یافتن پست: #هراس

مرکز بستری ترک اعتیاد خانه سپید
33.jpg مرکز بستری ترک اعتیاد خانه سپید
ترک اعتیاد حشیش

حشیش چیست؟

گیاه کانابیس موادي‌كه از قسمت‌هاي مختلف اين گياه به‌دست مي‌آيد، نام‌هاي مختلفي دارند؛ مثل بنگ ، حشيش، گرس ، علف یا ماري‌جوانا .

قدرت اثر انواع مختلف گياهي آن به غلظت ماده اي به نام دلتا-9 تتراهيدروکانابينول (THC) بستگي دارد. THC ماده اصلي روانگردان در کانابيس است.

. THC بيش از همه در گلها و پس از آن در برگهاي بالايي و سپس برگهاي پايين و نهايتاً ساقه و تخم گياه کانابيس وجود دارد.

حشيش از به هم فشردن و چلاندن گلهاي انتخاب شده گیاه یا شيوه ديگري که در طي آن صمغ زرد رنگ گلهاي دست چين شده گياه بيرون بيايد، به دست مي‌آيد
THC به سرعت از ريه‌ها به جريان خون جذب شده وده دقيقه بعد از کشيدن، غلظت خوني آن به حداکثر مي‌رسد. در صورتي که THC به صورت خوراکي مصرف شود؛ جذب آن آهسته تر بوده و شروع اثر آن بعد از يک ساعت يا بيشتر خواهد بود.
براي اغلب مصرف كننده ها يك سرخوشي خفيف يا آسودگي ايجاد مي‌كند. معمولاً احساس ساير تجربه ها مانند گوش كردن به موسيقي، مزه غذا يا لذت از فعاليت جنسي را افزايش مي‌دهد. درك زمان از بين مي‌رود و معمولاً گذشت زمان طولاني تر احساس مي‌شود. در موقعيت هاي اجتماعي پرحرفي و خنده بيشتر مي‌شود بي قراري و خواب آلودگي در هنگام از بين رفتن اثرات آن شايع است. از ديگر آثار مصرف ، قرمزي چشم، افزايش اشتها، خشكي دهان و گاهي اضطراب و يا افسردگي است.
مصرف مداوم مي‌تواند باعث افزايش اضطراب، هراس و بدبيني شده نوسانات فشار خون و سبكي سر و غش كردن در هنگام ايستادن ممكن است، ديده شود. حافظه كوتاه مدت و توجه فرد را مختل مي‌كنند و بنابراين افكار و گفتار منقطع مي‌شود و فرد جريان افكار و حرف هاي خود را فراموش مي‌كند. از مهم‌ترين اثرات مصرف حشيش مي‌توان به توهم، خيره‌شدن و خيره‌ماندن به نقطه‌اي خاص، گريه و خنده غير طبيعي، پرخوري شديد(نشئه‌خوري)، اختلال در درك زمان، مكان و فواصل اشاره كرد. مهمترين عارضه طولاني مدت مصرف حشيش ، اختلال در حافظه ، فراموشي و توهمات عجيب و غريب و در نهايت ديوانگي است .

تحمل، محروميت و وابستگی به مصرف حشیش

وابستگي به كانابيس ها يكي از شايع ترين وابستگي ها به مواد در جهان محسوب مي‌شود. خطر وابستگي با افزايش تعداد موارد مصرف بيشتر مي‌شود.
اثرات مصرف::

بايد دانست كه اثرات مصرف با توجه به مقدار و نوع استفاده (كشيدن يا خوردن)
... ادامه
[لینک]
دیدگاه · 1396/07/20 - 10:36 ·
مرجان بانو :)
مرجان بانو :)
تخلف دردناک کادر درمان یک بیمارستان در خمینی شهر؛
شکافتن بخیه‌های بیمار خردسال به خاطر 150 هزار تومان!
کافی است به این پرونده که تاسف وزیر و مسئولان این عرصه را هم به دنبال داشته دقت کنیم تا پی ببریم که هزینه بخیه زدن زخم چانه یک کودک خردسال که می‌تواند ماحصل بازیگوشی روزمره یک کودک باشد، 150 هزار تومان شده است؛ آن هم در بیمارستانی دولتی! آیا با این حساب جا ندارد که از هزینه های درمانی دردهای بزرگ تر هراسان شویم؟
... ادامه
[لینک]
آرمین
00.jpg آرمین
گويند كه در روز قيامت علمدار شفاعت زهراست . . . علم فاطمه دست قلم عباس است.
دیدگاه · 1394/07/30 - 23:57 ·
1
مرجان بانو :)
811714818_24379.jpg مرجان بانو :)
عطر تو در هواست....{-35-}
bamdad
bamdad
آدم هایی که روح بزرگی دارند،

عقده های کمتری دارند،

شعور بیشتری دارند و قلب مهربانتری ...

