یافتن پست: #سوخت

bamdad
bamdad
تک درخت آرزوهایم سوخت، بگذار جنگل ها بسوزند...................به درک..........
samyar
samyar
خشکسالی شده است...

درختان جنگل سبزم سوختند

حال من مانده ام و خاکستری از خاطرات سبز...

باغبانی پیر

دلشکسته

ازهمه ی دنیا سیر...

خدایا...

دیگر مرا باتو هم کاری نیست...
... ادامه
دیدگاه · 1392/08/26 - 15:58 ·
5
ıllı YAŁĐA ıllı
26278899467609007012.jpg ıllı YAŁĐA ıllı
bamdad
bamdad
اشتباه از من بود...کسی را پاشویه میکردم که در تب دیگری می سوخت!
دیدگاه · 1392/08/20 - 21:40 ·
9
Mohammad
571092413267195185251148190213412416125230.jpg Mohammad
خرابه چراغونه امشب

قناری غزل خونه امشب

موهام فرش مهمونه امشب

دلم خونه امشب

بابا نبودی ببینی پر معجرم سوخت

بابا نبودی ببینی که موی سرم سوخت

بابا نبودی ببینی که خاکسترم سوخت

نبودی ببینی پرم سوخت

لبام دیگه خندونه امشب

ولی چشما گریونه امشب

بابام گفته میمونه امشب

دلم خونه امشب

بابا نبودی ببینی که دستامو بستن

بابا نبودی ببینی دلم رو شکستن

بابا نبودی ببینی چی اومد سر من

سرم رو شکستن

شب باد و بارونه امشب

پریشونه این خونه امشب

دیگه رفتن آسونه امشب

دلم خونه امشب

بابا نبودی ببینی رو خارا دویدم

بابا نبودی ببینی که زهرا رو دیدم

بابا نبودی ببینی که من چی کشیدم

دویدوم بریدم

مداح :
[لینک]
Noosha
IMAGE635179645516312374.jpg Noosha
کودک شگفت انگیز 7 ساله افغان دارای ریش و سبیل!!!

یک کودک هفت ساله پسر به نام عبدالواحد در ولایت پکتیای افغانستان ریش و سبیل در آورده است....

یک کودک هفت ساله پسر به نام عبدالواحد در ولایت پکتیای افغانستان ریش و سبیل در آورده است.

به گزارش رویداد، عبدالواحد که دارای قدی کوتاه است، افزون بر این پدیده، مجموع انگشتان دست و پایش به 24 می رسد.

ریدی گل، پدربزرگ این کودک می گوید، عبدالواحد که هفت سال و شش ماه سن دارد، برای مداوا به پاکستان برده شد، اما پزشکان گفتند که یک تومور در سر این کودک وجود دارد که باید با جراحی بیرون آورده شود.

به گفته ریدی گل، پزشکان پاکستانی با توجه به رفتار کودکانه عبدالواحد در حالیکه دارای ریش و سبیل است گفته اند که این کودک دیوانه نیست بلکه این قدرت خداوند است که به وی ظاهر یک جوان 18 ساله را داده است .
ریدی گل در مورد این کودک می گوید:" او در سه سالگی سبیل و در چهار سالگی ریش در آورد، وقتی او را پیش دکتر بردیم آنها گفتند، این قدرت خداوند است و ما از درمان عاجز هستیم.
وقتی قهر می کند ما به او گاز می زنیم تا بتواند بخوابد، آن قدر زور دارد که اگر با شما کشتی بگیرد نمی توانید از دست آن رها شوید.

ریدی گل پدربزرگ عبدالواحد می افزاید، وی روزی شش بار غذا می خورد و می تواند در یک وعده یک کیلوگوشت را بخورد.

ریدی گل گفت:" با من و مادر بزرگ خود رفتارش خوب است، روزی پنج شش بار غذا می خورد، یک لقمه من می خورم، یکی به او می دهم."

