یافتن پست: #مردي

شهرزاد
شهرزاد
نامه ي پسر ﺑﻪ ﭘﺪﺭ ﺭﻓﺘﮕﺮﺵ:
ﭘﺪﺭﻋﺰﯾﺰﻡ، ﻣﻦ ﺑﻪ ﺧﻮﺑﯽ مي فهمم ﮐﻪ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﺑﺎﺷﺮﻑ ﺍﺳﺖ ﺁن كس ﮐﻪ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺑﺎﺷﺪ ﻭ ﺑﯿﻦ ﺁﺷﻐﺎﻟﻬﺎ ﻧﺎﻥ ﭘﯿﺪﺍﮐﻨﺪ، ﺗﺎ ﺁن كس ﮐﻪ ﺁﺷﻐﺎﻝ ﺑﺎﺷﺪ ﻭ ﺑﯿﻦ ﺍﻧﺴﺎﻧﻬﺎ ﻧﺎﻥ ﭘﯿﺪﺍﮐﻨﺪ !
ﺩﺭﺩﯼ ﮐﻪ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺳﮑﻮﺕ ﻭﺍ مي دﺍﺭﺩ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﺳﻨﮕﯿﻦ ﺗﺮ ﺍﺯ ﺩﺭﺩﯾﺴﺖ ﮐﻪ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻓﺮﯾﺎﺩ ﻭﺍ ﻣﯿﺪﺍﺭﺩ!

ﻭ ﺍﻧﺴﺎﻧﻬﺎ ﻓﻘﻂ ﺑﻪ ﻓﺮﯾﺎﺩ ﻫﻢ ﻣﯿﺮﺳﻨﺪ،

ﻧﻪ ﺑﻪ ﺳﮑﻮﺕ ﻫﻢ !

2.قديم تر ها وقتي شيشه ماشينت پايين بود وقتي چيزي بيرون در جا مي ذاشتي يكي زنگ خونه رو مي زد و مي گفت آقا كليد رو درتون جا مونده!

الان وقتي شيشه ماشينو يادت بره بدي بالا ،برگردي مي بيني ضبطت نيست...

يه چيزي تو ما عوض شده . وقتي مي بينيم يه آدم شريف داره آشغالهارو ميگرده دماغمونو چين ميندازيم و وقتي موبايل يه بنده خداييو جايي پيدا ميكنيد از خوشحالي بال درمياريم كه خدا رسونده. بعضي چيزها تو زندگي هست، ظاهرش قشنگ نيست ولي شرف داره مردي كه تو آشغالها مي گرده ولي از ديوار خونه ي كسي بالا نميره شرف داره به برج سازي كه پول رشوه و رانت پله هاي ترقيشن!{-61-}
ıllı YAŁĐA ıllı
orig.jpg ıllı YAŁĐA ıllı
که نداره ، جدي گرفته ! اين واقعيته !!!
... ادامه
Majid
RHIML-Small-27.jpg Majid
گاهي فكر مي كنم اي كاش
احساسي نداشتم
اي كاش دوستي نداشتم
اي كاش هميشه تنها مي ماندم
اي كاش دوستانم اينقدر گرگ صفت نبودند
رفاقت و اين همه پستي
رفاقت و اين همه دروغ
رفاقت و اين همه كثافت
رفاقت و اين همه نامردي
نمي دانستم گرگها معناي رفاقت را نمي دانند
اين گرگهاي انسان نمارا چه به رفاقت و دوستي... !!!
پست تر و هرزه ترو دريده تر از هر حيوان وحشي اند
اين انسانهاي دوست نما ... !!!
... ادامه
دیدگاه · 1393/12/12 - 12:25 ·
4
iman
iman
سخنی با دخترا......................

