یافتن پست: #شهریار

لوله بازکنی تخلیه چاه
25.jpg لوله بازکنی تخلیه چاه
لوله بازکنی تجریش

لوله بازکنی و رفع انواع گرفتگی های لوله های فاضلاب ساختمانی و صنعتی با فنر ، پمپ باد و واتر جت

تخلیه چاه و سپتیک توسط تانکر ۱۲۰۰۰ و پمپ لجنکش

تخلیه چاه با مکنده با حدالاقل تخریب درب چاه

لایروبی چاه و سپتیک با نیروی انسانی و حمل با نیسان ۱۰ بشکه

تراش دیواره چاه برای احیای منفذهای جذبی آب چاه توسط مقنی

تعمیرات تخصصی چاه های ریزشی و کول گذاری میله جهت استکام ۱۰۰ % چاه ریزشی

لوله بازکنی و رفع هر نوع گرفتگی لوله های فاضلاب در تهران، شهریار و کرج و با استفاده از لوله بازکن های متخصص و حرفه ای
لوله بازکنی منحولها
لوله بازکنی کانالها
لوله بازکنی اگوی شهری
لوله بازکنی لوله های خانگی
لوله بازکنی سینک توالت و توالت فرنگی

لوله بازکنی سینک ظرفشویی و آشپزخانه

لوله بازکنی لوله ها و چاه حمام

رفع گرفتگی لوله پشت بام، لوله لباسشویی و فاضلاب شهری

لوله بازکنی توسط دستگاههای پیشرفته ژنراتور با فنرهای فولادی و تراکم هوا (واترجت)
لوله بازکنی در کمترین زمان ممکن با رضایت مشتری

لوله بازکنی

لوله بازکنی تهران

لوله بازکنی تجریش

لوله بازکنی شمال تهران

لوله بارکنی شمیرانات

لوله بازکنی در تهران

لوله بازکنی در تجریش
... ادامه
[لینک]
دیدگاه · 1395/12/5 - 21:59 ·
لوله بازکنی تخلیه چاه
billboard-banner.jpg لوله بازکنی تخلیه چاه
لوله بازکنی در تهران

لوله بازکنی
لوله بازکنی تهران
لوله بازکنی شمال تهران
لوله بازکنی غرب تهران
لوله بازکنی تجریش
لوله بازکنی سعادت آباد
لوله بازکنی نیاوران
لوله بازکنی زعفرانیه
لوله بازکنی پاسداران
لوله بازکنی میرداماد
لوله بازکنی ونک
لوله بازکنی شرق تهران
لوله بازکنی جنوب تهران
لوله بازکنی شبانه روزی
لوله بازکنی کرج

لوله بازکی شهریار
لوله بازکنی دماوند
لوله بازکنی ارزان
لوله بازکنی فوری
لوله بازکنی ظفر
لوله بازکنی در کرج
لوله بازکنی مطهری
لوله بازکنی ولیعصر
لوله بازکنی عباس آباد
لوله بازکنی شریعتی
لوله بازکنی شهرک غرب
لوله بازکنی قلهک
لوله بازکنی تهران پارس
... ادامه
[لینک]
دیدگاه · 1395/12/5 - 21:18 ·
مرجان بانو :)
مرجان بانو :)
شاهکار شاعر عاشق استاد شهریار گفته بودم بی تو می میرم ، ولی این بار نه گفته بودی عاشقم هستی ، ولی انگار نه هرچه گویی دوستت دارم ، به جز تکرار نیست خو نمی گیرم به این ، تکرارِ طوطی وار نه تا که پا بندت شوم از خویش می رانی مـــرا دوست دارم همدمت باشم ، ولی ســــربار نه دل فروشی می کنی ، گویا گمان کردی که باز با غرورم می خرم آن را ، در این بازار نه قصد رفتن کرده ای ، تا باز هـم گویم بمان بار دیگر می کنم خواهش ، ولی اصرار نه گه مـرا پس می زنی ، گه باز پیشم می کشی آنچه دستت داده ام نامش دل است ، افسار نه *استاد شهریار*
... ادامه
دیدگاه · 1394/08/4 - 00:07 توسط Mobile ·
8
zahra
zahra
در وصل هم ز عشق تو ای گل در آتشم
عاشق نمی شوی که ببینی چه می کشم