برای همین نباید از آنها ترسید،

آدم های کوچک و حقیر با عقده های بزرگ ترسناک ترند ...

چون از صدمه زدن به دیگران هراسی ندارند!

{-35-}
دیدگاه · 1394/03/30 - 18:27 ·
2
fatemeh
1433513543762517_large.jpg fatemeh
وقتی نردبان "عقل" را میگذاری تا

به خدا برسی،

خدا سر نردبان را می گیرد مبادا بیفتی!

اما وقتی که "دل" را نردبان می کنی

تا به او فقط کمی نزدیک شوی

پای نردبان را آنقدر تکان می دهد تا هراسان،

دلگیر و درهم و شکسته در آغوش او بیفتی….
... ادامه
دیدگاه · 1394/03/16 - 13:10 ·
1
bamdad
bamdad
فهمیده ام که معمولی بودن شجاعت می خواهد.

آدم اگر یاد بگیرد معمولی باشد

نه نقاشی را میگذارد کنار،

نه دماغش را اگر معمولی است عمل می کند،

نه غصه می خورد که ماشینش معمولی است،

نه حق غذا خوردن در یک سری از رستوران های معمولی را از خودش میگیرد،

نه حق لبخند زدن به یک سری آدمها را،

نه حق پوشیدن یک سری لباس ها را.



حقیقت این است که "ترین" ها همیشه در هراس زندگی می کنند. هراس از هبوط (سقوط) در لایه ی آدم های "معمولی".

و این هراس می تواند حتی لذت زندگی،

نوشتن، درس خواندن، نقاشی کشیدن، ساز زدن،

خوردن، نوشیدن و پوشیدن را از دماغشان دربیاورد.



تصمیم گرفته ام خودِ معمولی ام را پرورش دهم.



نمی خواهم دیگر آدم ها مرا

فقط با "ترین"هایم به رسمیت بشناسند.

از حالا خودِ معمولی ام را به معرض نمایش می گذارم

و به خود معمولی ا م عشق می ورزم



و به آدم ها هم اجازه دهم به منِ معمولی عشق بورزند



... تهمینه میلانی ...

{-35-}
دیدگاه · 1394/03/1 - 11:27 ·
3
Mohammad
n00185230-b.jpg Mohammad
خدایا، تو میدانی که چه می کشیم ، پنداری که چون شمع ذوب می شویم ، آب می شویم ...
ما ازمردن نمی هراسیم ، اما میترسیم بعد ازما ایمان را سر ببرند و اگر نسوزیم هم که روشنائی می رود و جای خود را دوباره به شب می سپارد ، پس چه باید کرد؟
از یک سو باید بمانیم تا شهید آینده شویم و از دیگر سو باید شهید شویم تا آینده بماند هم باید امروز شهید شویم تا فردا بماند وهم باید بمانیم تا فردا شهید نشود ، عجب دردی ...
چه می شد امروز شهید می شدیم و فردا زنده می شدیم تا دوباره شهید شویم ...

بخشی از وصیت نامه شهید مهدی رجب بیگی
... ادامه
bamdad
bamdad
وقتی نردبان "عقل" را میگذاری تا

به خدا برسی،

خدا سر نردبان را می گیرد مبادا بیفتی!

اما وقتی که "دل" را نردبان می کنی

تا به او فقط کمی نزدیک شوی

پای نردبان را آنقدر تکان می دهد تا هراسان،

دلگیر و درهم و شکسته در آغوش او بیفتی….

