یافتن پست: #خانواده

bamdad
photo_2015-12-08_17-58-34.jpg bamdad
دختر بچه فرانسوی tipii degre كه مثل خانواده با حیوانات زندگی میکند!
دیدگاه · 1394/09/17 - 17:58 ·
3
bamdad
photo_2015-12-08_17-58-09.jpg bamdad
دختر بچه فرانسوی tipii degre كه مثل خانواده با حیوانات زندگی میکند!
دیدگاه · 1394/09/17 - 17:58 ·
2
bamdad
photo_2015-12-08_17-57-48.jpg bamdad
دختر بچه فرانسوی tipii degre كه مثل خانواده با حیوانات زندگی میکند!
دیدگاه · 1394/09/17 - 17:58 ·
2
bamdad
photo_2015-12-08_17-57-28.jpg bamdad
دختر بچه فرانسوی tipii degre كه مثل خانواده با حیوانات زندگی میکند!
دیدگاه · 1394/09/17 - 17:57 ·
2
bamdad
photo_2015-12-08_17-56-56.jpg bamdad
دختر بچه فرانسوی tipii degre كه مثل خانواده با حیوانات زندگی میکند!
دیدگاه · 1394/09/17 - 17:57 ·
3
bamdad
photo_2015-11-23_21-10-21.jpg bamdad
سیب رز برخلاف اسمش از خانواده سیب نیست و پوستی نازک و چرب و گوشتی آبدار دارد. بیشتر در سالاد و ترشی استفاده میشود.
دیدگاه · 1394/09/2 - 21:10 ·
5
bamdad
photo_2015-11-23_21-07-15.jpg bamdad
تمشک شمالی گیاه بومی قطب شمال و مناطق قطبی بوده و بسیار به خانواده‌ی تمشک و توت فرنگی نزدیک است!
رضا
رضا
انواع


طبقه‌بندي ديابت

1- ديابت نوع 1

2- ديابت نوع 2

3- ديابت حاملگي

4- ديابت همراه با بيماري‌هاي ديگر

1- ديابت نوع 1

يك فرد زماني مبتلا به اين نوع ديابت مي‌شود كه سلول‌هاي لوزاالمعده ديگر هيچ انسوليني ترشح نكنند. اكثر مبتلايان به ديابت نوع 1 را كودكان و نوجوانان و افراد زير 30 سال تشكيل مي‌دهند.

تاكنون علت دقيق بروز اين نوع ديابت مشخص نگرديده است ولي متخصصان معتقدند كه عوامل زير مي‌تواند به بروز ديابت نوع 1 منجر شود:

1- داشتن زمينه ابتلا به ديابت

2- ويروس‌هايي كه مي‌توانند به پانكراس صدمه برسانند.

3- وجود اختلال در سيستم دفاعي بدن كه سبب از بين رفتن سلول‌هاي توليد كننده انسولين در لوزالمعده مي‌شود.

علائم ديابت نوع 1 عبارتند از:

- تشنگي فراوان - خستگي - گرسنگي شديد - تكرر ادرار

- كاهش وزن بدن - بي‌حوصلگي

اگر به ديابت نوع 1 مبتلا هستيد درمان شما عبارتند از: ((شركت مستمر در كلاس‌هاي آموزشي، تزريق انسولين، برخورداري از برنامه غذايي صحيح، فعاليت و ورزش و علاوه بر تمامي اين موارد،‌كنترل روزانه متابوليسم يعني اندازه‌گيري قند خون و قند ادرار توسط نوارهاي موجود در بازار.))
bamdad
bamdad
مرده میخواست بره مشاوره خانواده جلسه ای 60 تومن , زنش بهش میگه جلسه ای 30 تومن بده بخودم بهت گیر نمیدم !!!
.
.
.
.
زنها اینجورین !!!
ساده و بی ریا

{-11-}{-11-}
bamdad
bamdad
همسر يکي از فرمانده‌هانِ پاسگاه،
که به تازگي ازدواج کرده،
و چندين ماه از زندگي‌شان،
دور از شهر و بستگان،
در منطقه‌ی خدمتِ همسرش مي‌گذشت،
بدجوري دلتنگِ خانواده‌ی پدري‌اش شده بود..

او چندين بار از شوهرش درخواست مي‌کند
که براي ديدنِ پدر و مادرش،
به شهرشان، به اتفاقِ هم،
يا به تنهايي مسافرت کند،
ولي شوهرش،
هربار، به بهانه‌اي از زير بارِ موضوع شانه خالي مي‌کرد..