با عقل آب عشق به یک جو نمی رود
بیچاره من که ساخته از آب و آتشم

دیشب سرم به بالش ناز وصال و باز
صبحست و سیل اشک به خون شسته بالشم

پروانه را شکایتی از جور شمع نیست
عمریست در هوای تو میسوزم و خوشم

خلقم به روی زرد بخندند و باک نیست
شاهد شو ای شرار محبت که بی غشم

باور مکن که طعنه ی طوفان روزگار
جز در هوای زلف تو دارد مشوشم

سروی شدم به دولت آزادگی که سر
با کس فرو نیاورد این طبع سرکشم

دارم چو شمع سر غمش بر سر زبان
لب می گزد چو غنچه ی خندان که خامشم

هر شب چو ماهتاب به بالین من بتاب
ای آفتاب دلکش و ماه پری وشم

لب بر لبم بنه بنوازش دمی چونی
تا بشنوی نوای غزلهای دلکشم

ساز صبا به ناله شبی گفت شهریار
این کار تست من همه جور تو می کشم
استاد شهریار
... ادامه
دیدگاه · 1393/10/3 - 22:28 ·
3
bamdad
bamdad
از تو بگذشتمو بگذاشتمت با دگران

رفتم از کوی تو لیکن عقب سر نگران

ما گذشتیم و گذشت آنچه تو با ما کردی

تو بمان با دگران وای به حال دگران

میروم تا که به صاحب نظری بازرسم

محرم ما نبوَد دیده ی کوته نظران

دل چون آینه ی اهل صفا میشکنند

که ز خود بیخبرند این ز خدا بیخبران

دل من دار که در زلف شکن در شکنت

یادگاریست ز سر حلقه ی شوریده سران

گل این باغ به جز حسرت باغم نفزود

لاله رویا تو ببخشای به خونین جگران

ره بیدادگران بخت من آموخت تُرا

ورنه دانم تو کجا و ره بیداد گران

سهل باشد همه بگذاشتن و بگذشتن

کاین بود عاقبتِ کارِ جهانِ گذران

شهریارا غم آوارگی و دربدری

شورها در دلم انگیخته چون نوسفران

“شهریار”

{-35-}
رضا
رضا
غرغر های با خودم : یعنی یک {-306-} نباید تو سایت باشه ؟ من برم از چین گرافیست وارد کنم این انصاف نیست {-7-}
رضا
b48c5caa270b97eebb29a18949290e5d_500.jpg رضا
اگر حوصله داشته باشن کنیم .

فقط چند تا نکته رو رعایت کنید :
1. فقط یک بیت از شعر رو تو نظرات بنویسید و حتما اسم شاعر هم همراهش باشه در صورت امکان بزنید مثلا و...

2. شعری که می نویسید حرف اولش باید مشابه آخرین حرف شعری باشه که نفر قبلی نوشته .

3. طوری شعرها رو اضافه کنید تا بقیه هم مشارکت کنن یعنی بعد از نوشتن یک بیت شعر صبر کنید نفر بعدی جواب بده .

4. نظرات اضافی حذف میشن .

