یافتن پست: #خاطره

soheil
soheil
♥یک همیشه یک است . شاید در تمام عمرش نتواند بیشتر از یک عدد باشد اما بعضی اوقات می تواند خیلی باشد . یک نگاه . یک سرنوشت . یک خاطره . یک دوست
دیدگاه · 1392/11/27 - 20:08 ·
3
صوفياجون
صوفياجون
بود
ميروم در ايوان، تا بپرسم از خود

زندگي يعني چه؟

مادرم سيني چايي در دست

گل لبخندي چيد، هديه‌اش داد به من

خواهرم تكه‌ي ناني آورد، آمد آنجا

لب پاشويه نشست

پدرم دفتر شعري آورد، تكيه بر پشتي داد

شعر زيبايي خواند، و مرا برد به آرامش زيباي يقين

با خودم مي‌گفتم:

زندگي، راز بزرگيست كه در ما جاريست

زندگي فاصله‌ي آمدن و رفتن ماست

رود دنيا جاريست

زندگي، آبتني كردن در اين رود است

وقت رفتن به همان عرياني، كه به هنگام ورود آمده‌ايم

دست ما در كف اين رود به دنبال چه مي‌گردد؟

هيچ!!!

زندگي، وزن نگاهي است كه در خاطره‌ها مي‌ماند

شايد اين حسرت بيهوده كه بر دل داري

شعله‌ي گرمي اميد تورا خواهد كشت

زندگي درك همين اكنون است

زندگي شوق رسيدن به همان

فردايي است، كه نخواهد آمد

تو نه در ديروزي، و نه در فردايي

ظرف امروز، پر از بودن توست

شايد اين خنده كه امروز، دريغش كردي

آخرين فرصت همراهي با، اميد است

زندگي ياد غريبي است، كه در سينه‌ي خاك

به جا مي‌ماند

زندگي، سبزترين آيه، در انديشه‌ي برگ

زندگي، خاطر يك قطره، در آرامش رود

زندگي، حس شكوفايي يك مزرعه، در باور بذر

زندگي، باور درياست در انديشه‌ي ماهي، در تنگ

زندگي ترجمه‌ي روشن خاك است، در آيينه‌‌‌ي عشق

زندگي، فهم نفهميدن‌هاست

زندگي، پنجره‌اي باز به دنياي وجود

تا كه اين پنجره باز است، جهاني با ماست

آسمان، نور، خدا، عشق، سعادت با ماست

فرصت بازي اين پنچره را دريابيم

در نبنديم به نور، در نبنديم به آرامش پرمهر نسيم

پرده از ساحت دل برگيريم

روبه اين پنجره، با شوق، سلامي بكنيم

زندگي، رسم پذيرايي از تقدير است

وزن خوشبختي من، وزن رضايتمنديست

زندگي، شايد شعر پدرم بود كه خواند

چاي مادر، كه مرا گرم نمود

نان خواهر كه به ماهي‌ها داد

زندگي شايد آن لبخنديست، كه دريغش كرديم

زندگي زمزمه‌ي پاك حياتست، ميان دو سكوت

زندگي، خاطره‌ي آمدن و رفتن ماست

لحظه‌ي آمدن و رفتن ما تنهاييست

من دلم مي‌خواهد

قدر اين خاطره را دريابيم


{-41-}{-41-}{-35-}{-35-}
iman
iman
هـِــ ی غریبـــﮧ !
قیــآفت خیلـے آشنـآست
من و تو قبلا جـآیـے همدیگرو ندیدیــ م ؟
آهـ ـآن… یـ ـآدم اومــد
یــﮧ روزآیـے یــﮧخاطره هـآیـے بـآ هم دآشتیم
یـآدمــﮧ اون موقع دم از عشق میزدے
هــﮧ … انقدر مــآت نگـ ـآم نکن
عشقت حسودیش میشــﮧ !
دســتات ارزونــی خودتــ..
رآستــے قبل رفتنت : دیگــﮧ هیچ حسـ ے بهت ندآرم
دیگــﮧ وقتــے دیدمت دلم نلرزید
خوآستم بدونـی
... ادامه
دیدگاه · 1392/11/11 - 01:56 ·
8
iman
iman
کاش می دیدی که با چه شوقی



بند کفشهایم را پروانه ای گره می زنم



تا شاید در خاطره ات پرواز کنم...
... ادامه
دیدگاه · 1392/11/10 - 17:20 ·
7
hastii
hastii
زندگی یعنی یک نگاه ساده

تنها چند خاطره..
و
تنها چند لحظه...