زن که در اين مدت،
با چگونه‌گيِ برخوردِ مامورانِ زير دستِ شوهرش،
و مکاتبه‌ی آن‌ها برايِ گرفتنِ مرخصي و سایر امورِ اداری،
کم و بيش آشنا شده بود،
به فکر مي‌افتد که
حالا که همسرش به خواسته‌ی وي اهميت نمي‌دهد،
او هم به‌صورتِ مکتوب،
و همانندِ سایرِماموران،
براي رفتن و ديدار با خانواده‌اش،
درخواست مرخصي بکند.

پس
دست به کار شده و
در کاغذي،
درخواستِ کتبي‌ای، به اين شرح،
خطاب به همسرش مي‌نويسد:

از :سمیرا
به :جناب آقای حسن . . . فرمانده‌ی محترم پاسگاه . . .

موضوع : درخواستِ مرخصی

احتراما به استحضار می رساند که
اين‌جانب سمیرا
همسرِ حضرت‌عالي،
که مدت چندين ماه است،
پس از ازدواج با شما،
دور از خانواده و بستگانِ خود هستم،
حال که شما به‌دليلِ مشغله‌ی بيش از حد،
فرصتِ سفر و ديدار با بستگان را نداريد،
بدين‌وسيله از شما تقاضا دارم که با مرخصيِ اين‌جانب،
به مدتِ 15 روز،
براي مسافرت و ديدنِ پدر و مادر واقوام، موافقت فرمایيد....

با احترام
همسر دلبند شما سمیرا

و نامه را در پوشه‌ی مکاتباتِ همسرش مي‌گذارد...
چند وقت بعد،
جوابِ نامه، به اين مضمون،
به دست‌اش رسید:

سرکار خانم سمیرا همسر عزیز من

عطف به درخواستِ مرخصيِ سرکارِ عالي،
جهت سفر، برايِ ديدار با اقوام،
بدین‌وسیله اعلام می‌دارد،
با درخواستِ شما،

به‌ شرطِ تعیينِ جانشين،
موافقت مي‌شود....