من یک بیت از حافظ رو میگذارم تا بقیه ادامه بدن .
دل خرابی می‌کند دلدار را آگه کنید/زینهار ای دوستان جان من و جان شما
mehrab
mehrab
از زندگانیم ، گله دارد جوانی ام / شرمنده ی جوانی ، از این زندگانی ام ... / شهریار
دیدگاه · 1393/05/1 - 23:47 ·
4
...
170358_JmQCof1O.jpg ...
اززندگانیم گله دارد جوانی ام
شرمنده جوانی ازاین زندگانی ام
دارم هوای صحبت یاران رفته را
رحمی کن ای اجل که به یاران رسانی ام
شهریار

Noosha
امان ازدل ندا{-38-}
دیدگاه · 1393/04/14 - 05:35 ·
6
...
Nima_YushijbyHadi.jpg ...
نیماغم دل گوکه غریبانه بگرییم
سرپیش هم آریم ودودیوانه بگرییم
من ازدل این غاروتوازقله ی آن قاف
ازدل به هم افتیم ودودیوانه بگرییم
شهریار
Noosha
نداجان
حالم خیلی خرابه
ولی
وقت حال وهوات یادم میفته
حال خودم ازیادم میره
دیدگاه · 1393/04/14 - 05:15 ·
6
zoolal
3.jpg zoolal
استاد شهریار{-35-}
bamdad
bamdad
روزگار اینسان که خواهد بی کس و تنها مرا... سایه هم ترسم نیاید دیگر از دنبال من....

...شهریار...
دیدگاه · 1393/03/17 - 21:15 ·
3
ıllı YAŁĐA ıllı
babol2011-21.gif ıllı YAŁĐA ıllı
شهريار

الهی همیشه مثل چراغ راهنمایی باشی .

لپت همیشه قرمز روی دشمنات زرد

دلت همیشه سبز

کاربر قدیمی {-135-}{-96-}
رضا
رضا
شهريار شهریار دوست بی وفا که خیلی وقته سراغی از ما نمی گیری تولدت مبارک دمبت هم سه چارک :) امیدوارم همیشه شاد و سلامت و موفق باشی .
ıllı YAŁĐA ıllı
س.jpg ıllı YAŁĐA ıllı
...
تصاویری از حیوانات دوست داشتنی (36 ع.jpg ...
هوای تهران2روزه بارونیه{-15-}}
bamdad
bamdad
بچه ها این nadia از دوستای قدیمیه منه که تو یه سایت دیگه با من هم بودیم لطفأ دنبالش کنید... مرسی از همگی...
soheil
soheil
سایه جان رفتنی استیم بمانیم که چه
ز نده باشیم و همه روضه بخوانیم که چه
درس این زندگی از بهر ندانستن ماست
این همه درس بخوانیم و ندانیم که چه
خود رسیدیم به جان نعش عزیزی هر روز
دوش گیریم و به خاکش برسانیم که چه
آری این زهر هلاهل به تشخص هر روز
بچشیم و به عزیزان بچشانیم که چه
دور سر هلهله و هاله شاهین اجل
ما به سرگیجه کبوتر بپرانیم که چه
کشتی ای را که پی غرق شدن ساخته اند
هی به جان کندن از این ورطه برانیم که چه
بدتر از خواستن این لطمه نتوانستن
هی بخواهیم و رسیدن نتوانیم که چه
ما طلسمی که قضا بسته ندانیم شکست
کاسه و کوزه سر هم بشکانیم که چه
گر رهایی است برای همه خواهید از غرق
ورنه تنها خودی از لجه رهانیم که چه
ما که در خانه ایمان خدا ننشستیم
کفر ابلیس به کرسی بنشانیم که چه
مرگ یک بار مثل دیدم و شیون یک بار
این قدر پای تعلل بکشانیم که چه
شهریارا دگران فاتحه از ما خوانند
ما همه از دگران فاتحه خوانیم که چه؟!
... ادامه
دیدگاه · 1393/01/5 - 20:07 ·
5
soheil
soheil
بنال ای نی که من غم دارم امشب




نه دلسوز و نه همدم دارم امشب







دلم زخم است از دست غم یار




هم از غم چشم مرهم دارم امشب







همه چیزم زیادی میکند، حیف!!!




