یافتن پست: #گلرویی

zahra
zahra
"نیلوفر آبی بودن"

دروغ گفته‌ام اگر بگویم
جهان به زیبایی قصه‌های کودکی‌ست،
پینوکیو یک روز آدم می‌شود،
کفشِ بلور همیشه با سایزِ پای سیندرلا جور در می‌آید
و شاه‌زاده‌ای از راه می‌رسد
تا به بوسه‌ای سفیدبرفی را از خوابِ جادو بیدار کند.


دروغ گفته‌ام اگر بگویمت
که در همین‌دم دختری سیزده‌ساله
تنش را چوبِ حراج نمی‌زند در کنار خیابان
و مردی تبخیر نمی‌کند واپسین نفس خود را بر تکه‌ای زرورق.

ما در گردبادی از زخم زنده‌گی می‌کنیم
و وزنه‌های حقیقت به پای رؤیاهامان زنجیر شده‌اند،
اما زنده‌گی آدامسی نیست که با بی‌مزه شدن
بتوانیم بر سنگ‌فرش خیابان تـُفش کنیم!
ما موظف به نیلوفرِ آبی بودنیم
چه در مُردآبِ لجن بسته،
چه در آب‌نمای یک پارک.
باید گل کنیم و عطر بپاشیم
وگرنه عفونت، جهان را ویران خواهد کرد.
به تو دروغ نمی‌گویم،
ما همان‌طور که به قله‌ها می‌اندیشیم
در حال فرو رفتنیم...
اما با دوست داشتن تو
رویشِ جفتی بال را حس می‌کنم
بر شانه‌های خود.

یغما گلرویی
متین (میراثدار مجنون)
صوفياجون
rbqsx9yqz1nuerm1mq5.jpg صوفياجون
روز 6 مرداد 1354 در بیمارستان مهر شهرستان ارومیه متولد شد . مادرش نسرین آقاخانی ، پدرش هوشنگ گلرویی و خواهری بزرگ تر از خود به نام یلدا داشت . وقتی که یک ساله بود ، خانواده به تهران نقل مکان کرد . دوران دبستان را در دبستان محمد باقر صدر و دوره‌ی راهنمایی را در مدرسه طالقانی گذراند . دوران دبیرستان را در مدرسه مطهری گذراند . سال دوم دبیرستان به خاطر درگیری با ناظم مدرسه دو سال از تحصیل محروم شد . از آن سال ها شعر و شاعری را آغاز کرد و در یک دبیرستان شبانه شروع به تحصیل کرد . در آن سال ها بدلیل دیوارنویسی به مدت چند هفته دستگیر شد و تا شش ماه اجازه خروج از تهران را نداشت . در سال 1375 نخستین مجموعه شعر خود را به نام بمان ! نماند منتشر کرد . نخستین ترانه های خود را با خوانندگی حمید طالب زاده ضبط کرد . سال 1378 دومین مجموعه شعر خود را با نام مگر تو با ما بودی را منتشر کرد . در این سال شعر بلند قصه باغ پسته را سرود . او در حال حاضر به فعالیت های خود در عرصه شاعری ، ترانه نویسی و مترجمی ادامه می دهد .
... ادامه
صوفياجون
صوفياجون



دیوارِ کوچه‌ی‌ ما هم‌سن‌ و سالمونه‌ !

اون‌ سرگذشت‌ِ نسل‌ِ خاکسترُ می‌دونه‌ !

ما آرزوهامون‌ُ رو آجراش‌ نوشتیم‌ !

گفتیم‌ که‌ تو جهنم‌ دنبال‌ِ یه‌ بهشتیم‌ !

تو بچه‌گی‌ نوشتیم‌ : یا مرگ‌ یا مصدق‌ !

نفت‌ُ ترانه‌ کردیم‌ ، ما بچه‌های‌ عاشق‌ !

تو فصل‌ِ نوجوونی‌ داس‌ُ چکش‌ کشیدیم‌ !

اعدامِ زنبقا ر ُ با داس‌ِ حیله‌ دیدیم‌ !

فصل‌ِ جوونی‌ِ ما دیوارِ خسته‌ی‌ سَرد ،

پیراهن‌ِ قشنگ‌ِ شب‌نامه‌ رُ به‌ تن‌ کرد !

از آسمون‌ صدای‌ بال‌ِ کبوتر اومد !

تقویم‌ِ خون‌ ورق‌ خورد ! گفتن‌ قُرُق‌ سَر اومد !

امّا نشد رهایی‌ شعری‌ بشه‌ رو دیوار !

ما جنگُ دوره کردیم تو بُهت‌ِ دودُ رگبار !

وقتی‌ شقیقه‌هامون‌ جوگندمی‌ شد آخر ،

تو آسیاب‌ِ صبرِ اون‌ جنگ‌ِ نابرابر !

دیوارِ کوچه‌ زخمی‌ از خنجرِ بلا بود !

شعرای‌ یادگاریش‌ با اشک‌ِ مادرا بود !

اون‌ زخما رُ پوشوندن‌ با رنگ‌ُ ننگ‌ُ انکار !

گفتن‌ : نوشتن‌ از عشق‌ ممنوعه‌ روی‌ دیوار !

ما پا به‌ پای‌ دیوار ویرون‌ شدیم‌ ، تکیدیم‌ !

حرفای‌ قلبمون‌ُ رو آجراش‌ ندیدیم‌ !

