یافتن پست: #سوخت

sam
sam
دل می تپد از لحظه دیدار پرستار

در سینه مرا هست دلی یارپرستار

هر لحظه شب باز کنم دیده خود را

بینم به برم دیده بیدار پرستار

چون بعد خدا اوست نگه دار مریضان

یارب تو خودت باش نگهدار پرستار

خود سوختن و نور نمودن به بر جمع

چون شمع شب افروز بود کار پرستار

آزرده کند خلق و رسولان خدا را

هر کس که بود در پی آزار پرستار

معیار پرستار چو پرسند بگویم

زینب بود اینجا همه معیار پرستار

مائیم دعا گوی پرستار و خدا نیز

باشد همه جا یار و ممد کار پرستار

«سیمرغ»چنین گفت که بهبودی بیمار
باشد همه از ارزش وآثار پرستار
... ادامه
دیدگاه · 1393/02/30 - 21:51 ·
6
bamdad
bamdad
سوختن قصه ی شمع است ولی قسمت ماست
دیدگاه · 1393/02/30 - 19:48 ·
7
zoolal
zoolal
هیچکس
آب بر زمین نریخت
هیچکس برای ما دعا نکرد
در تمام راه
یک پرنده از وسیع آسمانمان , رد نشد
غنچه ای
در مسیرمان نبود
یا اگر که بود
لب به خنده وا نکرد
در کناره کویر
زیر آسمان صاف و پر ستاره کویر
هیچکس من و تو را صدا نکرد
هیچکس دلش برایمان نسوخت
در تمام راه
یک مسافر از کنارمان گذر نکرد
آه هیچکس
اینچنین غریب
مثل ما سفر نکرد
... ادامه
bamdad
bamdad
دیوانه ام می کند مشتی حرف های نزده,

بغضی فرو خورده ,

اتهام کار نکرده

کاش باور می کردی حضورم را

در بینابین لحظه ها

کاش بی قراری هایم را ورق می زدی

کاش دلت می سوخت

به حال پرنده ای که بالی برای پرواز ندارد
... ادامه
دیدگاه · 1393/02/26 - 21:21 ·
8
ıllı YAŁĐA ıllı
02580976316145208815.jpg ıllı YAŁĐA ıllı
...
...
دلم تنگه!
تنگ روزای بیخیالی..
تنگ روزهای ندانستن؛
تنگ روزهای خوابهای خرگوشی..
تنگ روزهای حفظ کردنهای اجباری!
تنگ روزهای رفتن کنارآبی ترین آب به بهانه دلتنگی..
دلم تنگ ثانیه ای ازآن ساعتهاخاموشی است
همراه باعزیزترین همدردها..
همراه عزیزانی که دیگردربین مانیستند..
هعی..
دلم تنگ است..
تنگ..
دلتنگم..
همین!
واین نیازبه هیچ زبان شاعرانه ای ندارد...
به چه میخندی تو؟!
به نگاهم که عاشقانه توراباورکرد
یابه افسونگری چشمانت
که مراسوخت وخاکسترکرد؟
خنده داراست
بخند!!
بخند..
ب..خ..ن..د..
... ادامه
دیدگاه · 1393/02/19 - 21:06 ·
5
lavani
lavani
دوستان شرح پریشانی من گوش کنید
داستان غم پنهانی من گوش کنید
قصه بی سر و سامانی من گوش کنید
گفتگوی من و حیرانی من گوش کنید
شرح این قصه’ جانسوز نگفتن تا کی ؟
سوختم ، سوختم این راز نهفتن تا کی ؟
روزگاری من و دل ساکن کوئی بودیم
ساکن کوی بت عربده جوئی بودیم
عقل و دین باخته ، دیوانه’ روئی بودیم
بسته’ سلسله’ سلسله موئی بودیم
کس در آن سلسله غیر از من و دل بند نبود
یک گرفتار از این جمله که هستند نبود