که یار از این میان کم دارم امشب







چوعصری آمد از در ،گفتم ای دل




همه عیشی فراهم دارم امشب







ندانستم که بوم شام رنگین




به بام روز خرم دارم امشب







برفت و کوره ام در سینه افروخت




ببین آه دمادم دارم امشب







به دل جشن عروسی وعده کردم




ندانستم که ماتم دارم امشب







درآمد یار و گفتم دم گرفتی




دمم رفت و همه غم دارم امشب







به امید اینکه گل تا صبحدم هست




به مژگان اشک شبنم دارم امشب







مگر آبستن عیسی است طبعم




که در دل بار مریم دارم امشب







سر دل کندن از لعل نگارین




عجب نقشی به خاتم دارم امشب







اگر روئین تنی باشم به همت




غمی همتای رستم دارم امشب







غم دل با که گویم شهریارا




که محرومش زمحرم دارم امشب
... ادامه
دیدگاه · 1393/01/5 - 19:52 ·
3
soheil
soheil
این همه جلوه و در پرده نهانی گل من
وین همه پرده و از جلوه عیانی گل من
آن تجلی که به عشق است و جلالست و جمال
و آن ندانیم که خود چیست تو آنی گل من
از صلای ازلی تا به سکوت ابدی
یک دهن وصف تو هر دل به زبانی گل من
اشک من نامه نویس است وبجز قاصد راه
نیست در کوی توام نامه رسانی گل من
گاه به مهر عروسان بهاری مه من
گاه با قهر عبوسان خزانی گل من
همره همهمه*ی گله و همپای سکوت
همدم زمزمه*ی نای شبانی گل من
دم خورشید و نم ابری و با قوس قزح
شهسواری و به رنگینه کمانی گل من
گه همه آشتی و گه همه جنگی شه من
گه به خونم خط و گه خط امانی گل من
سر سوداگریت با سر سودایی ماست
وه که سرمایه هر سود و زیانی گل من
طرح و تصویر مکانی و به رنگ*آمیزی
طرفه پیچیده به طومار زمانی گل من
شهریار این همه کوشد به بیان تو ولی
چه به از عمق سکوت تو بیانی گل من
... ادامه
دیدگاه · 1393/01/5 - 19:49 ·
3
soheil
soheil
طوطی غمین نشسته که قنّاد می رود

شیرین دلش گرفته که فرهاد می رود



چرخد زمان که یاد عزیزان مکن ولی

عمــر عزیز هم مگر از یــاد می رود



سرو و سمن گــرفتــه سرِ ره ز باغبــان

کان سایه بین که از سر شمشاد می رود



ایــن انس و الفتی که بود حاصل حیــات

خود خرمن گلی است که بر باد می رود



روزی بهم رسیدن و روزی جدا شدن

دادی نــرفتــه نــوبــت بیداد مــی رود



بر هر شکنج طرّه اش آویز چشم و دل

این سرو نـاز بین که چه آزاد می رود



نوشادی است و آمد و با عاشقان خود

نوشی چشاند و باز به نوشاد می رود



فریاد عاشقان همه گو در گلو شکن

هرچند کار عشق ز فریاد مـی رود



گرد غمش به اشک فرو شوی، شهریار

وانگــاه شاد بــاش کــه دلشــاد می رود
... ادامه
دیدگاه · 1393/01/5 - 19:48 ·
3
soheil
soheil
متین (میراثدار مجنون)
بی‌وفا حـــــالا که من افتـــــاده‌ام از پــا چرا؟


آمدی،جانــــــــم به قربــــانت ولی حــالا چرا؟
نوشدارویی و بعد از مرگ سهراب آمــــــدی

