در مرد ها حسی هست كه اسمشو ميذارن ” غيرت “
و به همون حس در خانم ها ميگن “حسادت “
اما ...
من به هردوشون ميگم ” عشق “
تا عاشق نباشی
نه غيرتی ميشی نه حسود !

کوله بارم بر دوش
سفری باید رفت

گم شدم تا ته تنهایی محض
یار تنهاییم با من گفت:
هر کجا لرزیدی
از سفر ترسیدی
تو بگو:از ته دل:
من خدا را دارم....

ای کاش ردِ من را از این صدا بگیری
تا که نرفتم از دست، دست مرا بگیری
فصل نشای غمهاست میراب این زمینم
وقت است جوی آبی از چشم ما بگیری
بانو! قبول دارم زیباترینی اما
رسمش نبود خود را این قدرها بگیری
می ترسم از شبی که اینجا نباشم و تو
دیگر سراغ من را از ناکجا بگیری
تشییع می شوم صبح بر دوش این خیابان
فردا اگر بیایی باید عزا بگیری
امشب دوباره شعری از دوریت نوشتم
مانده ست روی دستم آنقدر تا بگیری

#دریاچه_های_سه_رنگ_اندونزیایی
های طبیعی فراروانی را در دل خود جای داده است. یکی از جذابترین مناظر دیدنی این مجمع الجزایر، دریاچه های سه رنگ است که دیدنشان شگفتی بیننده را به همراه دارد.
هر یک از این سه دریاچه نام مخصوص به خود را دارند و به باور اهالی بومی اینجا محل استراحت و رسیدگی به امور معنوی اجدادشان بوده است. این سه دریاچه با نام های دریاچه سالخوردگان، دریاچه جوانان و دریاچه دوشیزگان شناخته می شوند.
گفته می شود رنگ این سه دریاچه براساس حال و احوال ارواح تغییر می کند و اگر مشکلی برایش پیش آید، روح نیاکان ناآرام می شود.

بـــــــرگ های پاییـــــــزی
خاطــــــــــــــرات سه فصـــــل را به دوش میکشــــــند...!!!
آرام قـــــــــــدم بگـــــــذار...
این برگــــــها حـــــــــــــرمت دارنـــــــد...!
درد پاییـــــــــــــــــــز
درد دانستـــــــــــــن اســـــت...!!!

نرجان بیخودی می خسته دیلا

نبا آزار دئن بشکسته دیلا

تو کی می حال روزا آشنایی

چره سرواری می دسه بسته دیلا

برگردان:

بیخود دل رنجور مرا آزار نده

دلم شکسته است

تو که از روزگار سختم با خبری!

چرا باری بردوشم می گذاری....

#سهراب سپهری
کار مانیست شناسایی راز #گل سرخ

کار ما شاید این است

که در افسون گل سرخ شناور باشیم

پشت دانایی اردو بزنیم

دست در جذبه یک برگ بشوییم و سر خوان برویم

صبح ها وقتی خورشید در می اید متولد بشویم

هیجان ها را پرواز دهیم

روی ادرک ‚ فضا ‚ رنگ صدا پنجره گل نم بزنیم

آسمان را بنشانیم میان دو هجای هستی

ریه را از ابدیت پر و خالی بکنیم

بار دانش را از دوش پرستو به زمین بگذاریم

نام را باز ستانیم از ابر

از چنار از پشه از تابستان

روی پای تر باران به بلندی محبت برویم

در به روی بشر و نور و گیاه و حشره باز کنیم

کار ما شاید این است

که میان گل نیلوفر و قرن

پی آواز حقیقت بدویم

مراسم انتخاب برترين‌هاي فوتبال دنيا در سال 2013 امشب (دوشنبه) در مراسمي در شهر زوريخ سوئيس برگزار شد و در آن کريستيانو رونالدو، ستاره پرتغالي تيم رئال مادريد به عنوان بهترين فوتباليست دنيا انتخاب شد تا براي دومين بار در طول دوران بازيگري خود توپ طلا را َاز آن خود کند. رونالدو که پيش از اين در سال 2008، زماني که توپ طلا به تنهايي توسط نشريه فرانس فوتبال ارائه مي‌شد، اين افتخار را کسب کرده بود، به لطف گل‌هاي پرشمارش در سال 2013 که او را به گلزن‌ترين مهاجم دنيا تبديل کرد توانست توپ طلاي فيفا را از آن خود کند. اين در حالي است که او در فصل گذشته نتوانست هيچ افتخار تيمي را به همراه کهکشاني‌ها کسب کند. کاپيتان تيم ملي پرتغال در سالي که گذشت 63 گل به ثمر رساند که مهم‌ترين آنها 4 گلي بود که در دور پلي‌‌اف مرحله انتخابي 4 جام جهاني در ترکيب تيم ملي کشورش به سوئد زد. رونالدو در بازي رفت در ليسبون يک گل و در بازي برگشت در استکهلم 3 گل زد تا به تنهايي تمام گل‌هاي پرتغال را در دور پلي‌آف به ثمر رسانده باشد. به اين ترتيب کريستيانو رونالدو به سلطه ليونل مسي بر فوتبال جهان که 4 سال اخير به طور پياپي توپ طلا را تصاحب کرد پايان داد.

...به نقل از سایت ورزش3...

جالبه نه؟ خیلی جالبه، مجنون عملیه و لیلی حامله / آره بخند، آره خنده هم داره؛ گذران وقت بدون خنده محاله

توقعی ندارم که همه با من بمونن / منتظرن بمیرمُ واسم آهنگ بخونن

تا که بمیرمُ یکم راحت بمونن / تا که بمیرمُ خودشونُ آدم بدونن

صدام میاد، از تو گلوی کوچه‌ها / از گوشه‌ها / بذار بلرزونمت با سوژه‌هام /

دعا می‌کنی که همه‌چی هم جور شه تا / یه کسی بیاد و برداره باری از دوش ما

اینا همه بازیه؟ نه / این دست‌نوشته‌های یه جوونِ که از همه عاصیه

پس من شبارو تا صبح بیدارم / چون هر شب، واسه من شبِ خاصیه

#خرسند شديم
باز آ كه برويد باز دل گل بهارش را بازا كه ببويد باز عشق جاودانش را
بازا كه بگويد باز دل درد نهانش را بازا كه بجويد باز دل جا و مكانش را
خرسند شديم از اين كه امروز رنگي دگر است نه رنگ ديروز
تا شب نشده رنگ دگر شو گفتند از اين نكته هزار نكته بياموز
فرياد زديم كه چرخ گردون ليلا تو نداده اي به مجنون
فرياد بر آمد آنكه خاموش كم داد اگر نگيرد افزون
خاموش شديم و در خموشي رفتيم سراغ مي فروشي
فرياد زديم دواي ما كو گويند دواست باده نوشي
هشيار نشد مگر كه مدهوش اين بار گران بگيرم از دوش
آرام كنار گوش ما گفت اين بار گران تو مفت مفروش
از خود به كجا شوي تو پنهان از خود به كجا شوي گريزان
سخت آمده است مبخش آسان
هشيار شديم از اين كه هستيم رفتيم و در ميكده بستيم
با خود به سخن چنين نشستيم ما باده نخورده ايم و مستيم
مسجد سر راه از آن گذشتيم بر روي درش چنين نوشتيم
در ميكده هم خداي بيني با مرد خدا اگر نشيني