نرگس غمزه زنش ، این همه بیمار نداشت
سنبل پر شکنش ، ه
: نرگس غمزه زنش ، این همه بیمار نداشت
سنبل پر شکنش ، هیچ گرفتار نداشت
این همه مشتری و گرمی بازار نداشت
یوسفی بود ولی هیچ خریدار نداشت
اول آنکس که خریدار شدش من بودم
باعث گرمی بازار شدش من بودم
عشق من شد سبب خوبی و رعنائی او
داد رسوائی من ، شهرت زیبائی او
بس که دادم همه جا شرح دلارائی او
شهر پر گشت ز غوغای تماشائی او
این زمان عاشق سرگشته فراوان دارد
کی سر برگ من بی سر و سامان دارد
چاره این است و ندارم به از این رای دگر
که دهم جای دگر دل به دل آرای دگ
: بعد از این رای من این است و همین خواهد بود
من بر این هستم و البته چنین خواهد بود
... ادامه
دیدگاه · 1393/02/18 - 21:47 ·
3
zoolal
zoolal
ﺣﺘﯽ ﺍﺯ ﻣﻦ ﻫﻢ ﺗﻨــــــــــــﻫﺎ ﺗﺮﯼ !
ﺗﺎ ﺁﺧــــﺮِ ﻋمـــﺮﺩﺭﮔﯿــــﺮِ ﻣﻦ ﺧﻮﺍﻫﯽ ﺑﻮﺩ !
ﻣﻘﺎﯾﺴﻪ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺍﺯ ﭘـــــﺎ ﺩﺭ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺁﻭﺭﺩ ..
ﺩﺍﻍِ ﻧﺪﺍﺷــﺘﻨﻢ
ﺩﺍﻍِ ﻧﺒــــــﻮﺩﻧﻢ ﺗﻮﺭﺍ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺳﻮﺯﺍﻧﺪ
ﻫــــﺮﺭﻭﺯ ﻭ ﻫــــﺮ ﻟﺤﻈﻪ ﻧﺪﺍﺷـــﺘﻨﻢ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺭُﺧﺖ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﮐﺸﯿﺪ
ﻭ ﺗــــــــــــــﻮ ﺧﻮﺍﻫﯽ ﺳﻮﺧﺖ.
ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﭘﺲ ﺣﺴــــﺮﺕ ﻣﻌﻨﺎﯼ ﺯﻧﺪﮔﯿﺖ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ
ﻭ ﺳﻨﮕﯿﻨﯿﻪ ﺳــــــﮑﻮﺗﻢ ﮐﻤﺮﺕ ﺭﺍ ﺧﻢ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﮐﺮﺩ
ﻭ ﺭﻭﺯﯼ ﺗﺎﻭﺍﻥ ﺧﻮﺍﻫــــی ﺩﺍﺩ
ﺗﺎﻭﺍﻧﯽ ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﯼ ﺣﺠــــﻢِ ﺳﻨﮕﯿﻦِ ﺳﮑﻮﺕِ ﻣﻦ !
" ﺗـــــــــــــــــــــــــــــــــــــﻮ "
ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﭘﺲ ﮔﻮﺷﻪ ﺍﯼ ﺑﻨﺸﯿﻦ ﻭ ﻣــــﺮﺍ ﺍﺯ ﺩﻭﺭ ﺗﻤﺎﺷﺎ ﮐﻦ
ﭼﺮﺍ ﮐﻪ ﺳﻬﻢِ ﺗﻮ ﺍﺯ ﻣﻦ ﻓﻘــﻂ ﺁﺁﺁﻩ ﮐﺸﯿﺪﻥ ﺍﺳﺖ...; )...........!!!
... ادامه
دیدگاه · 1393/02/17 - 23:10 ·
4
Mohammad
11126-39891.jpg Mohammad
Majid
Majid
ساکت و خیره به عکست
بوی سوختنی می آید !!!
به خودم می آیم ، لعنتـــــــــــــی …
آخرین سیگار هم ته گرفت !
دیدگاه · 1393/02/15 - 09:09 ·
zoolal
zoolal
ﺣﺘﯽ ﺍﺯ ﻣﻦ ﻫﻢ ﺗﻨــــــــــــﻫﺎ ﺗﺮﯼ !

ﺗﺎ ﺁﺧــــﺮِ ﻋمـــﺮﺩﺭﮔﯿــــﺮِ ﻣﻦ ﺧﻮﺍﻫﯽ ﺑﻮﺩ !

ﻣﻘﺎﯾﺴﻪ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺍﺯ ﭘـــــﺎ ﺩﺭ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺁﻭﺭﺩ ..

ﺩﺍﻍِ ﻧﺪﺍﺷــﺘﻨﻢ

ﺩﺍﻍِ ﻧﺒــــــﻮﺩﻧﻢ ﺗﻮﺭﺍ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺳﻮﺯﺍﻧﺪ

ﻫــــﺮﺭﻭﺯ ﻭ ﻫــــﺮ ﻟﺤﻈﻪ ﻧﺪﺍﺷـــﺘﻨﻢ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺭُﺧﺖ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﮐﺸﯿﺪ

ﻭ ﺗــــــــــــــﻮ ﺧﻮﺍﻫﯽ ﺳﻮﺧﺖ.

ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﭘﺲ ﺣﺴــــﺮﺕ ﻣﻌﻨﺎﯼ ﺯﻧﺪﮔﯿﺖ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ

ﻭ ﺳﻨﮕﯿﻨﯿﻪ ﺳــــــﮑﻮﺗﻢ ﮐﻤﺮﺕ ﺭﺍ ﺧﻢ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﮐﺮﺩ

ﻭ ﺭﻭﺯﯼ ﺗﺎﻭﺍﻥ ﺧﻮﺍﻫــــی ﺩﺍﺩ

ﺗﺎﻭﺍﻧﯽ ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﯼ ﺣﺠــــﻢِ ﺳﻨﮕﯿﻦِ ﺳﮑﻮﺕِ ﻣﻦ !