فرمانده‌ی پاسگاه

{-7-}
مرجان بانو :)
مرجان بانو :)
نگارم .... دلم خواست که نازت بِخرَم، حرفی هست؟! تا شوی رونقِ شام وُ سَحرَم، حرفی هست؟! نذرِ دل بود غرورم کفِ پایت اُفتد پرده‌یِ صبر به پیشت بِدَرَم، حرفی هست؟! از بخارایِ دلم سینه ‌کِشان می‌آیم بر سمرقندِ لبت، جان سِپُرَم، حرفی هست؟! من دلم‌خواست تو را مجنون وُفرهاد سازم خود که لیلی ‌تر وُ شیرین ترم، حرفی هست؟! آنچنان در بغلت محو شَوم، گُم گردم تا نیابد کسی از من اثرم، حرفی هست؟! من دلم‌خواست که عاشق بِشوم، دَندَم نرم! آبرو از دلِ شیدا بِبرَم، حرفی هست؟!
... ادامه
6 دیدگاه · 1394/07/28 - 23:25 توسط Mobile ·
5
مرجان بانو :)
مرجان بانو :)
دختر شاه پريون هم که باشي.. تو بالاترين مقاطع علمي هم باشي... دنيا هم رو سرت قسم بخوره... بازم مادر شوهرت معتقده که پسرش حيف شده!!!
6 دیدگاه · 1394/07/13 - 20:10 توسط Mobile ·
5
صوفياجون
1779180_584821158258777_386719382_n.jpg صوفياجون
:سینا ولی الله در ۱۷ اکتبر ۱۹۷۶ در شهر تهران متولد شد والدینش که هر دو هنرمند و هنردوست بودند بعنوان کارمندان عالی رتبه دولتی در وزارت فرهنگ و هنر و وزارت نیرو فعالیت میکردند مادرش در رشته تاتر و پدرش در رشته چاپ ونشر تحصیل کرده بودند بعلاوه اینکه پدر در زمینه نقاشی و خطاطی نیز بسیار چیره دست بود سینا هم از کودکی علاقه زیادی به هنر داشت و استعداد او در زمینه نقاشی و طراحی توجه والدین و معلمین او را در مدرسه به خودش معطوف کرد و برای همین با دعوت از او برای همکاری با خبرنامه مدرسه به نوعی مشوق بزرگی برای او شدند او در سالهای بالاتر مدرسه علاقه شدیدی به سینما و تلویزیون پیدا کرد و در اکثر جشنواره های فیلم و اکران های خصوصی فیلم های سینمایی با توجه به فعالیت مادرش در وزارت فرهنگ و هنر حضور پیدا میکرد اما بلاخره در سن ۱۵ سالگی یکی از دوستان پدر به نام احمد بهبهانی که نویسنده و کارگردان پر سابقه و صاحب سبک سینما و تلویزیون بود و سریال های پر بیننده ای همچون سرکار استوار، تلخ و شیرین، مدرسه موشها و آرایشگاه زیبا را در کارنامه خود داشت، قابلیت خاصی را در صدای او دید و از او دعوت کرد که به جای یکی از شخصیت های فرعی سریال جدیدش صحبت کند بعد از آن بود که علاقه سینا به فعالیت در سینما و تلویزیون چند برابر شد اما میدانست که درس و دانشگاه تنها دروازه ایست که این آرزو را برای او به واقعیت تبدیل میکند سینا مصرانه برای رسیدن به این آرزو تلاش کرد و توانست ۳ سال بعد در دانشگاه آزاد هنر در رشته گرافیک قبول شود و با توجه به علاقه شدید برای کار کردن در کنار تحصیل در همان سال اول دانشگاه با حمایت خانواده توانست برای استخدام در واحد گرافیک صدا و سیما بصورت پاره وقت اقدام کند اما در روز مصاحبه صدای خاص او توجه مصاحبه کننده ها را به خود جلب کرد وبه جای گرافیست او را به عنوان گوینده رادیو در صدا و سیما استخدام کردند سینا با توجه به استعداد و علاقه ذاتی و درونی که داشت به سرعت پله های ترقی را ظرف یکسال طی کرد و توانست به عنوان یکی از گوینده های ثابت برنامه های زنده رادیویی برای مدت ۹ سال، روزانه ۲ تا ۳ برنامه مختلف را صبح و عصر اجرا کند.
... ادامه
مرجان بانو :)
مرجان بانو :)
ﺍﻳﻦ ﻛﻪ ﺗﻦ ﺑﻪ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﻫﺮ ﻛﺎﺭﻱ ﻧﻤﻴﺪﻱ ﺑﻪ ﺍﻳﻦ ﻣﻌﻨﻲ ﻧﻴﺴﺖ ﻛﻪ ﻧﻤﻴﺘﻮﻧﻲ ! ﺑﻬﺶ ﻣﻴﮕﻦ " ﭼﻬﺎﺭﭼﻮﺏ !" ﭼﻬﺎﺭﭼﻮﺑﻲ ﻛﻪ ﺧﻮﺩﺕ ﺑﺮﺍﻱ ﺧﻮﺩﺕ ﺗﻌﺮﻳﻒ ﻣﻴﻜﻨﻲ ﻭ ﭘﺎﻳﻪ ﻭ ﺍﺳﺎﺳﺶ ﺍﺯ " ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ " ﺷﻜﻞ ﻣﻴﮕﻴﺮﻩ ... ﻛﺴﻲ ﻛﻪ ﭼﻬﺎﺭﭼﻮﺏ ﺩﺍﺭﻩ، " ﺍﺻﺎﻟﺖ " ﺩﺍﺭﻩ ... ﺍﺻﺎﻟﺖ ﺭﻭ ﻧﻪ ﻣﻴﺸﻪ ﺧﺮﻳﺪ ﻧﻪ ﻣﻴﺸﻪ ﺍﺩﺍﺷﻮ ﺩﺭﺍﻭﺭﺩ ﻭ ﻧﻪ ﻣﻴﺸﻪ ﺑﺎ ﺑﺰﻙ ﻭ ﺩﻭﺯﻙ ﺑﻬﺶ ﺭﺳﻴﺪ ! ﺍﺻﺎﻟﺖ ﻳﻌﻨﻲ ﺩﻟﺖ ﻧﻤﻴﺎﺩ ﺧﻴﺎﻧﺖ ﻛﻨﻲ ، ﺩﻟﺖ ﻧﻤﻴﺎﺩ ﺩﻝ ﺑﺸﻜﻨﻲ ، ﺩﻟﺖ ﻧﻤﻴﺎﺩ ﺩﻭﺭﻭ ﺑﺎﺷﻲ ، ﺩﻟﺖ ﻧﻤﻴﺎﺩ ﺁﺩﻣﺎ ﺭﻭ ﺑﺎﺯﻱ ﺑﺪﯼ .... ﺍﻳﻦ ﺑﻲ ﻋﺮﺿﻪ ﮔﻲ ﻧﻴﺴﺖ ! ﺍﺳﻤﺶ " ﺍﺻﺎﻟﺘﻪ "
... ادامه
دیدگاه · 1394/07/11 - 23:03 توسط Mobile ·
5
صوفياجون
صوفياجون
خیلی وحشتناکه هر روز تعداد کشته شدگان و مفقودیا داره بیشتر میشه {-60-}{-60-}{-60-}{-60-}{-31-}{-31-}{-9-}
رضا
رضا
یک حادثه جدید تو امسال در شهر تا الان گفتن 310 نفر فوت شدن .
صوفياجون
عکس۰۹۱۵.jpg صوفياجون
{-7-}{-45-}
همین الان تمومش کردم فردا ببرم به نشونش بدم {-41-}{-41-}
3 دیدگاه · 1394/06/27 - 21:57 در Art ·
3
bamdad
bamdad
عرق نعناع

از خانواده همون عرق هاست..!!!

