یافتن پست: #مامانش

MahnaZ
60834216139766196923.gif MahnaZ
من دیگه کم کم برم امشب میرم خونه دوستم... تنهاست، بابا مامانش نیستند{-165-}{-81-}
امشب دیگه نمیتونم بیام {-60-}
شبتون قشنگ تا فردا...{-56-}{-162-}
شهرزاد
شهرزاد
خواهرزادم رفته مهد کودک یه دختر سفید با موهای خیلی روشن دیده ،
به مامانش گفته : مامان این دختره چرا انقدر کمرنگه؟
iman
iman
یه زن نداریم غر بزنیم این چیه ناهار درست کردی؟
::
یه زن نداریم وقتی مریضیم پاشویمون کنه تا صبح هم بالا سرمون دعا کنه
::
یه زن نداریم تا ما نیایم شام نمی خوره
::
یه زن نداریم وقتی میریم خونه ی مامانش برامون سفره بندازه بیا و ببین
::
یه زن نداریم که هر روز پامیشه میز صبحانه اماده باشه
::
یه زن نداریم غصه ی چک فردامون رو بخوره…
... ادامه
ıllı YAŁĐA ıllı
ıllı YAŁĐA ıllı
ﻣﯿﮕﻢ ﯾﻪ ﻭﻗﺖ ﺯﺷﺖ ﻧﺒﺎﺷﻪ

ﻣﻦ ﺗﺎ ﺍﻻﻥ ﺷﮑﺴﺖ ﻋﺸﻘﯽﻧﺨﻮﺭﺩﻡ …!!!{-54-}
iman
iman
یکی از بچه های فامیل که ۵سالشه اومده به مامانش میگه
از بازیهای مسخره تبلت خسته شدم یه چیزپیشرفته تر میخوام !
ما بچه بودیم کاغذ میجویدیم میزاشتیم تو لوله خودکار پرت میکردیم طرف تخته سیاه
هی روزگار
... ادامه
دیدگاه · 1392/07/4 - 13:34 ·
4
iman
iman
دختره رو فرش خونه خرابکاری کرده بود ....

مامانشم داشت تو جمع دعواش ميکرد ...

اونم با همون لحن بچه گونش گفت خوب چیکار کنم....

سوراخه میریزه ديگه :)))
دیدگاه · 1392/07/1 - 15:53 ·
7
iman
iman
دانش آموزان برای ایجاد مزاحمت بر روی تخته نوشتند


شورت آغا معلم گلداره

.

.

.

.

.

.

معلم وقتی دید با خونسردی گفت :

من کاری ندارم این و کی نوشته ولی هر کی نوشته

مامانش خیلی دهن لقه :|
iman
iman
دختره با نیم کیلو سیبیل نوشته یکی از افتخاراتم اینه خونه هیچ پسری نرفتم..

ددد آخه عزیز من تو اگه بری خونه یه پسر مامانش ببینت

به پسرش میگه این کدوم دوسته؟؟ من تاحالا ندیده بودمش...
... ادامه
دیدگاه · 1392/06/27 - 17:40 ·
7
iman
iman
دخترم دخترای قدیم
دخترای امروزی اصن مث مامانشون آشپزی نمیکنن
فقط مث باباشون قلیون میکشن :|
دیدگاه · 1392/06/27 - 15:58 ·
8
NEGAR
NEGAR
دیگه نمیشه ب پسرا چشم غره بری

.

.

اینقد زیر ابرو برداشتن و موهاشونو رنگ کردن

میترسم فردا دست مامانشونو بگیرن بیارن در خونمون بگن:

مامان این بود بهم چشم غره رفت تو کوچه!!

شایدم بزنن زیر گریه!!

والاااااااااا................
... ادامه
iman
iman
خانومی برای درمان مشکل بچه دار نشدن خود به پزشک مراجعه کرد. پس از معاینات و آزمایش های مربوطه، پزشک نظر داد که متاسفانه مشکل از مرد میباشد و تنها راه حل
ممکن، بهره برداری از خدمات «پدر جایگزین» است.

زن: منظورتان از پدر جایگزین چیست؟

پزشک: مردی که با دقت انتخاب می شود تا نقش شوهر را اجرا و به بارداری خانم کمک کند..

زن تردید نشان داد لکن شوهرش بچه می خواست و او را راضی کرد تا راه حل را بعنوان تجویز پزشک بپذیرد.