حالا دیگه‌ رو دیوار چیزی‌ نمونده‌ باقی‌ ،

جز آگهی‌ِ مرگ‌ِ هم‌کوچه‌های‌ یاغی‌ !

هم کوچه های یاغی !

چیزی نمونده باقی !

چیزی نمونده باقی ...
... ادامه
صوفياجون
صوفياجون

حالا مدام...
حالا مدام از پی نشانی تو

فنجان های قهوه را دوره می کنم

مدام این چشم بی قرار را

با بغض و بهانه ی باران آشنا می کنم

مدام این دل درمانده را

با باور برودت عشق

آشتی می دهم

باید این ساده بداند

بانوی برفی بیداری ها

دیگر به خانه ی خواب و خاطره

باز نخواهد گشت.
{-35-}{-35-}{-35-}
Mohammad
35399497792486309201.jpg Mohammad
اونایی که اسـم رو
با عَربـده می خونن
از بغض شب حمله
یک ذره نـمی دونن

حامد@ پسر تنها
حامد@ پسر تنها
بارون‌و دوست دارم هنوز
چون تو رو یادم میاره
حس میکنم پیش منی
وقتی که بارون می‌باره




بارون‌و دوست دارم هنوز
بدون چتر و سرپناه
وقتی که حرفای دلم
جا می‌گیرن توی یه آه

شونه به شونه می‌رفتیم
من و تو تو جشن بارون
حالا تو نیستی و خیسه
چشمای من و خیابون

بارون‌و دوست داشتی یه روز
تو خلوت پیاده رو
پرسه پاییزی ما
مرداد داغ دست تو

بارون‌و دوست داشتی یه روز
عزیز هم پرسه‌ی من
بیا دوباره پا به پام
تو کوچه‌ها قدم بزن

شونه به شونه می‌رفتیم
من و تو تو جشن بارون
حالا تو نیستی و خیسه
چشمای من و خیابون

سرا:#یغما گلرویی
Morteza
Morteza
مولای من مهدی جان :

دلم تنگ است این شبها، یقین دارم که می دانی

صدای غربت من را از احساسم تو می خوانی

شدم از درد تنهایی گلی پژمرده و غمگین

بیا ای ابر پاییزی که دردم را تو می دانی



شاعر : ؟؟
... ادامه
MONA
1016791_582345398483977_573664181_n.jpg MONA
در عروسیِ تو خواهم رقصید
اگرچه ناشیانه،
حتا اگر چشمانمدو پنجره باشند
رو به رگبارهای پاییزی چمخاله...

وقتی تو در جامه‌ی سپیدت
سیگار از دهانِ مردانِ مجلس بی‌اندازی
و درزِ پرده‌های خانه
به حجره‌های شهرفرنگی بدل شود
که فرشته‌گان
برای تماشا کردنت
پشت آن‌ها صف می‌کشند،
من هم میان میهمانان خواهم بود
با هزار قمریِ سَربُریده در نگاهم...

آینه‌ای که تو در آن بنگری هرگز نمی‌شکند
و ماشینی که به شادباش عروس شدنت بوق بزند،
به دره نخواهد افتاد...

عروسِ افسون‌گری که شانه‌هایت
نصف‌النهار جهان را تعیین می‌کنند!
آن شب مقابلِ چشمانت
تانگویی تک‌نفره خواهم رقصید
با باران... //

دیدگاه · 1392/05/5 - 02:20 ·
11
MONA
MONA
خواننده و آهنگساز:
ترانه سرا: یغما گلرویی
تنظیم: بهروز پایگان

دستت تو دستِ من،

هم پای هم رفتن،
با هم خطر کردن... کی فکرشو می کرد؟
نزدیک و هم پرسه،
شبی که بی ترسه،
من، تو، خدا، هر سه... کی فکرشو می کرد؟
کی فکرشو می کرد، عاقبتِ کارو،
بعد از یه عمر حسرت، این همه دیدارو؟
کی فکرشو می کرد، آخره این راهو،
پلنگِ ناباور تو بستره ماهو؟
من عاشقت بودم، تمام این سالا،
از اولین دیدار تا به همین حالا!
من عاشقت بودم، از متن پروانه،
از اولین فصل نگاهِ دزدانه!
حالا تو این جایی، این کاره تقدیره،
می دونی که قلبم، دور از تو می میره...
حالا تو بعد از اون دوران اشک و درد،
کنار من هستی، کی فکرشو می کرد؟
کی فکرشو می کرد، عاقبتِ کارو،
بعد از یه عمر حسرت، این همه دیدارو؟
کی فکرشو می کرد، آخره این راهو،
پلنگِ ناباور تو بستره ماهو؟
abbasali
375359_168000176629324_100002580288710_296663_656579527_n.jpg abbasali
از تو ویلای شمرون نمیشه صدای گریه تو شوش وشنید!<br> از نوک یه برج نمیشه سقفای چپرای جاده خاوران دید <br>اما<br> از جنوب شهر دیده میشن برجایی که مثل قارچ قد کشیدند! <br>بچه های گشنه خوشبختی <br>و از پشت ویترین مغازه ها دیدن!<br> موقع قدم زدن نمی بینی که یه مورچه زیر کفشت میمیره! <br>دستی که تو جیب باشه نمی تونه دست پا برهنه ها رو بگیره!<br> وقتی پس مونده ی یک ناهار تو <br>اهل یه محله رو سیر میکنه <br>وقتشه که باورت شه <br>عاقبت لقمه هات تو گلوت گیر میکنه! <br><br>یغما گلرویی.
... ادامه

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