سنگدل این زودتـــر می‌خواستی ،حـــالا چرا؟

عمر ما را مهلت امـــروز و فردای تو نیست

من که یک امروز مهمـــــان توام ،فردا چرا؟

نازنینا مـــــا به نـــــــــاز تو جـــوانی داده‌ایم

دیگر اکنون با جوانــــــان ناز کن با ما چرا؟

وه که با این عمــــــــــرهای کوته بی اعتبار

این همه غافل شدن از چون منی شیدا چرا؟

شور فرهادم بپرسش سر به زیر افکنده بود

ای لب شیرین جــــــــواب تلخ سر بالا چرا؟

ای شب هجران که یکدم در تو چشم من نخفت

اینقدر با بخت خـــــــــواب آلود من ،لالا چرا؟

آسمان چون جمع مشتاقان پـــریشان می‌کند

در شگفتم من نمی‌پاشد ز هم دنیــــــــا چرا؟

درخـــــــــزان هجر گل، ای بلبل طبع حزین

خامشی شرط وفـــــــاداری بود ،غوغا چرا؟

شهریارا بی‌حبیب خود نمی‌کـــــــــردی سفر

این سفر راه قیــــــــامت می‌روی ،تنها چرا؟
soheil
soheil
ای صبا با توچه گفتند که خاموش شدی

چه شرابی به تو دادند که مدهوش شدی

تو که آتشکده عشق و محبت بودی

چه بلا رفت که خاکستر خاموش شدی

به چه دستی زدی آن ساز شبانگاهی را

که خود از رقت آن بیخود و بی هوش شدی

تو به صد نغمه زبان بودی و دلها همه گوش

چه شنفتی که زبان بستی و خود گوش شدی

خلق را گر چه وفا نیست و لیکن گل من

نه گمان دار که رفتی و فراموش شدی

تا ابد خاطر ما خونی و رنگین از تست

تو هم آمیخته با خون سیاوش شدی

ناز می کرد به پیراهن نازک تن تو

نازنینا چه خبر شد که کفن پوش شدی

چنگی معبد گردون شوی ای رشگ ملک

که به ناهید فلک همسر و همدوش شدی

شمع شبهای سیه بودی و لبخند زنان

با نسیم دم اسحار هم آغوش شدی

شب مگر حور بهشتیت به بالین آمد

که تواش شیفته زلف و بناگوش شدی

باز در خواب شب دوش ترا می دیدم

وای بر من که توام خواب شب دوش شدی

ای مزاری که صبا خفته به زیر سنگت

به چه گنجینه اسرار که سرپوش شدی

ای سرشگ اینهمه لبریز شدن آن تو نیت

آتشی بود در این سینه که در جوش شدی

شهریارا به جگر نیش زند تشنگیم

که چرا دور از آن چشمه پرنوش شدی
... ادامه
دیدگاه · 1393/01/5 - 19:40 ·
3
soheil
03.jpg soheil
در وصل هم ز عشق تو ای گل در آتشم

عاشق نمی شوی که ببینی چه می کشم

با عقل آب عشق به یک جو نمی رود

بیچاره من که ساخته از آب و آتشم

دیشب سرم به بالش ناز وصال و باز

صبحست و سیل اشک به خون شسته بالشم

پروانه را شکایتی از جور شمع نیست

عمریست در هوای تو میسوزم و خوشم

خلقم به روی زرد بخندند و باک نیست

شاهد شو ای شرار محبت که بی غشم

باور مکن که طعنه طوفان روزگار

جز در هوای زلف تو دارد مشوشم

سروی شدم به دولت آزادگی که سر

با کس فرو نیاورد این طبع سرکشم

دارم چو شمع سر غمش بر سر زبان

لب میگزد چو غنچه خندان که خامشم

هر شب چو ماهتاب به بالین من بتاب

ای آفتاب دلکش و ماه پری وشم

لب بر لبم بنه بنوازش دمی چونی

تا بشنوی نوای غزلهای دلکشم

ساز صبا به ناله شبی گفت شهریار

این کار تست من همه جور تو می کشم
... ادامه
دیدگاه · 1393/01/5 - 19:39 ·
3
صفحات: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