هى دختر


بيا ميخواهم رازى را بگويم
پسرها عروسک ندارند!
درد دل کردن و حرف زدن را ياد ندارند!
نگاه کن
فقط بلدند اسباب بازيهايشان راپرت کنند!
پسرها اشک هم ندارند!
مى ترسند مرديشان زير سوال برود!!!
مى شنوى؟؟ ته صدايش،گريه اى بى صداست
با يک اغوش ساده,
قلب هر مردى را ميشود بدست اورد.نگاهش کن؟؟
وقتى خسته است
وقتى مريض است
ولى دلسوزى برايش نيست!!!
پدرت وقتى مادرت نيست چقدر پير است!!
ميدانم از پسرها ناراحتى
ميدانم جر زنى ميکنند
بى معرفتند
حرف بد ميزنند
بازى بلد نيستند
آنها تقصيرى ندارند
کسى او را مثل تو ناز نکرده
گل سر،به موهايش نزده
صورتش را نبوسيده
او بجاى بوسه،سيلى خورده است تا يادش بماند مرد بايد قوى باشد
دخترک...
پسرها نميشکنند
مگر...
بدست دخترکى ...
دخترک با آن دستای ظریف و دخترانه ات پسر را نوازش کن نه اینکه با زبان تند و خیانت ،دل مردانه اش را بشکنی..
بعضی وقتا با همه ی مردانگی اش بدجور به آغوش و نوازش تو احتیاج دارد ...
... ادامه
دیدگاه · 1393/12/4 - 14:48 ·
4
zahra
zahra
من به مردي وفا نمودم و او

پشت پا زد به عشق و اميدم

هر چه دادم به او حلالش باد


غير از آن دل كه مفت بخشيدم



دل من كودكي سبك سر بود

خود ندانم چگونه رامش كرد

او كه مي گفت دوستت دارم

پس چرا زهر غم به جامش كرد؟



اگر از شهد آتشين لب من

جرعه اي نوش كرد و شد سرمست

حسرتم نيست زآنكه اين لب را

بوسه هاي نداده بسيار است



باز هم در نگاه خاموشم

قصه هاي نگفته اي دارم

باز هم چون به تن كنم جامه

فتنه هاي نهفته اي دارم



باز هم مي توان به گيسويم

چنگي از روي عشق ومستي زد

باز هم مي توان در آغوشم

پشت پا بر جهان هستي زد



باز هم مي دود به دنبالم

ديدگاني پر از اميد و نياز

باز هم با هزار خواهش گنگ

مي دهندم بسوي خويش آواز



باز هم دارم آنچه را كه شبي

ريختم چون شراب در كامش

دارم آن سينه را كه او مي گفت

تكيه گاهيست بهر آلامش



زانچه دادم به او مرا غم نيست

حسرت و اضطراب و ماتم نيست

غير از آن دل كه پر نشد جايش

به خدا چيز ديگرم كم نيست



كو دلم كو دلي كه برد و نداد

غارتم كرده، داد مي خواهم

دل خونين مرا چكار آيد

دلي آزاد و شاد مي خواهم



دگرم آرزوي عشقي نيست

بي دلان را چه آرزو باشد

دل اگر بود باز مي ناليد

كه هنوزم نظر به او باشد



او كه از من بريد و تركم كرد

پس چرا پس نداد آن دل را

واي بر من كه مفت بخشيدم

دل آشفته حال غافل را
فروغ فرخزاد
متین (میراثدار مجنون)
دیدگاه · 1393/10/7 - 11:55 ·
1
bamdad
bamdad
گرگي ناراحت را ديدم..!!

پرسيدم چرا ناراحتي؟؟

گفت:شنيدم بعضي انسان ها با صفت من نامردي ميكنند...!!!!
دیدگاه · 1393/03/2 - 21:58 ·
4
غزل
غزل
مردي...؟!
هر چقدر مغرور...
هر چقدر صادق...
هر چقدر ساده...
هر چقدر جذاب...
هر چقدر مکار...
اما گاهي براي فتح جغرافياي زن،
بايد به زانو بيافتي!
... ادامه
zahra
zahra
ای نا رفیق.. به کدامین گناه ناکرده.. تازیانه می زنی بر اعتمادم
زیر پایم را زود خالی کردی . سلام پر مهرت را باور کنم.یا پاشیدن زهر نا مرديت را

