یافتن پست: #خاطره

zoolal
zoolal
راستي محرم دل،
كوچه ي خاطره‌هاي تو و من، يادت هست؟!
كوچه‌اي مثل همان، كوچهْ مهتاب مشيري
كوچه ي مهر و صفا، كوچه ي پنجره‌ها
پاي آن تير چراغ، وه چه شبهايي بود
خنده‌ها مي‌كرديم، قصه‌ها مي‌گفتيم
از اميد، عشق، محبت كه در آن نزديكي،
در صميميت و پاكي فضا جاري بود
و سخن از دل ما، كه به دريا زده بود
حيف از آن همه اميد دراز
حيف از آن همه اميد دراز
... ادامه
دیدگاه · 1393/01/23 - 18:46 ·
4
nader melody
nader melody
تو مرا آنقدر آزردی که خودم کوچ کنم از شهرت...بکنم دل زدل چون سنگت...توخیالت راحت...میروم از قلبت...میشوم دورترین خاطره در شب هایت.تو به من میخندی...وبه خود می گویی ،باز می آید می سوزد ازین عشق ولی...بر نمی گردم نه!می روم آنجا که دل بهر دل تب دارد... عشق زیباست و حرمت دارد.
... ادامه
دیدگاه · 1393/01/23 - 12:53 ·
5
zoolal
zoolal
اگر بهترین دوستم نیستی

,لاقل بهترین دشمنم باش

اگر غم خوارم نیستی

,لاقل بزرگترین غمم باش

هر چه هستی همیشه

بهترین باش

چون بهترین ها همیشه

در یاد خواهند ماند

پس در بدترین خاطره هایم

بهترین باش
... ادامه
دیدگاه · 1393/01/23 - 11:43 ·
5
zoolal
zoolal
سالهاست که می نویسم.
سال هایی که هر روزش را
به وضوح می بینم.
روز هایی که شب شد
به امید این که روز بعد ،
روز بهتری باشد.ولی همان
روز قبل بود که می آمد و می گذشت.
سهم من از زندگی ام
از بودن و شدن،شد داستان
روز ها،هفته ها،ماه ها
سال ها
شد خاطره
... ادامه
دیدگاه · 1393/01/23 - 11:31 ·
6
bamdad
02.jpg bamdad
جنگل بامبو - ژاپن
bamdad
bamdad
و مرا


آنقدر آزردی ..


که خودم کوچ کنم از شهرت ..


بکنم دل ز دل چون سنگت ..


تو خیالت راحت ..


می روم از قلبت ..


میشوم دورترین خاطره در شب هایت


تو به من می خندی ..


و به خود می گویی:


باز می آید و می سوزد از این عشق


ولی ..


بر نمی گردم نه!


می روم آنجایی


که دلی بهر دلی تب دارد ..


عشق زیباست و حرمت دارد ..


تو بمان ..


دلت ارزانی هر کس که دلش مثل دلت


سرد و بی روح شده است ..


سخت بیمار شده است ..


تو بمان در شهرت

{-196-}
دیدگاه · 1393/01/21 - 23:11 ·
7
zoolal
zoolal
تلخ است ....علاقه ای که عادت شود.. عادتی که باور شود.. باوری که خاطره شود ..و خاطره ای که درد می شود
دیدگاه · 1393/01/21 - 21:02 ·
3
zoolal
zoolal
از یک جایی به بعد آلیس می‌شوی در عجایب سرزمینی
که جز خاطره پای هیچ عصایی به آنجا باز نمی‌شود.
دیدگاه · 1393/01/21 - 20:22 ·
6
zoolal
zoolal
سگ " بودن اخلاقم بخاطره " گرگ" بودن اطرافیانمه..
دیدگاه · 1393/01/21 - 10:23 ·
3
Noosha
images.jpg Noosha
اگه شغلت پزشکی بود ترجیح میدادی متخصص چی باشی؟!!{-30-}
sam
sam
خواهشا بخوانید:پسر:ضعیفه دلمون برات تنگ شده بود...اومدیم زیارتت کنیم
دختر:تو باز گفتی ضعیفه؟؟؟؟؟؟
پسر:خب...منزل بگم چطوره؟؟؟؟؟
دختر:واااااااای .... از دست تو...
پسر:باشه...باشه...ویکتوریا خوبه؟؟؟؟
دختر:اه اصن باهات قهرم...
پسر:باشه بابا...تو عزیز منی....خوب شد؟؟؟...آشتی؟؟؟؟؟
دختر:آشتی...راستی گفتی دلت چی شده؟؟؟
پسر:دلَم؟!...آها از دیشب تا حالا یکم پیچ میده...
دختر:واقعا که...
پسر:خب چیه...نمیگم...مریضم اصن...خوبه؟؟؟؟؟؟؟
دختر:لوووووووووووس...
پسر:ای بابا...ضعیفه...اگه اینبار قهر کنی ناز کش نداری ها؟!
دختر:بازم گفت این کلمه رو...
پسر:خب تقصیر خودته...میدونی اونایی که دوست دارم اذیت میکنم...
هی نقطه ضعف دستم میدی...
دختر:من از دست تو چیکار کنم؟؟؟؟؟
پسر:شکر خدا........!دلم پیچ میخورد چون تو تب و تاپ ملاقات تو بودم...
لیلی قرن 21 من...
دختر:چه دل قشنگی داری...چه قدر به سادگی دلت حسودیم میشه...
پسر:صفای وجودت خانوم...
دختر:میدونی...دلم تنگه...برای اون همه پیاده روی هامون...برای سَرک
کشیدن تو مغازه کتاب فروشی و ورق زدن کتابها...برای بوی کاغذ...برای
شونه به شونه باهات راه رفتن و دیدن نگاه حسرت بار بقیه...
آخه هیچ زنی...
مردی مثل من نداره...!!!
پسر:میدونم...میدونم...منم دلم تنگه...برای دیدن اسمون تو چشمای تو...
برای بستنیهای شاتوتی که با هم میخوردیم...برای خونه ای که تو خیال
ساخته بودیم و من مَردش بودم...؟؟؟؟!!!!
دختر:یادته همش بهم میگفتی خاتون؟؟؟
پسر:آره یادمه...آخه تو منو باد دخترای ابرو کمون قجری مینداختی...
دختر:ولی من که بور بودم...
پسر:باشه فرقی نمیکنه...
دختر:آخ چه روزایی بود...دلم برای دستای مردونت که تو دستام گره میخورد
تنگ شده...مجنون من...
پسر:....
دختر:چت شده؟چرا چیزی نمیگی؟
پسر:...
دختر:نگاه کن ببینم...!منو نگاه کن...
پسر:...
دختر:الهی من بمیرم...چرا چشات نمناک شده؟الهی من فدات شم...
پسر:خدا ن...(هق هق گریه)
دختر:چرا گریه میکنی؟
پسر:چرا نکنم؟هان؟
دختر:من دوست ندارم مرد من گریه کنه...جلوی این همه آدم..
بخند دیگه...
بخند زودباش...
پسر:وقتی دستاتو کم دارم چطور بخندم؟...کی اشکامو کنار بزنه که
گریه نکنم؟؟؟
دختر:اگه گریه کنی منم گریه میکنما...
پسر:باشه...باشه...تسلیم...ولی نمیتونم بخندما...
دختر:آفرین حالا بگو کادو ولنتاین برام چی خریدی؟؟؟
پسر:تو که میدونی...من از این
... ادامه
bamdad
bamdad
بعضی از آدمها . . .
ارزش خاطره شدن هم ندارن !
bamdad
bamdad
چه بیهــــوده اختــــراع شد

