بعضی وقتا هست که دلت خیلی گرفته
یه احساس مبهم...کلی فکر تو مغزته...
خیره به یه نقطه...یه آهنگ غمگین...
میخوای از همه آدما دور باشی
نمیدونی دقیقا میخوای چه غلطی بکنی
خسته از تکرار روز هات
این موقعست که دلت فقط یه چیز میخواد
یه آغوش...
یه آغوش از جنس خدا
و بازهم کسی صداتو نمی شنوه
خدایا...کجایی؟
من بهت احتیاج دارم
می شنوی؟؟؟؟؟؟؟؟؟
عیب نداره جواب نده...
من بازم به وجودت ایمان دارم
دو عدد قرص ِ تب بُر ِ عالی
1397/01/5 - 15:10خواب های عجیب و پوشالی
انعکاس ِ صدای شب در خواب
لحظه های مداوم ِ بی تاب
کاغذ ِ نیمه پر شده از شعر
و کتابی برای ِ باطل ِ سِحر
پشت میزی به شکل ِ اقیانوس
غرق در خاطرات یک کابوس
نسبیت ، انقلاب ، متافیزیک
فکرهای مشوشِ نزدیک
خفته در انکسارِ صد رویا
شاعرِ تَرد گشته از دنیا
دَوَرانِ تمام ِ باورها
خسته از دست او سماورها
اندکی از کتاب ِ اشعارش
خط خطی های کل افکارش
در پسِ دودِ مبهم ِ سیگار
می نویسد سراسر از تکرار
درهم و مبهم و سراسیمه
می رسد شب به ساعت ِ نیمه
در تفکر به صد "چرا"،"شاید"
فلسفه دارد حتما این ، "باید"!!
در سرش پیچش ِ توهمِ شب
هجوم ِ صدهزارباره ی تب!!
به جوابی نمی رسد هرگز
غیر ِ درد ِ لبالب و گِزگِز
با نگاهی به ساعت دیوار
خواب باید بخواندش این بار
مثل هرشب ، دوباره بی خوابی
زیر نور ِ سفید ِ مهتابی
غصه های همیشه ، هرباری
دو عدد قرص ِ خواب ِ تکراری...
#بی_خوابی
#بامداد_همراه