خنجری از پشت در قلبم فرو رفت پشت سرم را نگاه کردم .. کسی جز تو نبود
... ادامه
دیدگاه · 1393/02/4 - 10:23 ·
4
Morteza
Morteza
سلام به دوستاي گلم ...
دخترا و پسرا،،يه خواهشي داشتم ازتون پستاي که من ميزارم درد دله خودمه حرفه خودمه من مخاطب خاصي ندارم ،،من هم از بدي گفتم هم از خوبي ،،همه از خنده گفتم هم از غم،هم از مرام گفتم از نامردي و خيلي چيزا ،پس لطفا نه پسرا ونه دخترا به خودشون نگيرن مگر اينکه شخصيتش همونه که تو گفته هامه.يا علي
(M.H)
... ادامه
دیدگاه · 1393/02/3 - 15:30 ·
6
sam
sam
هي دختر
بيا ميخواهم رازي را به تو بگويم
هيس نترس نبايد پسرها بفهمند رازشان را برملا كردم، پسرها عروسك ندارند
دردودل كردن،حرف زدن را به ياد ندارند
خوب نگاه كن،فقط بلدند عروسكهايشان را پرت كنند!
پسرها اشكم ندارند
ميترسند مرديشان زير سوال برود
ميدانم از پسرها ناراحتي ميدانم جِر زني ميكنند
ميدانم بي معرفتند
حرف بد ميزنند،بازي بلد نيستند،اما تقصيري ندارند!
كسي او را مثل تو ناز نكرده،گل سر به موهايش نزده،صورتش را نبوسيده
او به جاي بوسه سيلي خورده تا هميشه يادش باشد مرد بايد قوي باشد.
دخترك
پسرها نميشِكَنَند.
مگر به دست دختركي
ميشنوي ؟؟
ته صدايشان گريه ايست بي صدا با يك آغوش ساده