زندگی یعنی همین، نگاهی به یک عکس ساده
دیدگاه · 1392/11/9 - 23:01 ·
8
bamdad
bamdad
بگذار نام בیگرے را صـבا کند، مـטּ ارضاء مے شوم
حتے اگــر او با خاطره اے از عشق בیگرے راضے شوב...
دیدگاه · 1392/11/5 - 21:03 ·
8
soheil
12.jpg soheil
من گریزانم از این خسته ترین شکل حیات
و از این غربت تلخ
که به اجبار به پایم بستند
می گریزم از شب
می گریزم از عشق
و تو ای پاک ترین خاطره ها
همه جا در پی تو می گردم...
... ادامه
دیدگاه · 1392/11/1 - 17:56 ·
7
...
...
وقتی تنهائیم
دنبال یارمیگردیم
وقتی پیداش کردیم
دنبال عیبهاش میگردیم
وقتی ازدستش دادیم
دنبال خاطره هاش میگردیم!
ودرنهایت
بازتنهائیم!
... ادامه
دیدگاه · 1392/10/30 - 20:12 ·
6
zoha
zoha
همین خوبه که غیر از تو همه از خاطرم میرن
هنوز گاهی سراغت رو از این دیوونه می گیرن
بجز تو همه می دونن، واست این مرد می میره
واسه همین جدائیتو کسی جدی نمی گیره
همین خوبه که با اینکه سراغ از من نمی گیری
ولی تا حرف من میشه یه لحظه تو خودت میری
همین خوبه که آرومی.. و حس می کنی آزادی
که دست کم تو عکسامون هنوز پیش من ایستادی
واسه من کافیه اینکه تو از من خاطره داری
به یادشون که می افتی واسه من وقت میذاری
اِبی
... ادامه
ParNiyA
ebf6bf5cc979d28e388cc939e5ecfe86.jpeg ParNiyA
ای که بی تو خودم تک و تنها می بینم
هرجا که پا میذارم تو رو اونجا می بینم
یادمه چشمای تو پر درد و غصه بود
قصه غربت تو قد صد تا قصه بود
یاد تو هر جا که هستم با منه
داره عمر منو آتیش میزنه...
تو برام خورشید بودی توی این دنیای سرد
گونه های خیس مو دستای تو پاک میکرد
حالا اون دستا کجاست اون دوتا دستای خوب
چرا بیصدا شده لبه قصه های خوب
من که باور ندارم اون همه خاطره مرد
عاشق آسمونا پشت
یک پنجره مرد
آسمون سنگی شده
خدا انگار خوابیده
انگار از اون بالاها گریه هامو ندیده...
... ادامه
bamdad
bamdad
Noosha
میگذرند...

اما

خالی از خاطره ام...

و لبریز از غم فرداها...

شرح حال من خسته,من دلگیر

دردنیای بی مهری ها...

جزسکوتی بی رنگ

چیز دیگری نیست...

دیگر..

به هیچ ندایی پاسخ نخواهم داد

حتی زندگی....
hastii
hastii
مثل سیگارند خاطره ها..

حال میدهند ولی از درون می پوسانند..

زود از یاد میروند و دود میشوند اما...

