رفتن که بهانه نمی خواهد
یک چمدان می خواهد
پر از دلخوریهای تلنبار شده
... ... و گاه حتی دلخوشی های انکار شده
. . .
... رفتن که بهانه نمی خواهد
وقتی نخواهی بمانی
با چمدانِ خالی که هیچ
بی چمدان هم می روی
. . .
ماندن
. . .
ماندن امّا بهانه می خواهد
دستی گرم
نگاهی مهربان
دروغهای دوست داشتنی
دوستت دارم هایی که هرگز نمی شنوی
دوستت دارم هایی که می شنوی
امّا باور نمی کنی
یک فنجان چای
بوی عود
یک آهنگ مشترک
خاطرات تلخ
خاطرات شیرین
بحث و جدل های گهگاه
و
. . .
وقتی بخواهی بمانی
حتّی اگر چمدانت پر از دلخوری باشد
خالیش می کنی
و بااااااااااززز هم می مانی
. . .
می مانی
. . .
وقتی بخواهی بمانی
نم باران را رگبار می بینی و
بهانه اش می کنی برای نرفتنت
. . .
آری
آمدن دلیل می خواهد
ماندن بهانه
رفتن هیچ کدام,,,,,,
... ادامه
دو عدد قرص ِ تب بُر ِ عالی
1397/01/5 - 15:10خواب های عجیب و پوشالی
انعکاس ِ صدای شب در خواب
لحظه های مداوم ِ بی تاب
کاغذ ِ نیمه پر شده از شعر
و کتابی برای ِ باطل ِ سِحر
پشت میزی به شکل ِ اقیانوس
غرق در خاطرات یک کابوس
نسبیت ، انقلاب ، متافیزیک
فکرهای مشوشِ نزدیک
خفته در انکسارِ صد رویا
شاعرِ تَرد گشته از دنیا
دَوَرانِ تمام ِ باورها
خسته از دست او سماورها
اندکی از کتاب ِ اشعارش
خط خطی های کل افکارش
در پسِ دودِ مبهم ِ سیگار
می نویسد سراسر از تکرار
درهم و مبهم و سراسیمه
می رسد شب به ساعت ِ نیمه
در تفکر به صد "چرا"،"شاید"
فلسفه دارد حتما این ، "باید"!!
در سرش پیچش ِ توهمِ شب
هجوم ِ صدهزارباره ی تب!!
به جوابی نمی رسد هرگز
غیر ِ درد ِ لبالب و گِزگِز
با نگاهی به ساعت دیوار
خواب باید بخواندش این بار
مثل هرشب ، دوباره بی خوابی
زیر نور ِ سفید ِ مهتابی
غصه های همیشه ، هرباری
دو عدد قرص ِ خواب ِ تکراری...
#بی_خوابی
#بامداد_همراه