قلب هر مردي را ميشود به دست آورد!
نگاهش كن
وقتي خسته است
وقتي مريض است
وقتي دلسوزي برايش نيست
حس كردي ؟؟
وقتي مادرت نيست،پدرت چقدر پير است.
دخترك
با اون دست هاي ظريف و دخترانه ات پسرو نوازش كن..
نه با اون زبون تند و خيانت دل مردونشو بشكني..
گاهي وقتا مردونگيش بدجور به آغوش و نوازش تو احتياج داره..
دخترك
پسرها آنقدر هم بد نيستند...
... ادامه
دیدگاه · 1393/01/21 - 21:42 ·
6
محمدطاها
محمدطاها
از ﺩﻳﻮﺍﻧﻪ ﺍﻱ ﭘﺮﺳﻴﺪﻧﺪ ﭘﺪﺭ ﻭ ﻣﺎﺩﺭﺕ ﺭﺍ ﺑﻴﺸﺘﺮ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻱ ﻳﺎ ﺧﺪﺍ ﺭﺍ , ﺩﻳﻮﺍﻧﻪ ﮔﻔﺖ , ﻋﺸﻘﻢ ﺭﺍ ﮔﻔﺘﻨﺪ , ﻋﺸﻘﺖ ﮐﻴﺴﺖ , ﮔﻔﺖ ﻋﺸﻘﻲ ﻧﺪﺍﺭﻡ ﺧﻨﺪﻳﺪﻧﺪ ﻭ ﮔﻔﺘﻨﺪ , ﺑﺮﺍﻱ ﻋﺸﻘﺖ ﺣﺎﺿﺮﻱ ﭼﻪ ﮐﻨﻲ ,ﮔﻔﺖ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﻋﺎﻗﻼﻥ ﻭ ﺳﺎﻟﻤﺎﻥ ﻧﻤﻴﺸﻮﻡ , ﻧﺎﻣﺮﺩﻱ ﻧﻤﻴﮑﻨﻢ , ﺩﻭﺳﺘﺶ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﺩﺍﺷﺖ , ﺗﻨﻬﺎﻳﺶ ﻧﻤﻴﮕﺬﺍﺭﻡ , ﻣﻴﭙﺮﺳﺘﻤﺶ , ﺑﻲ ﻭﻓﺎﻳﻲ ﻧﻤﻴﮑﻨﻢ, ﺑﺎ ﺍﻭ ﻣﻬﺮﺑﺎﻥ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﺑﻮﺩ . ﮔﻔﺘﻨﺪ , ﺍﮔﺮ ﺗﻨﻬﺎﻳﺖ ﮔﺬﺍﺷﺖ , ﺍﮔﺮ ﺩﻭﺳﺘﺖ ﻧﺪﺍﺷﺖ , ﺍﮔﺮ ﻧﺎﻣﺮﺩﻱ ﮐﺮﺩ , ﺍﮔﺮ ﺑﻲ ﻭﻓﺎ ﺑﻮﺩ ﭼﻪ , ﮔﻔﺖ ﺍﮔﺮ ﺍﻳﻨﮕﻮﻧﻪ ﻧﺒﻮﺩ ﮐﻪ ﻣﻦ ﺩﻳﻮﺍﻧﻪ ﻧﻤﻴﺸﺪﻡ
... ادامه
دیدگاه · 1393/01/5 - 00:53 ·
6
sam
sam
ﭘﺎﺭﺳﺎﻝ ﺳﺎﻝ ﺗﺤﻮﻳﻞ ﺧﻴﻠﻲ ﭼﻴﺰا اﺯ ﺧﺪا ﺧﻮاﺳﺘﻢ