ولی اونا رفتن پی رفیق بازی

این نشست پای درس و مشقش

متخصص معده شده

{-33-}
zoolal
zoolal
مردی
درحال
مرگ بود
وقتیکه
متوجه
مرگش شد
خدا رابا
جعبه ای
دردست دید

خدا :
وقت رفتنه

مرد :
به این زودی؟
من نقشه های
زیادی داشتم

خدا :
متاسفم
ولی وقت
رفتنه

مرد :
درجعبه ات
چی دارید؟

خدا :
متعلقات
تورا

مرد :
متعلقات
من؟
یعنی
همه چیزهای
من ؛
لباسهام
پولهایم و ـ ـ ـ

خدا :
آنهادیگر
مال تو
نیستند
آنهامتعلق به
زمین هستند

مرد :
خاطراتم چی؟

خدا :
آنهامتعلق
به زمان
هستند

مرد :
خانواده و
دوستانم؟

خدا :
نه ،
آنهاموقتی
بودند

مرد :
زن و
بچه هایم؟

خدا :
آنهامتعلق به
قلبت بود

مرد :
پس وسایل
داخل جعبه
حتما
بدنم
هستند؟

خدا :
نه ؛
آن متعلق
به گردوغبار
هستند

مرد :
پس مطمئنا
روحم است؟

خدا :
اشتباه
می کنی
روح تو
متعلق
به من است

مرد بااشک
درچشمهایش
و باترس زیاد
جعبه دردست
خدا راگرفت
و بازکرد ؛
دید خالی
است!

مرد
دل شکسته
گفت :
من هرگز
چیزی نداشتم؟

خدا :
درسته ،
تومالک
هیچ چیز
نبودی!

مرد :
پس من
چی داشتم؟

خدا :
لحظات زندگی
مال توبود ؛

هرلحظه که
زندگی کردی
مال توبود .

زندگی
فقط
لحظه ها
هستند

قدر
لحظه هارا
بدانیم و
لحظه هارا
دوست
داشته
باشیم
... ادامه
دیدگاه · 1394/04/10 - 21:44 ·
3
bamdad
bamdad
زن فقیری که خانواده کوچکی داشت، با یک برنامه رادیویی تماس گرفت



و از خدا درخواست کمک کرد.

مرد بی ایمانی که داشت به این برنامه رادیویی گوش می داد، تصمیم

گرفت سر به سر این زن بگذارد. آدرس او را به

دست آورد و به منشی اش دستور داد مقدار زیادی مواد خوراکی بخرد و



برای زن ببرد. ضمنا به او گفت: وقتی آن زن از تو پرسید چه کسی این غذا

را فرستاده، بگو کار شیطان است

.



وقتی منشی به خانه زن رسید، زن خیلی خوشحال و شکرگزار شد و غذاها



را به داخل خانه کوچکش برد. منشی از

او پرسید: نمی خواهی بدانی چه کسی غذا را فرستاده؟ زن جواب داد: نه،

مهم نیست. وقتی خدا امر کند، حتی شیطان هم فرمان می برد.

{-35-}
zoolal
zoolal
تا حالا فکر کردین اگه یه روزی وایبر واتساپ و لاین . . .

فیلتر شه

همه چی به کنار . . .

با چه رویی برگردیم پیش خانوادهامون؟؟
مرجان بانو :)
مرجان بانو :)
در شمال هند در برخی روستاها همچون دهردون، خانواده های چند شوهری مرسوم است که فرزندان پسر در خانواده با ازدواج اولین برادر، به وی پیوسته و زندگی شان را با وی ادامه می دهند!

گفته می شود پسران خانواده از این رو دست به این کار می زنند تا میراث پدریشان کمتر بین وراث تقسیم شده و شریک کمتری پیدا کند!
{-15-}{-15-}{-15-}{-15-}{-15-}{-15-}{-15-}{-15-}{-15-}{-15-}
[لینک]
مرجان بانو :)
811718711_12056.jpg مرجان بانو :)

خانواده
دیدگاه · 1394/03/16 - 14:58 ·
5
Majid
11219038_717260765066969_7513987530119078101_n.jpg Majid
متاسفانه با خبر شدیم خواهر کوچولوی ولید یکی از هواداران عزیزمون در اثر یک اتفاق تلخ دار فانی را وداع گفت به وی و خانواده محترمشان تسلیت عرض مینماییم
... ادامه
رضا
رضا
خانم هلن میخونه میخوام با تو باشم منو حس کن . خانواده رد میشه زشته این چیزا :)
صفحات: 2 3 4 5 6

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