستم(2)
اگه ابر بارون بشه بارون بی امون بشه
دل و سرپناه کن و دستتو بذار تو دستم
تو چشام نگاه کن و دستو بذار تو دستم
غم و رو سیاه کن و دستتو بذار تو دستم

عزیزم پربزن و هوا رو عاشقونه کن
دست تو کفتر عشق دستامو آشیونه کن
دست من یه سبزه زار دست تو پیک بهار
بهار دستت داده گل تو دست من هزار هزار
توچشام نگاه کن و دستتو بذار تو دستم
غم و رو سیاه کن و دستتو بذار تو دستم

بوی گل اومده طلایه دار دستت
گل به گل وا شده همه بهاره دستت
رنگارنگ همه رنگ شکفته دارم گل عشق
یه سبد بچینم واست بیارم گل عشق
آسمون که یک زمون دل عاشقا رو می شکست
چی شده که اومده من وتورو داده دست به دست
اگه که سرده هوا نگاه تو آتیشم شده
نفست پیرهن تن واسه دل عاشقم شده
گل دستاتو بیار باغ دست من بکار
من و باغبون کن و سرتو بذار رو شونه ام
ابرا رو روون کن و سرتو بذار رو شونه ام
منو همزبون کن و سرتو بذار رو شونه ام

عزیزم پر بزن و هوا رو عاشقونه کن
دست تو کفتر عشق دستام و آشیونه کن
دست من یه سبزه زار دست تو پیک بهار
بهار دستت داده گل تو دست من هزار هزار
تو چشام نگاه کن و دستت و بذار تو دستم
غم و رو سیاه کن و دستت و بذار تو دستم
مرجان بانو :)
1437794463202.jpg مرجان بانو :)
3 دیدگاه · 1394/07/15 - 20:18 توسط Mobile ·
4
Mohammad
Mohammad
">مرجان بانو :)
کجایی آبجی خانم، استاد شدی دیگه سایت نمیای :d
bamdad
bamdad
بعضیا مرض دارن



{-19-}
دیدگاه · 1394/06/30 - 00:09 ·
2
رضا
رضا
مورد داشتیم مهره مار داشت با زخم زبون مدل نیش افعی .
دیدگاه · 1394/06/13 - 23:30 ·
5
مرجان بانو :)
مرجان بانو :)
ﺑـﻪ ﻧﻈﺮﻡ ﺑﺎﻳﺪ ﻟﯿﻠـﺎ ﻓـﺮﻭﻫـﺮ ﻭ ﺷﻬـﺮﻩ ﻭ ﻋﻤـﻮﭘـﻮﺭﻧﮓ ﻭ ﺍﻧـﺪﯼ ﺭﻭ ﺑﺠـﻮﺷـﻮﻧﻦ . ﻋﺼـﺎﺭﻩ ﺷـﻮﻧـﻮ ﺑﮕﯿـﺮﻥ ﺑـﻪ ﻋﻨـﻮﺍﻥ ﻋﺼـﺎﺭﻩ ﯼ ﺟﻮﺍﻧـﯽ ﺑﻔـﺮﻭﺷﻦ :| ﺷﻬﺮﺍﻡ ﺻﻮﻟﺘﯽ رو ﮐﻪ ﻫﻤﯿﻨﺠﻮﺭﯼ ﺑﮕﯿﺮﯾﻦ ﺑﻤﺎﻟﯿﻦ ﺑﻪ ﭘﻮﺳﺘﺘﻮﻥ ﺟﻮﺍﺏ ﻣﯿﺪﻩ ..
18 دیدگاه · 1394/05/31 - 23:19 توسط Mobile ·
5
Mohammad
mordadiaaaaaa-300x240.jpg Mohammad
به پایان آمد این دفتر حکایت همچنان باقـــی
به صد دفتر نشاید گفت شرح حال
-----------------------------------------------
امروز آخرین روز ماه مردادِ، خوش به حال اونایی که از این ماه بهره کافی رو بردن
واسه اونایی هم که بیخیال بودن، ناراحت نباشن مرداد 95 نزدیکه {-18-}
رضا
رضا
اولین 10 میلیارد ریال من کجاست ؟
رضا
رضا
از 31 خرداد 1369 تا امروز 25 سال گذشته از زلزه رودبار که خیلی شدید و وحشتناک بود . امروز بیست و پنجمین سالگرد زلزله هست .
رضا
رضا
اینکه ساکت هستین یعنی حرفی ندارین ؟ یا زبون ندارین ؟ یا هیچکدام :)
رضا
رضا
لبه میز رو چرا طوری نمیسازن زانوی آدم هی بهش برخورد نکنه :)
Mohammad
Mohammad
نقل شده که داش رضا رضا تو سال 94
این جمله شده ورد زبونش که : خجسته واس ماس :d

">مرجان بانو :) نظر کارشناسی لطفاً :d
bamdad
bamdad
یکی از دلایلی که سرخپوستا همیشه به قطارا حمله می کردن این بوده که
دود قطار به زبون اونا فحش ناجوری میشه !

{-278-}

:)
bamdad
bamdad
این چینیا واقعا زبون همدیگرو میفهمن یا جلو بقیه آبرو داری میکنن؟!

{-28-}
مرجان بانو :)
مرجان بانو :)
یه فلفل خوردم الان زبونم آتیش گرفته....{-31-}
اژدهایی شدم واسه خودم{-15-}
محسن
محسن
کامنت:


خوندی cm بزار :'(
مرجان بانو :)
DSC_0053.jpg مرجان بانو :)
اینم کیک دیشب!
انگشتر محض خنده خودم گذاشتمش رو کیک!
Morteza
Morteza
کتابش رو بستم. جامدادی رو که چند دقیقه پیش از شدتِ عصبانیت پرت کرده بودم برداشتم. مداد هاش رو یکی‌ یکی‌ گذاشتم سر جاش. کنارش نشستم، بغلش کردم. بوسیدمش. سرش رو بوسیدم، موهای عرق کرده‌اش رو، پیشونیش رو، گونه ی بر افروخته‌اش رو. گفتم نمیخوام هیچی‌ بشی‌. نمی‌خوام دکتر و مهندس بشی‌. می‌خوام یاد بگیری مهربون باشی‌ .نمی‌خوام خوشنویسی یا چند تا زبون یاد بگیری. می‌خوام تا وقت داری کودکی کنی‌. شاد باش و سر زنده . قوی باش حتی اگر ضعیف‌ترین شاگردِ کلاس باشی‌. پشتِ همون میز آخر هم می‌شه از زندگی‌ لذت برد. بهش گفتم تو بده بستون درس و امتحان و نمره هر چی‌ تونستی یاد بگیر ولی‌ حواست باشه از دنیای قشنگِ خودت چیزی مایه نگذاری. کنارِ هم نشستیم ، پاپکورن خوردیم و فیلم دیدیم و من تمام مدتِ به خودم و به یک زندگی‌ فکر می‌‌کردم که آنقدر جدی گرفته بودم. زندگی‌ که برای من مثل یک مسابقه بود و من در رویای مدال‌هایش تمام روز هاش رو دویده بودم. هیچکس حتی برای لحظه‌ای مرا متوقف نکرده بود. هیچکس نگفته بود لحظه‌ای بایستم و کودکی کنم. هیچکس نگفته بود زرنگ‌ترین شاگردان، خوشبخت‌ترین‌ها نیستند.
... ادامه
دیدگاه · 1393/07/28 - 23:14 ·
7
صفحات: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