یافتن پست: #فریبا

شهرزاد
شهرزاد
خوبم...
درست مثل مزرعه ای که
محصولش را ملخ ها
خورده اند
دیگر نگران داس ها نیستم...



فریبا عرب نیا
دیدگاه · 1394/05/6 - 15:18 ·
5
مرجان بانو :)
811714588_24028.jpg مرجان بانو :)
صوفياجون
46ad41626e01.jpg صوفياجون

{-41-}{-35-}{-35-}
که شوق بال و پر دارد

ولی از بس که پُر شور است

دو صد بیم از سفر دارد

زنی را می شناسم من

که در یک گوشه ی خانه

میان شستن و پختن

درون آشپزخانه

سرود عشق می خواند

نگاهش ساده و تنهاست

صدایش خسته و محزون

امیدش در ته فرداست

زنی را می شناسم من

که می گوید پشیمان است

چرا دل را به او بسته

کجا او لایق آنست؟

زنی هم زیر لب گوید

گریزانم از این خانه

ولی از خود چنین پرسد

چه کس موهای طفلم را

پس از من می زند شانه؟

زنی آبستن درد است

زنی نوزاد غم دارد

زنی می گرید و گوید

به سینه شیر کم دارد

زنی با تار تنهایی

لباس تور می بافد

زنی در کنج تاریکی

نماز نور می خواند

زنی خو کرده با زنجیر

زنی مانوس با زندان

تمام سهم او اینست:

نگاه سرد زندانبان!

زنی را می شناسم من

که می میرد ز یک تحقیر

ولی آواز می خواند

که این است بازی تقدیر

زنی با فقر می سازد

زنی با اشک می خوابد

زنی با حسرت و حیرت

گناهش را نمی داند

زنی واریس پایش را

زنی درد نهانش را

ز مردم می کند مخفی

که یک باره نگویندش

چه بد بختی چه بد بختی!

زنی را می شناسم من

که شعرش بوی غم دارد

ولی می خندد و گوید

که دنیا پیچ و خم دارد

زنی را می شناسم من

که هر شب کودکانش را

به شعر و قصه می خواند

اگر چه درد جانکاهی

درون سینه اش دارد

زنی می ترسد از رفتن

که او شمعی ست در خانه

اگر بیرون رود از در

چه تاریک است این خانه!

زنی شرمنده از کودک

کنار سفره ی خالی

که ای طفلم بخواب امشب

بخواب آری

و من تکرار خواهم کرد

سرود لایی لالایی

زنی را می شناسم من

که رنگ دامنش زرد است

شب و روزش شده گریه

که او نازای پردرد است!

زنی را می شناسم من

که نای رفتنش رفته

قدم هایش همه خسته

دلش در زیر پاهایش

زند فریاد که: بسه

زنی را می شناسم من

که با شیطان نفس خود

هزاران بار جنگیده

و چون فاتح شده آخر

به بدنامی بد کاران

تمسخر وار خندیده!

زنی آواز می خواند

زنی خاموش می ماند

زنی حتی شبانگاهان

میان کوچه می ماند

زنی در کار چون مرد است

به دستش تاول درد است

ز بس که رنج و غم دارد

فراموشش شده دیگر

جنینی در شکم دارد

زنی در بستر مرگ است

زنی نزدیکی مرگ است

سراغش را که می گیرد؟

نمی دانم، نمی دانم...



شاعر : - از مجموعه شعر شبانه{-35-}{-35-}{-35-}{-35-}{-41-}
...
...
دگررفته ام ازیادت
من اینراخوب میدانم
من اینراازدوچشمان
فریبای تومیخوانم
مرادیگرنمیخواهی
به گاه عشق ودرمستی
دگربس کن تواین مهمل
مگومیخواهمت جانم
شعرازنیماراد{-35-}
دیدگاه · 1393/03/18 - 13:14 ·
4
bamdad
images.jpeg bamdad
میان لرزش دستانش
چه فریبا
به رقص آمدند کمرباریک ها

در سینی چای ....
دیدگاه · 1393/02/15 - 22:25 ·
6
Majid
438892_XN8HXmzT.jpg Majid
فک کن :::: دخترا برن سربازی
صبحگاه:
فرمانده: پس این سربازه ها (بجای واژه سرباز برای خانمها باید بگوییم سربازه !)
کجان؟
معاون: قربان همه تا صبح بیدار بودن داشتن غیبت میکردن

ساعت 10 صبح همه بیدار میشوند...
سلام سارا جان
سلام نازنین، صبحت بخیر
عزیزم صبح قشنگ تو هم بخیر
سلام نرگس
سلام معصومه جان
مریم جون، وای از خواب بیدار میشی چه ناز میشی

صبحانه:
وا...اقای فرمانده، عسل ندارید؟
چرا کره بو میده؟
بچه ها، من این نون رو نمیتونم بخورم، دلم نفغ میکنه
آقای فرمانده، پنیر کاله نداری؟ من واسه پوستم باید پنیر کاله بخورم

بعد از صبحانه، نرمش صبحگاه (دیگه تقریبا شده ظهرگاه)

فرمانده: همه سینه خیز، دور پادگان. باید جریمه امروز صبح رو بدید
وا نه، لباسامون خاکی میشه ...
آره، تازه پاره هم میشه ...
وای وای خاک میره تو دهنمون ...
من پسر خواهرم انگلیسه میگه اونجا ...