اﺯﺵ ﺧﻮاﺳﺘﻢ ﻛﺴﺎﻳﻲ ﺭﻭ ﻛﻪ ﺩﻭﺱ ﺩاﺭﻡ اﺯﻡ ﻧﮕﻴﺮﻩ...
ﻭﻟﻲ ﺳﺎﻝ 92 ﻋﺰﻳﺰﺗﺮﻳﻦ ﺁﺩﻡ ﺯﻧﺪﮔﻴﻤﻮ ﺗﻨﻬﺎ ﺑﺎ ﻳﻪ ﺟﻤﻠﻪ اﺯﻡ ﮔﺮﻓﺖ. اﻭﻧﻢ اﻳﻦ ﻛﻪ " ﺯﻣﻮﻧﻪ ﺁﺩﻡ ﺭو ﻋﻮﺽ ﻣﻴﻜﻨﻪ"
اﻣﺴﺎﻝ ﺧﻴﻠﻲ اﺯ ﺩﻭﺭﻭ ﺑﺮﻳﺎﻡ "ﻋﻮﺽ" ﺷﺪن...
ﺧﻴﻠﻲ ﻫﺎﺷﻮﻧﻢ "عوضی"ﺷﺪﻥ...ﺧﻴﻠﻲ ﭼﻴﺰا ﺗﻮ ﺯندگیم "ﻋﻮﺽ" ﺷﺪ و " عوضی"ﺑﻮﺩﻥ ﺧﻴﻠﻴﺎ ﺑﻬﻢ ﺛﺎﺑﺖ ﺷﺪ...
ﺳﺎﻝ 92 ﺩﺭﺳﺘﻪ ﻳﻚ ﺳﺎﻝ ﺑﻮﺩ ﻭﻟﻲ ﺑﻪ اﻧﺪاﺯﻩ 1000 ﺳﺎل ﮔﺬﺷﺖ... 1000 ﺳﺎﻟﻲ ﻛﻪ ﺳﺮ ﺟﻤﻊ 10 ﺭﻭﺯ ﺧﻮش ﻫﻢ ﻧﺪاﺷﺖ..
ﺳﺎﻝ 92 ﻧﺎﻣﺮﺩﻱ ﺧﻴﻠﻲ اﺯ ﺭﻓﻴﻘﺎﻣﻮ ﺩﻳﺪﻡ و ﺩﻡ ﻧﺰﺩﻡ...
ﺫﺭﻩ ﺫﺭﻩ ﻧﺎﺑﻮﺩ ﺷﺪﻥ ﺯﻧﺪﮔﻴﻤﻮ ﺩﻳﺪﻡ و ﺩﻡ ﻧﺰﺩﻡ...
ﺣﺎﻻ ﺳﺎﻝ 93 ﺭﻭ ﺑﺎ ﻧﺒﻮﺩن ﻛﺴﺎﻳﻲ ﺁﻏﺎﺯ ﻣﻴﻜﻨﻢ ﻛﻪ ﺳﺎﻝ ﺗﺤﻮﻳﻞ ﭘﺎﺭﺳﺎﻝ اﺯ ﺧﺪا ﻫﻤﻴﺸﻪ ﺑﻮﺩﻧﺸﻮﻧﻮ ﺧﻮاﺳﺘﻪ ﺑﻮﺩﻡ...
ﺳﺎﻝ 93 ﺭﻭ ﺑﺪﻭﻥ ﺗﺒﺮﻳﻚ ﻋﺰﻳﺰﺗﺮﻳﻦ ﻛﺴﻢ ﺁﻏﺎﺯ ﻣﻴﻜﻨﻢ..
اﻳﻦ ﺩﻓﻌﻪ ﻣﻴﺨﻮاﻡ ﺳﺎﻟﻮ ﺑﺪﻭﻥ ﻫﻴﭻ ﺩﻋﺎﻳﻲ ﺁﻏﺎﺯ ﻛﻨﻢ...
ﻭﻟﻲ ﻓﻘﻄ 2ﺗﺎ ﭼﻴﺰ اﺯ اﻭﻥ ﺑﺎﻻﻳﻲ ﻣﻴﺨﻮاﻡ اﻭﻟﻴﺶ ﺳﻼﻣﺘﻲ خانوادم و دومیش ﻳﻪ ﻧﻮاﺭ ﻣﺸﻜﻲ ﻛﻨﺎﺭ ﻋﻜﺴﻢ ﻫﻤﻴن....
این خواستمو دیگه عملی کن دیگه این چیزی نیست که قولشو به کس دیگه ای داده باشی
... ادامه
صوفياجون
صوفياجون
shaghayegh(پارتی_السلطنه){-35-}{-35-}
این از طرف آجیم {-41-}میباشد
نتشون شده نمیتونه بیادش {-35-}{-35-}
سلام رسوند. {-35-}{-35-}{-35-}
✔♥Дℓɨ♥✔
✔♥Дℓɨ♥✔
منتظر نباش كه باهات كنار بياد .
اين اشتباهيه كه خيلي از ها دچارش مي شن .
تو خودت را پيدا كن.