" ﺗـــــــــــــــــــــــــــــــــــــﻮ "

ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﭘﺲ ﮔﻮﺷﻪ ﺍﯼ ﺑﻨﺸﯿﻦ ﻭ ﻣــــﺮﺍ ﺍﺯ ﺩﻭﺭ ﺗﻤﺎﺷﺎ ﮐﻦ

ﭼﺮﺍ ﮐﻪ ﺳﻬﻢِ ﺗﻮ ﺍﺯ ﻣﻦ ﻓﻘــﻂ ﺁﺁﺁﻩ ﮐﺸﯿﺪﻥ ﺍﺳﺖ...; )...........!!!
... ادامه
دیدگاه · 1393/02/14 - 23:59 ·
4
متین (میراثدار مجنون)
متین (میراثدار مجنون)
گاهی زن مجنون می شود ...

و مرد لیلی ...!!!

خنده های روی لبانشان را ببین!!


ما و مجنون درس عشق از یک ادیب آموختیم

او به واقع گشت عاشق ما به واقع سوختیم
... ادامه
دیدگاه · 1393/02/14 - 21:20 ·
8
Morteza
Morteza
اینم یه دیس لاو از اهنگای البوم نظر بدید لطفا

ببین عزیزم
یادته بهم میگفتی بازیچه بودی واسه تفریحم ؟
ولی الان اینو من بهت میگم
بازیچه ای واسه تفریحم
اینو واسه اونایی میخونم که بازیچه ی دست اینو اون میشن

حیف خدا از این روزگار من
که نتای گیتار رفتن روی فاز غم
باشه من بد ، اصلا فدای سرت
انگار روزگار سخت فقط برای منه
که تو خوش باشی ، منم از غم بگم
تو که خوشحال میشی وقتی پشتم بد میگن
گلم فکر نمیکردم پشت رو شی
واسش ذوق مرگ میشی آره پشت گوشی
من که عکسم قاب بود گوشه ی اتاقت
دیدم انداختیش تو سطل زباله
ای دل اونکه میگفت فقط تورو داره
اونم شبا به یاد یکی دیگه ای بیداره
وقت رفتنت داشتم حسرت به چشم
الان پیش اونی به من میگی حسرت بکش
نمیدونی ، نه نمیدونی
تو که می گفتی تا تهش پیشم میمونی
باشه حالا بخند ، تو که درکم نداری
کاش میشد دستاتو توی دستم بزاری
درست مثل قدیما که خیلی دوستم داشتی
تو الان شعر نفرتو رو سینم کاشتی
همه دارن میگن که تو چقدر تغییر کردی
تو که عشقو جلو خودم تعبیر کردی
اما الان میگی واسه شروع خیلی دیره
رضا جلو چشات ، آره میزاره میره

نگیر سراغ از چشم گریون دل داغون
عمرمو دادم زندگیم سوخت اشتباه بود
داغ رو سینم بد میسوزونه رد میشی آروم
این عاشق دیوونه چشم به رات بود
میرم عزیزم من که از عشقت خیری ندیدم
نبین اشکامو از زمونه از خودم دلگیرم
بی ستارس شبای تار آسمونم
خستم از این دنیا دیگه بریدم

داری میخندی ؟ به این روزگار من ؟
کاش صدا خندت میشد آره زیر صدای من
اشکام چکید رو عکسای دو نفره
تو هم بد بگو پشتم پیش همه
تو که رفتی ، منم پر از استرسم
اما گریه نکن تو با قصه ی من
بخند ، به این روزای سختم
یه روز میشه میای سر سنگ قبرم
بخند ، خنده هام مال خودت
همه خوشی های زندگیم مال توئه
باهات پایه بودم همه جوره تو روزای بدت
دیگه منو میخوای چیکار ؟ همه هستن دورو ورت
همه دارن میگن سرت چقدر شلوغه
کاش میشد بگی اینا همش دروغه
میگن تو روزای بدت منو یادت میاری
کسی هست که سرتو روی شونش بزاری ؟
آره بزار قلبت انقدر آروم باشه
من که رفتم اصلا بی آبرو باشه
هرچی خدا بخواد ، هرچی قسمت باشه
اصلا بزار یکی دیگه توی قصه ت باشه
من که نبودم واست فرد ایده آلی
ولی رو اون یکی عقیده و ایده داری
تو که رفتی ، ازم فاصله داری
یادت باشه فقط توی خاطره هامی