ســــم!

شکنــجه!

تیغ،چوبه دار،.امثال اینها...

وقتی یک خاطره میتواند:

نفست را بند بیاورد،زمین گیرت کند

تو را به گریه بیندازد،خونت را به جوش بیاوردو...

میشنوی...؟؟؟

این سکوت هولناکـــ را؟؟؟

قلبم از کار افتاد وقتـــی یادم آمـــــد

چه آسان با دیگری بودی

وقتی من دیگــــر با تــــو نبودم
... ادامه
zoolal
zoolal
در گذرگاه زمان

خیمه شب بازی دهر

با همه تلخی و شیرینی خود می گذرد ...

عشق ها می میرند

رنگ ها رنگ دگر می گیرند

و فقط خاطره هاست

که چه شیرین و چه تلخ

دست ناخورده به جا می مانند ...

"مهدی اخوان ثالث"
... ادامه
دیدگاه · 1393/01/17 - 11:20 ·
1
zoolal
zoolal
نیت کرده ام بہِ " بے خیالے " ....
تا " فراموشے " عادت ِ روزمرگے ہِایم شود !

اما باز ، وقتے ، خیس ِ" خاطره ے ِ خیالت " مے شوم

....بی شعورانہِ....

" پرسہِ ہِای بی خیالی " را ،

...بہِ جرم ِ یادت ، دار مے زنم!

و دوباره وصلہِ مے شوے به سرم !

با طعمے تلخ!!!

تلخ مزه اے ِ تو ،روحم را می جود ...

و تلخ مزه اے ام ، سکوتت را بالا نمے آورد
... ادامه
دیدگاه · 1393/01/16 - 11:56 ·
5
bamdad
bia2skin.ir-29.jpg bamdad
.
متین (میراثدار مجنون)
متین (میراثدار مجنون)
چشمان مرا به چشمهایش گره زد

بر زندگیم رنگ غم و خاطره زد



او رفت ولی نه طبق قانون وداع



یکبار فقط به شیشه ی پنجره زد
... ادامه
soheil
soheil
در لا به لای خاطره ها ،گیر کرده ام

آنجا که دل ، به پای تو ،زنجیر کرده ام

چندین شکوفه ي آبي دخیل چشمانت
نذر گره گشایی تقدیر کرد ه ام

در قله های قلب تو ، درگیر سنگها

در کوهسار صبر تو ، انجیر کرده ام

وقتی که آمدم ،دل تو ، زود رفته بود

شاید برای آمدنم ، دیر کرده ام

حالا دلم خوش است که در شرح دردها
قدری تورا به اشک ، نمک گیر کرده ام
... ادامه
دیدگاه · 1393/01/8 - 14:09 ·
7
bamdad
bamdad
تو مرا آنقدر آزردی

که خودم کوچ کنم از شهرت

بکنم دل ز دل چون سنگت

تو خیالت راحت می روم از قلبت

می شوم دورترین خاطره در شب هایت

تو به من می خندی و به خود می گویی:

باز می آید و می سوزد از این عشق ولی ..

بر نمی گردم نه! می روم آنجایی

که دلی بهر دلی تب دارد

عشق زیباست ولی حرمت دارد

تو بمان ..

دلت ارزانی هر کس که دلش

مثل دلت سرد و بی روح شده است

سخت بیمار شده است

تو بمان در شهرت ....


{-60-}
دیدگاه · 1393/01/7 - 13:09 ·
8
صفحات: 7 8 9 10 11

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