مرگ خوش - كامو{-164-}
دیدگاه · 1392/11/10 - 13:00 در Lawless ·
8
mostafa AZ
mostafa AZ
چه خياط نامردي است دنيا، دل هيچكس را براي ما
تنگ ندوخت....!!!
Majid
Majid
گوييم جوانيم به پيري كه رسيم توبه كنيم انقدر جوان مرديم كسي پير نشد
دیدگاه · 1392/09/25 - 21:01 ·
5
MahnaZ
87043041571337504965.jpg MahnaZ
: خوب هر چي ملا يادت داده رو ول کن فقط يک وجود داره اونم

و السلام .هر ديگه اي هم نوعي . اگر رو

يک رو مي دزدي رو از داشتن مي دزدي .وقتي

مي گويي کسي رو از دانستن مي دزدي وقتي

مي کني رو از مي دزدي. مي فهمي؟

-
... ادامه
ıllı YAŁĐA ıllı
02-24-2013 09-57-38 ب.jpg ıllı YAŁĐA ıllı
صوفياجون
صوفياجون
ﺍز ﺩﻳﻮﺍﻧﻪ ﺍﻱ ﭘﺮﺳﻴﺪﻧﺪ ﭘﺪﺭ ﻭ ﻣﺎﺩﺭﺕ ﺭﺍ ﺑﻴﺸﺘﺮ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻱ ﻳﺎ ﺧﺪﺍ ﺭﺍ؟
ﺩﻳﻮﺍﻧﻪ ﮔﻔﺖ : #ﻋﺸﻘﻢ ﺭﺍ ﮔﻔﺘﻨﺪ: ﻋﺸﻘﺖ ﮐﻴﺴﺖ؟
ﮔﻔﺖ: ﻋﺸﻘﻲ ﻧﺪﺍﺭﻡ ﺧﻨﺪﻳﺪﻧﺪ ﻭ ﮔﻔﺘﻨﺪ : ﺑﺮﺍﻱ ﻋﺸﻘﺖ ﺣﺎﺿﺮﻱ ﭼﻪ ﮐﻨﻲ؟
ﮔﻔﺖ: ﻣﺎﻧﻨﺪ ﻋﺎﻗﻼﻥ ﻭ ﺳﺎﻟﻤﺎﻥ ﻧﻤﻴﺸﻮﻡ - ﻧﺎﻣﺮﺩﻱ ﻧﻤﻴﮑﻨﻢ ﺩﻭﺳﺘﺶ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﺩﺍﺷﺖ- ﺗﻨﻬﺎﻳﺶ ﻧﻤﻴﮕﺬﺍﺭﻡ - ﻣﻴﭙﺮﺳﺖﻣﺶ ﺑﻲ ﻭﻓﺎﻳﻲ ﻧﻤﻴﮑﻨﻢ- ﺑﺎ ﺍﻭ ﻣﻬﺮﺑﺎﻥ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﺑﻮﺩ
ﮔﻔﺘﻨﺪ: ﺍﮔﺮ ﺗﻨﻬﺎﻳﺖ ﮔﺬﺍﺷﺖ- ﺍﮔﺮ ﺩﻭﺳﺘﺖ ﻧﺪﺍﺷﺖ- ﺍﮔﺮ ﻧﺎﻣﺮﺩﻱ ﮐﺮﺩ- ﺍﮔﺮ ﺑﻲ ﻭﻓﺎ ﺑﻮﺩ ﭼﻪ؟
ﮔﻔﺖ:ﺍﮔﺮ ﺍﻳﻨﮕﻮﻧﻪ ﻧﺒﻮﺩ ﮐﻪ ﻣﻦ #ﺩﻳﻮﺍﻧﻪ ﻧﻤﻴﺸﺪﻡ...
{-35-}{-35-}{-35-}{-41-}{-41-}{-41-}{-35-}
صوفياجون
صوفياجون
{-7-}{-7-}{-7-}
زن و مردي چند سال بعد از ازدواجشون صاحب پسري ميشن و چند روز بعد از تولد بچه متوجه ميشن كه اون يه نابغه اس
بچه در يك سالگي مثل يك ادم بزرگ شروع به حرف زدن ميكنه و در دوسالگي به اكثر زبانها حرف ميزنه، در سه سالگي با اساتيد دانشگاه به بحث و تبادل نظر ميپردازه و در چهار سالگي پيش بيني هاي باور نكردني راجع به علم و پيشرفت اون ميكنه، در جشن 5 سالگيش در حضور همه فاميل اعلام ميكنه: من دقيقا يك سال ديگه ميميرم، مادرم 18 ماه بعد از من ميميره و پدرم يك سال بعد از مرگ مادرم ميميره!!!
پسر بچه همون طور كه گفته بود در شش سالگي ميميره و مرد بلا فاصله در چندين شركت بيمه همسرش رو بيمه عمر ميكنه
طبق پيش بيني بچه مادرش هم دو تاريخي كه گفته بود ميميره و ثروت هنگفتي بخاطر بيمه عمر زن نصيب مرد ميشه!!
مرد تصميم ميگيره يك سال باقي مانده از عمرش رو به خوشي بگذرونه، پس به سفرهاي تفريحي زيادي ميره، در بهترين هتلهاي جهان اقامت ميكنه، گران ترين خودروهاي دنيا رو براي خودش ميخره و در اخرين روز عمرش تمام دوستان و اشنايانش رو دعوت ميكنه، مهموني مفصلي ميگيره و اخرين شب زندگيش رو با يك دختر زيبا مشغول خوشگذروني ميشه...
صبح با صداي جيغ دختره از خواب پا ميشه و در حالي كه تعجب كرده بود كه چرا هنوز زنده اس ميپرسه چي شده؟؟
دختره جواب ميده: وكيل خانوادگي شما تو راهرو افتاده و هيچ حركتي نميكنه، فكر كنم مرده!!!!!
صفحات: 1 2 3 4

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