{-35-}
دیدگاه · 1394/02/12 - 18:09 ·
4
صوفياجون
Ali-Lohrasbi-Benevis.jpg صوفياجون
دیدگاه · 1393/12/1 - 15:08 در موسیقی ·
4
متین (میراثدار مجنون)
متین (میراثدار مجنون)
از مخالفت نهراسيد؛ بادبادك تنها زماني مي تواند بالا رود كه با باد مخالف مواجه شود
دیدگاه · 1393/10/9 - 16:20 در دوستها ·
6
Mohammad
Mohammad
ای کاش انسانها همانقدر که ازارتفاع میترسیدند ,
کمی هم از پستی هراس داشتند…!
دیدگاه · 1393/09/19 - 11:36 ·
2
✔♥Дℓɨ♥✔
10170825_877572055594145_6052942285387734704_n.jpg ✔♥Дℓɨ♥✔
حقیقت این است که "ترین" ها همیشه در زندگی می کنند. هراس هبوط (سقوط) در لایه آدم های "معمولی".
و این هراس می تواند حتی لذت ،
نوشتن، درس خواندن، نقاشی کشیدن، ساز زدن،
خوردن، نوشیدن و پوشیدن را از دربیاورد...
صوفياجون
Ali-Lohrasbi-Shabe-Tarik.jpg صوفياجون
دیدگاه · 1393/09/1 - 15:09 در موسیقی ·
8
√√★nima★√√
3.jpeg √√★nima★√√
ﺑﻪ دﻟﯿﻞ اوﺿﺎع ﻧﺎﻣﺴﺎﻋﺪ ﻣﺮﺗﻀﯽ ﭘﺎﺷﺎﯾﯽ، ﺧﻮاﻧﻨﺪﻩ ﺟﻮان ﮐﺸﻮرﻣﺎن، ﭘﺰﺷﮑﺎن ﻣﻼﻗﺎت ﺑﺎ وی را .ﻣﻤﻨﻮع ﮐﺮدﻧﺪ

ﺑﻪ ﮔﺰارش اﯾﺴﻨﺎ، ﻋﺼﺮ ﺧﺒﺮ ﻧﻮﺷﺖ: ﻣﻬﺪی ﻋﻠﯿﺎری در وﺑﻼگ ﺷﺨﺼﯽاش ﻧﻮﺷﺖ: »ﺑﯿﻤﺎر، آﻗﺎی ﻣﺮﺗﻀﯽ ﭘﺎﺷﺎﯾﯽ ﻣﻤﻨﻮعاﻟﻤﻼﻗﺎت ﻣﯽﺑﺎﺷﺪ«؛ اﯾﻦ ﻧﻮﺷﺘﻪای ﺑﻮد ﮐﻪ در ورودی ﺑﺨﺶ ﻣﺮاﻗﺒﺖﻫﺎی .وﯾﮋﻩ )آیﺳﯽﯾﻮ( ﺑﯿﻤﺎرﺳﺘﺎن ﺑﻬﻤﻦ ﻧﺼﺐ ﺷﺪﻩ ﺑﻮد

ﺑﻪ دﻟﯿﻞ اوﺿﺎع ﻧﺎﻣﺴﺎﻋﺪ ﻣﺮﺗﻀﯽ ﭘﺎﺷﺎﯾﯽ ﭘﺰﺷﮑﺎن ﻣﻼﻗﺎت ﺑﺎ وی را ﻣﻤﻨﻮع ﮐﺮدﻩاﻧﺪ اﻣﺎ ﺑﺎ اﯾﻦ ﺣﺎل ﻋﺼﺮ ﯾﮑﺸﻨﺒﻪ 18 آﺑﺎن ﺗﻌﺪادی از ﻫﻨﺮﻣﻨﺪان ﺑﺮای اﻓﺰاﯾﺶ روﺣﯿﻪ ﻣﺮﺗﻀﯽ ﭘﺎﺷﺎﯾﯽ ﺑﻪ ﻣﻼﻗﺎت .وی در آیﺳﯽﯾﻮ رﻓﺘﻨﺪ و ﻟﺤﻈﺎﺗﯽ ﮐﻮﺗﺎﻩ در ﮐﻨﺎرش ﺑﻮدﻧﺪ

وﺿﻌﯿﺖ ﺟﺴﻤﯽ ﻣﺮﺗﻀﯽ ﭘﺎﺷﺎﯾﯽ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ دو روز ﻗﺒﻞ ﺗﻔﺎوت ﻣﺤﺴﻮﺳﯽ ﻧﺪاﺷﺘﻪ اﺳﺖ اﻣﺎ .روﺣﯿﻪ ﺧﻮب وی ﺑﻮﯾﮋﻩ ﺑﺎ دﯾﺪن ﻫﻨﺮﻣﻨﺪان و دوﺳﺘﺎﻧﺶ ﺑﺴﯿﺎر ﺧﻮب ﺑﻮد