ناهار
این چیه؟ شوره
تازه، ادویه هم کم داره
فکر کنم سبزی اش نپخته باشه
من که نمی خورم، دل درد میگیرم
من هم همینطور چون جوش میزنم
فرمانده: پس بفرمایید خودتون آشپزی کنید!
بله؟ مگه ما اینجا آشپزیم؟ مگه ما کلفتیم؟ نداری...
بی آبرو گمشو بیرون...
وای نامحرم...
کثافت حمال...
(کل خانم ها به فرمانده فحش میدهند اما او همچنان با لبخندی بر لب و چشمانی گشاده ایستاده است!!)

[align=-WEBKIT-RIGHT]بعد از ظهر
فرمانده: چیه؟ چرا همه نشستید؟
یه دقیقه اجازه بده، خب فریبا جان تو چی میخوری؟
جوجه بدون برنج
رژیمی عزیزم؟
آره، راستی ماست موسیر هم اگه داره بده میخوام ش%8دت خواهر مادر نداری...
بی آبرو گمشو بیرون...
وای نامحرم...
کثافت حمال...
(کل خانم ها به فرمانده فحش میدهند اما او همچنان با لبخندی بر لب و چشمانی گشاده ایستاده است!!)

شب در آسایشگاه
یک خانم بدو بدو میاد پیش فرمانده و ناز و عشوه میگه: جناب فرمانده، از دست ما ناراحتین؟
فرمانده: بله بسیار زیاد!
خب حالا واسه اینکه دوباره دوست بشیم بیایید تو آسایشگاه داره سریال فرار از زندان رو نشون میده، همه با هم ببینیم
فرمانده: برید بخوابید!! الان وقت خوابه!!

فرمانده میره تو آسایشگاه:
وا...عجب بی شعوری هستی ها، در بزن بعد بیا تو
راست میگه دیگه، یه یااللهی چیزی بگو

فرمانده: بلندشید برید بخوابید!

همه غرغر کنان رفتند جز 2 نفر که روبرو هم نشسته اند
فرمانده: ببینم چیکار میکنید؟
واستا ناخونای پای مهشید جون
... ادامه
دیدگاه · 1393/02/15 - 07:09 ·
shaghayegh(پارتی_السلطنه)
1391199578257356_large.jpg shaghayegh(پارتی_السلطنه)
... ادامه
...
615596_JiUEFk51.jpg ...
تقصیردلم نیست چشمان توزیباست
مهسارخ ماهت مهسان وفریباست
دیوانه زهجرت درکلبه احزان
یعقوب به یوسف..مجنون تونیماست
شعرازنیما
تقدیم به تویی که نشناختمت
... ادامه
دیدگاه · 1392/11/5 - 23:21 ·
8
Mohammad
Mohammad
لیلا فروهر: هیچکس جای بهروز، فردین و ملک مطیعی را نمی تواند بگیرد

MahnaZ
hgFIZ.jpg MahnaZ
... ادامه
ıllı YAŁĐA ıllı
ıllı YAŁĐA ıllı
هیچ چیز تضمین ندارد...
رابطه ی آدم ها یخچال و لباسشویی نیست که گارانتی داشته باشد....
یک روز هست...یک روز نیست...
واگر کسی تضمین بدهد دروغ گفته است!

رویای تبت
فریبا وفی
... ادامه
دیدگاه · 1392/05/30 - 10:47 ·
8
しѺ√乇 MσstᗩƑᗩ ᵐ しѺ√乇
しѺ√乇 MσstᗩƑᗩ ᵐ しѺ√乇
قهر مکن ای فرشته روی دلارا / ناز مکن ای بنفش موی فریبا / طعنه و دشنام تلخ اینهمه شیرین / چهره پر از خشم و قهر اینهمه زیبا / ناز تو را میکشم به دیده منت / سر به رهت مینهم به عجز و تمنا
... ادامه
دیدگاه · 1392/05/25 - 14:01 ·
2
Mohammad
61.jpg Mohammad
برای دوست داشتن وقت لازم است
اما برای نفرت گاهی فقط یک حادثه یا یک ثانیه کافی است
salar
salar
آقـا مــن همیــشه ســوریه و روسیــه،فیــل و لیــف،پلنــگ ونهنــگ،شلنــگ و فشنــگ،ماســک و ماکـــس،آتشنشــان و آتشـــفشان،لب تاپ و تب لت،بهـــار و ناهــار،تانـــک و بانـــک،رایــانه و یارانـــه،نوحـــه و لـــوحه و .... اینـــارو بــاهــم اشــتبــا مــی گیـــرم..!!
کیــا اینجــــوریَن ؟؟
... ادامه
Noosha
5321447.jpg Noosha
در خلوت من جز تو کسی راه ندارد
رخسار فریبای تو را ماه ندارد
غمنامه ی من غصه ی چشمان تو باشد
غیر از تو دلم دلبر دلخواه ندارد .
دیدگاه · 1391/09/21 - 01:58 ·
6
melodi
melodi
در خلوت من جز تو کسی راه ندارد / رخسار فریبای تو را ماه ندارد / غمنامه ی من غصه ی چشمان تو باشد / غیر از تو دلم دلبر دلخواه ندارد .

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