ریدی گل در ادامه گفت، عبدالواحد یک بار در آتش افتاده بود فقط کفش هایش سوخت و خودش سالم نجات یافت.{-30-}{-36-}{-16-}
دیدگاه · 1392/08/3 - 11:16 ·
10
MahnaZ
67974372112863059616.jpg MahnaZ
تفاوت از آرایشگرا
ıllı YAŁĐA ıllı
3327150-lg.jpg ıllı YAŁĐA ıllı
امروز نمیرسم بشخمم ایشالا فردا از خجالت دوستان در میام با تچکر : یلدا {-7-}{-32-}{-35-}{-45-}
NEGAR
NEGAR
روایت داریم که میگن هر کی رفیقش باحاله بهشتیه
.

.

.

.

.

.

.
کوفتتون بشه که به خاطر من میرین بهشت{-7-}
MONA
chartaar.jpg MONA






سر بزار روی شونه هام تا بگم آروم از غصه هام

تا بگم چی امد به سرم ، رفت چرا نازنین دلبرم

عیش و شراب و مستی کار ما بود

عشق و خدا و هستی یار ما بود

اما شد رنگ زمستون نو بهار ما

بزم مهر و جنون در دل به پا بود

سینه لبریزه از شور از وفا بود

اما غم آمد به قلبم ای خدا چرا

سوختم ، سوختم من از غم دل او پی یار دیگری بود

که عمر رویای من به سر رسید

باختم ، باختم من به او همه عمر دلدادگی رو

که غربت به خانه ام سرک کشید

خسته ام از دست روزگار، آسمون تو هم با من ببار

چشم من مونده خیره به راه ، من شبم

در حسرت ماه

عیش و شراب و مستی کار ما بود

عشق و خدا و هستی یار ما بود

اما شد رنگ زمستون نو بهار ما

بزم مهر و جنون در دل به پا بود
سینه لبریزه از شور از وفا بود
اما غم آمد به قلبم ای خدا چرا

سوختم ، سوختم من از غم دل او پی یار دیگری بود

که عمر رویای من به سر رسید

باختم ، باختم من به او همه عمر دلدادگی رو

که غربت به خانه ام سرک کشید

سوختم ، سوختم من از غم دل او پی یار دیگری بود

که عمر رویای من به سر رسید

باختم ، باختم من به او همه عمر دلدادگی رو

که غربت به خانه ام سرک کشید
... ادامه
ıllı YAŁĐA ıllı
م.jpeg ıllı YAŁĐA ıllı
لطفا اگر حوصله داشتید رو مطالعه بفرمایید ....... {-35-}
...
...
دختری سه ساله بود
که پدرش آسمانی شد
دانشگاه که قبول شد
همه گفتند:باسهمیه قبول شده!!!
ولی هیچوقت نفهمیدند
کلاس اول وقتی خواستند
به اویادبدهندکه
بنویسدبابا
یکهفته درتب سوخت!!
... ادامه
دیدگاه · 1392/07/21 - 15:56 ·
8
MahnaZ
MahnaZ
دارم نهار درست میکنم…یه لحظه خم شدم موهام سوخت
به مامانم میگم اخ موهام سوخت…
میگه اره یه لحظه دیدم بو کله پاچه گوسفندمیاد…
یعنی غلام ادبیاتشم من :-|
... ادامه
Majid
Majid
تلخی قصه اونجاست که وقتی دلم سوخت ، دلش خنک شد !
دیدگاه · 1392/07/19 - 00:42 ·
6
Mostafa
Mostafa
به نظر من توی این بازیهای ایرانی

موقع سوختن ، جای « گیم اور » بنویسن « ر*یدی! »

خیلی بهتره !

هم بومیه هم منظور رو بهتر میرسونه :))
Noosha
88900010456106391959.jpg Noosha
مامان:امروز از شیر خبری نیست...
عکس العمل بچه >>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>{-32-}
صفحات: 11 12 13 14 15

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