از ﺟﻤﻠﻪ ﻫﻨﺮﻣﻨﺪان ﺣﺎﺿﺮ در اﯾﻦ روز ﻣﻬﻨﺎز اﻓﺸﺎر، ﺑﻬﻨﻮش ﺑﺨﺘﯿﺎری، ﻣﺤﻤﺪرﺿﺎ ﮔﻠﺰار، ﻋﻠﯽ ،ﮐﺎﻇﻤﯽ، ﻋﻠﯽ ﻟﻬﺮاﺳﺒﯽ، روزﺑﻪ ﻧﻌﻤﺖاﻟﻠﻬﯽ، ﻓﺮزاد ﻓﺮزﯾﻦ، ﻣﺤﻤﺪ ﻋﻠﯿﺰادﻩ، ﺷﻬﺮام ﺷﮑﻮﻫﯽ ﻫﺎدی ﮐﺎﻇﻤﯽ، ﻣﺎزﯾﺎر ﻓﻼﺣﯽ، ﻣﯿﻼد ﺗﺮاﺑﯽ، ﻣﻬﺮداد ﻧﺼﺮﺗﯽ و ﻫﻤﭽﻨﯿﻦ ﺳﻪ ﺗﻦ از ﺑﺎزﯾﮑﻨﺎن .ﻓﻮﺗﺒﺎل ﺑﻬﺮوز رﻫﺒﺮیﻓﺮ و ﻣﺤﻤﺪ ﻧﻮازی و ﺷﯿﺚ رﺿﺎﯾﯽ و ... ﺑﻮدﻧﺪ

ﺗﺼﺎوﯾﺮ زﯾﺮ، ﻣﺮﺗﻀﯽ ﭘﺎﺷﺎﯾﯽ را ﭘﯿﺶ و ﭘﺲ از اﺑﺘﻼ ﺑﻪ ﺑﯿﻤﺎری و ﻧﯿﺰ در روزﻫﺎی اﺧﯿﺮ در ﺑﯿﻤﺎرﺳﺘﺎن .ﻧﺸﺎن ﻣﯽدﻫﺪ
... ادامه
مرجان بانو :)
مرجان بانو :)
تو بخوان قصه مردان حساب و عدد و سود و زیان و قلم و ثبت و سیاق، کز همان روزهای نوروز در انبار بمانند و بگیرند و ببندند و شمارند و نویسند دو صد مشق در آن دفتر پیچیده به قیطان، که اگر خط بخورد یا که شود دیر، بهراسند از آن هیبت آن هیات سه مرد قلندر، همان هیات تشخیص علی الراس و اگر مانده حسابی نشود جمع، بر سر و صورت خود جمله بکوبند و دو صد لعن فرستند بر آن مرد ونیزی، همان لوکه پاچولی، که همه تی اکانت و دو طرف ثبت حساب از کرامات و افاضات هموست.
آن دگر خرده بگیرند از آن دسته اول که چرا آن ننوشتی و دگر چیز نوشتی که اگر این بشود شرط و شروط است و عدم، رد نظر.
هرگه این مرد سیه روز شود دیر به خانه، بخرامد به اتاقی و چپد زیر لحافی که بماند ز امان از خم ابروی زن و طعنه فرزند، که چه شد سهم تو از آن همه اعداد که بنوشتی و زدی جمع و چه شد وعده دریا و لب آب و نه حتی دو قدم پارک. این چه حرفه ست که نه چون کله پزان صنفی و جایی و نه چون آن مرد قدم رنجه به بازار مالی و منالی و نه یک باغ و حیاطی، که اگر یار برفت و تو در سوگ نشینی، آن جنازه تو به غسال سپاری که گزارش سر موقع توبه مجمع برسانی.
پس بگفتا گنهم چیست که جز این حرفه ندانم. این حرفه همان حرفه محبوب جهان است که در این دیر خریدار ندارد. من نه آن میرزا نویس در دکان و دم حجره ی آن بی هنرم، من دگر ممبر آن آیفک بین المللم.
آخر قصه: آخر قصه همه غصه و بس ناله نی که خراج دولت از آن سود به توافق به سر آید و در آن مجمع غدار بخورند و بگفتند و شنودند و دو صد سود و دو پاداش به تقسیم سپردند و ندیدند از پس پرده ی اعداد و رقم، آن همه خون جگر، دربدری، سوته دلی.
Mohammad
1413061573276797_large.jpg Mohammad
یا زهراس
پناه بر عفتِ تو
کِ رخت بر بسته از بعضی
نسوانِ فراموشکار
بعضی کِ بی حجابیُ بی عفتی را موجب باکلاسیُ تمدن می دانند
نمی فهمند خدایِ زهرا س خالقِ تمدن است
اگر بی حیایی پسندیده بود
زهرا س را نماد عفت نمیکرد !
______________________
خدا حفظ مون کنه الهی بِ حق آبرویِ زهرا س
... ادامه
ıllı YAŁĐA ıllı
0182527_orig.jpg ıllı YAŁĐA ıllı
bamdad
bamdad
هر قله ای، روزی فتح خواهد شد. آن قدر بزرگ و قوی باش که حتی اگر ده ها بار هم فتح شدی؛ باز از تو به بزرگی و عظمت یاد شود و نامت برای خیلی ها هراس آور باشد!
... ادامه
دیدگاه · 1393/06/7 - 12:55 ·
4
...
...
Noosha
نداجان میدونی دردچیه؟
درداینه که:خودت دردداشته باشی..
امابخوای همدردی کنی باکس دیگه...
میدونم
میخواستی پدرت راتسلای خاطرباشی
ورفتی درکنارش نشسته
و
بااوحرفهازدی
ولیکن
بازبان بیزبانی
باچشمانی مملوازدرد
بانگاهی که پرده برمیداشتندازسربه مهراسرار
مگو!
پدرنیزباچشمانی مملوازغم تورانگریسته و
همچنان
هردویتان مملوازحس سکوت
فریادمیزدیدناگفته هایتان را...
آری!
جایی که
لبها به سکوت محکومند
این چشمهاهستند
که آزادانه سخن میگویند
بازبان بی زبانی!
نداجان
میدانی
دردکجاست؟
دردآنجاییست که
پدر
زل بزند به صفحه موبایلش وآلبوم عکس عزیز ازدست رفته اش رامرورکند