اما هرگز ترک شدنی نیستند!
... ادامه
دیدگاه · 1392/10/26 - 17:38 ·
5
shaghayegh(پارتی_السلطنه)
shaghayegh(پارتی_السلطنه)
اسم دخترونه ست ولی مردونه سرویست میکنه .. .!{-38-}
...
...
دلتنگ نشدی
ببینی
چگونه خوبترین خاطره ها
بیرحم ترینشان میشوند!
دیدگاه · 1392/10/23 - 22:39 ·
7
bamdad
bamdad
با قطار خاطره ها مي آيي

دستي تكان مي دهي

و دور مي شوي

- بيخيال تمام پيراهن‌هايي كه آتش زده ام -

اما نااميد نيستم

هنوز پيراهن‌هاي زيادي دارم

خدا را چه ديدي

شايد هم كوهي ريزش كرد!
... ادامه
دیدگاه · 1392/10/23 - 01:05 ·
8
...
...
حال اولین پاییزرادارم
سخت میخورم و
بلندنمی شوم
کاش میشد!
می شد
ومثل کودکی هایم گریه کنم
کسی نوازشم میکرد
آرام بغلم میکردوبعد...
حالا
حس چمدان مسافری ازدنیابریده ام
که فکرمیکند
دردهایش را
توی همان چمدان جمع کرده...
من جای لبهای معشوقه ای
برروی لیوانی بی احساسم
که کسی
باخاطره اش زندگی میکند
شایدهم
همان صندلی خالی گوشه پارکی قدیمی ام
حال گرفته پاییزهرسال
زانوهایش رامیلرزاند
اصلاچراطفره
حالم اینروزاحال خوبی نیست...
... ادامه
دیدگاه · 1392/10/21 - 15:21 ·
6
صوفياجون
1384277658775430.png.jpg صوفياجون

ساکت شدم من این چنین
توی دلم صد خاطره است
اگه بخوای خودت بری
اصرار من بی فایده است
{-35-}{-35-}{-35-}
بد بودم اما عاشقم
شاید دوباره دیدمت
شاید گذشتم از خودم
برای آروم بودنت
{-35-}{-35-}{-35-}
می بخشمت آرامشی
با درک کل غصه هات
گر تو بخواهی میروم
تا کم شود این مشکلات
{-35-}{-35-}{-35-}
این بستگی داره به تو
با من بمونی یا بری
خسته شدم از انتظار
ساکت شدم تا تو بگی
{-35-}{-35-}{-35-}
تنها یه خواهش دارمت
قلب مرا هم پس بده
بگذار غصه از دلم
بعد از یه آتش بس بره
{-35-}{-35-}{-35-}
خدا نسیبت نکنه
سخت بیانش بکنم
به جون هر چی آدمه
میخوام تمومش بکنم
{-35-}{-35-}{-35-}
من شعر گفتن واردم
اما چه سود از فاصله؟!
گفتار من بر قلب تو
اصلا" ندارد فایده
{-35-}{-35-}{-35-}
این آخرین شعر منه
از انتظار تب زده
از غصه ی تنها شدن
از روزهای شب زده
شاعر: {-35-}{-35-}بامداد{-35-}{-35-}
{-35-}{-35-}{-35-} {-37-}{-37-}
صوفياجون
1384277658775430.png.jpg صوفياجون
....
چقدر گفتم بمان با من
بمان من بی تو میمیرم
چقدر گفتم بدون تو
یه دنیا غصه میگیرم
{-35-}{-35-}{-35-}
چقدر گفتم نرو عشقم
نرو من بی تو مجنونم
من حتی یک نفس بی تو
نمیتونم نمیمونم
{-35-}{-35-}{-35-}
چقدر گفتم عزیزی تو
تو امروزی تو فردایی
چقدر گفتم تو این زندون
برای من یه دنیایی
{-35-}{-35-}{-35-}
ولی رفتی و حالا من
شدم تنها و بی یاور
من اکنون در وجود خود
ندارم عشق را باور
{-35-}{-35-}{-35-}
چقدر باید تحمل کرد
چقدر باید مدارا کرد
چقدر باید درون خود
محبتها را حاشا کرد
{-35-}{-35-}{-35-}
خدایا دل بریدم من
خدایا من نمیمونم
خدایا بسه دلتنگی
نمیتونم نمیتونم
{-35-}{-35-}{-35-}
یه خواهش دارمت یارب
نکن دیگر تو دلبستم
که از بی معرفتهایت
دگر من خسته ی خستم
شاعر: {-35-}{-35-}{-35-}بامداد{-35-}{-35-}{-35-}
{-35-}{-35-}{-35-} {-37-}{-37-}
صفحات: 11 12 13 14 15

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