نگیر سراغ از چشم گریون دل داغون
عمرمو دادم زندگیم سوخت اش
... ادامه
مائده
54201150217775465900.gif مائده
تمام سهم من از تو آتشی‌ست
که از دور گرمم می‌کند
و هر بار نزدیک می‌شوم،
پایم پس می‌کشد!
حالا هی بگو،
از می‌ترسی،
می‌گویم از
شدن می‌ترسم...
zahra
zahra
برای خانه سوخته ...
شاید بشود خانه ای بنا کرد ؛
دل سوخته را بگو چه کنم ...!!! :(
دیدگاه · 1393/02/10 - 15:02 ·
6
bamdad
bamdad
کــاش اینبــار حداقل دل واژه برایــــم می سوخت


و خبــری مـی داد از


نـرفتن تـــو ..
دیدگاه · 1393/02/9 - 22:49 ·
6
zahra
zahra
ﺁﺩﻡ ۸۰۰ ﺗﺎ ﺑﺸﻘﺎﺏ ﺑﺸﻮﺭﻩ ﺍﻣﺎ ﮔﯿﺮ ﯾﻪ ﺩﻭﻧﻪ ﻗﺎﺑﻠﻤﻪ ﺳﻮﺧﺘﻪ ﻧﯿﻮﻓﺘﻪ !
ﮐﺼﺎﻓﻂ ! ﺧﯿﻠﯽ ﻋﻮﺿﯿﻪ ﺍﺻﻼ ﺗﻤﯿﺰ ﻧﻤﯿﺸﻪ !
دیدگاه · 1393/02/8 - 10:49 ·
6
رضا
رضا
bamdad
bamdad
باز هم که رفتی و تنهایی من سر به فلک کشیده است

باز هم که نیستی و اشکهایم سیل مانند مرا به زیر کشیده است


باز هم که سوختی و باز برای شمع شدن پشیمان شده ام

باز هم که یادت امانم را بریده است


باز هم که غصه دارم در قلب تاریکم از نبود تو

باز هم که نمیشنوم صدای دلنشینت را در خانه سوت و کورم

باز هم که گم شدی در خاطره ها وچشمم از دیدن عکس تو سیر نمیشود

سالهاست که رفتی ولی هر روز اینها را تکرار میکنم

شاید بشنوی ،بفهمی،احساس کنی

در واقعیت نه ولی انتظار امدنت در خوابم را که میتوانم داشته باشم

باز هم که بغض و بعد .............. مثل همیشه

{-109-}
دیدگاه · 1393/02/3 - 22:37 ·
6
Morteza
Morteza
(M.H)
لمسَت نکردم
ای کاش تن به خواسته ات میدادم
همیشه فکر میکردم تا یکی شدن تنها یه قدم فاصله داریم
اگر میدانستم روزی لمس نکردن تنت اینگونه فاصله می اندازد
بین من و تو بین این همه احساس
هميشه تن به هوسی میدادم که می پنداشتم
انتهای ِ عشق است..خدايا سوختم
... ادامه
دیدگاه · 1393/02/3 - 15:26 ·
6
zahra
zahra
جانم از غم تباه شد ای واه ، روزم از عشق شد سیاه سیاه ، سوختم ، سوختم ، دریغ ، دریغ ، مگر ای شیخ عشق بود گناه ؟

.
دیدگاه · 1393/02/2 - 08:42 ·
1
bamdad
attach_4218.jpg bamdad
@oneill
{-7-}
bamdad
bamdad
شب،ان چنان زلال که می شد ستاره چید!

دستم به هرستاره که می خواست می رسید!

نه از فراز بام

که از پای بوته ها

می شد تورا در ایینه هر ستاره دید.

دربیکران دشت

درنیمه های شب

چز من که با خیال تو میگشتم

جزمن که در کنار تو می سوختم غریب!

تنها ستاره بود که می سوخت.

تنها نسیم بود که می گشت.

(فریدون مشیری)
... ادامه
zahra
zahra
به چه میخندی تـــــــــو؟
به مفهوم غم انگیز جدایــــــــــی؟
به چه چیـــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــ ــز؟
به شکست دل من یا پیروزی خویــــــــــــــــش؟
به چه میخنـــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــدی؟
به نگاهم که چه مستانه تو را باور کــــــــــــــــــــــ ـــــــــرد ؟
یا به افسونگری حرفهایت که مرا سوخت و خاکستر کـــــــــــــــــــــرد ؟
به دل سادهی من میخندی که دگرتا ابد نیز به فکر خود نیســــــــــــــــــت ؟
خنده دار است بخنـــ ــــــــــــد ...
... ادامه
دیدگاه · 1393/02/1 - 11:02 ·
7
bamdad
bamdad
@oneill
از اش نخورده روزگار چنان دهنم سوخت......که از ترس اب یخ را هم فوت میکنم
صفحات: 4 5 6 7 8

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