وهمچنان
مملوازحس سکوت
بغضش رافروداده
وقامت بودنش خم وخم وخمترگردد!
تابه ناگه
سکوت راجمله ای بس حزن آلودشکسته و
پدرگوید:"کاش بعدازشروین من بروم"
و
هردویتان
دربزمی غریبانه
مویه کنید
این داغ را...
آری !
نداجان
آخردردهمین است
که داغ عزیزی قامت یک مردراخم کند
و
دم برنیاورد..
متن ازنیما
تقدیم به شمعی که روزبروزدرحال آب شدن است..ندای بهترازجانم.

....هعی...
دیدگاه · 1393/04/10 - 04:30 ·
3
مائده
مائده
شعله ی اشتیاق درون را گداخت
و فریاد در لبها ی خاموش آرام گرفت
آتشی که در جان اوفتاد نقش مهربانی را تا اعماقِ دل کشید
حقِ اشتباه ، بخش کوچکی از یک جمله !
چه کسی این حق را به تو خوهد داد جز خودت؟
اندیشه ای که دور از ذهن نیست...
حقیقتی انکار ناپذیر
سرزنش مدامِ عقل و هراسِ دل ...
آن هنگام بود که
کشتمش!!!
با تمام دوست داشتنهایم
در تاوانی سنگین درتاریکی دیاری رفته بر باد
عشق بازی را می گویم
گذرِ روزهایی بی مهر وشبهایی تار
سراسر دلواپسی و یاس
شبانه روزیِ تکرارِ مرگ
آنگاه که در هنگام امیدِ اجابت
دستهایی در مسیر انتظار
پیش رفت
و شکسته از دعا بازگشت
... ادامه
soheil
63.jpg soheil
بلدی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!
bamdad
bamdad
گول دنیا را مخور...!
ماهیان شهر ما از کوسه ها وحشی ترند
بره های این حوالی گرگ ها را میدرند
سایه از سایه هراسان در میان کوچه ها
زنده ها هم آبروی مردگان را میبرند...
... ادامه
bamdad
bamdad
چه بر سر من آمده
ديگر از دوريت نمي ترسم
از اينکه نيستي
و از ترس نبودنت نمي هراسم و نمي ميرم
چه بر سرم آمده
که به وقت خدا حافظي
اينچنين بي باک
از تو روي بر ميگردانم
و از ترس دلتنگي و دوري
بارها و بارها سر بر نمي گردانم
راستي تو بگو
چه بر سر من آمده؟!!!
... ادامه
دیدگاه · 1393/01/11 - 20:11 ·
7
soheil
soheil
عشق آمد که مرا خانه خرابم بکند

گاه لبخند زند ، گاه جوابم بکند

ترس دارم که از این دست نیاید کاری

پای در بند شوم ، گیر طنابم بکند

به گمانم که مرا تشنه و درمانده کند

به بیابان کشدم ، محو سرابم بکند

عقل را پس بزند تا به جنونم بکشد

و در این حادثه ،دیوانه خطابم بکند

ببرد طاقت و صبرم و بلرزاند دل

دست بر جام برم ، مست شرابم بکند

نه، نباید که از این عشق هراسان بشوم

و نترسم که مرا خانه خرابم بکند

باید آغوش گشایم که مرا خام کند

درهیا هوی همین معرکه خوابم بکند
... ادامه
دیدگاه · 1393/01/8 - 14:06 ·
5
صفحات: 1 2 3 4 5 6 7 8

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