چند روز بعد جوانی را یافتند تا زمانیکه شوهر در خانه نباشد برای انجام وظیفه مراجعه کند.

روز موعود فرا رسید، لکن همسایه طبقه بالا نیز همان روز عکاسی را برای گرفتن عکس از نوزاد خود دعوت کرده بود تا در منزل از کودکشان چند عکس بگیرد.

از بد حادثه عکاس آدرس را اشتباهی رفته و به خانه زوج جوان رسید و در زد. زن در را باز کرد.

- سلام، برای موضوع بچه آمدم.

- سلام، بفرمائید.

- میخوام هرچه زودتر شروع کنم.

- باشه! بریم اتاق خواب؟

- حرفی نیست، هرچند که سالن مناسب تر است؛ دو تا روی فرش، دوتا رو مبل و یکی هم تو حیاط.

- چند تا؟

- حداقل پنج تا. البته اگر بیشتر خواستید حرفی نیست.

عکاس در حالیکه آلبومی را از کیف خود بیرون می آورد، ادامه داد:

- مایلم نمونه کارم را نشونتون بدم. روشی را بکار می برم که مشتریام خیلی دوست دارن.. مثلاً ببینید این بچه چقدر زیباست. اینکار رو تو یک پارک کردم.. وسط روز بود و مردم جمع شدن تماشا کنن. اون خانم خیلی پر توقع بود و مرتباً بهانه می گرفت. در نهایت مجبور شدم از دو تا از دوستام کمک بگیرم. علاوه بر اون یه بچه گربه هم اونجا بود و دم و دستگاه رو گاز می گرفت.

زن بیچاره حیرت زده به سخنان گوش می کرد.

- حالا این دوقلوها را نگاه کنین.. اینبار خودی نشان دادم. مامانه همکاری تاپی کرد وظرف پنچ دقیقه کارمون رو تموم کردیم. رسیدم و با دو تا تق تق همه چیز روبراه شد و این دوقلوهائی که می بینید..

حیرت زن به نوعی سرگیجه تبدیل شده بود و عکاس اینگونه ادامه می داد:

- در مورد این بچه کار سخت تر بود. مامانش عصبی شده بود. بهش گفتم شما آروم باشید تا من کار خودمو بکنم. روشو برگردوند و همه چی بخوبی و خوشی پایان یافت.

چیزی نمونده بود که زن بیچاره از حال برود. طرف آلبوم را جمع کرده و گفت:

- شروع کنیم؟

- هر وقت شما بگین!

- عالیه! میرم سه پایه رو بیارم...
... ادامه
MahnaZ
0.052466001319804080_jazzaab_ir.jpg MahnaZ
... ادامه
NEGAR
NEGAR
ﺑﻨﻈﺮﺗﻮﻥ ﺑﺮﺍﯼ ﭼﯽ ﺑﻋﻀﯽ ﻫﺎ ﻻﯾﮏ ﻧﻤﯿﮑﻨﻦ؟؟؟
.
.
.
.
.
.
.
.
1 -ﻓﮑﺮ ﻣﯿﮑﻨﻦ ﮐﻼﺱ ﺩﺍﺭﻥ

2 -ﺯﻭﺭﺷﻮﻥ ﻣﯿﺎﺩ

3 -ﻓﮑﺮ ﻣﯿﮑﻨﻦ ﺍﺯ ﺩﻣﺎﻍ ﻓﯿﻞ ﺍﻓﺘﺎﺩﻥ

4 -ﺫﺍﺗﺎ ﺍﯾﻨﺠﻮﺭﯾﻦ

5- ﭼﻪ ﺑﻬﺘﺮ !!!

6 -ﻣﯿﺨﻮﺍﻥ ﻧﺎﺯ ﮐﻨﻦ

7 -ﻓﮑﺮ ﻣﯿﮑﻨﻦ ﺍﺯﺷﻮﻥ ﮐﻢ ﻣﯿﺸﻩ

8 -ﻣﺎﻣﺎﻧﺸﻮﻥ ﻧﺼﯿﺤﺘﺸﻮﻥ ﮐﺮﺩﻩ

9-ﻻﯾﮏ ﮐﻤﺘﺮ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺑﻬﺘﺮ
... ادامه
دیدگاه · 1392/06/13 - 16:01 ·
6
MahnaZ
MahnaZ
بچه هفت ساله داداشم یه کار بدی کرده بود،
مامانش دعواش می کنه و می گه امروز حق نداری تلویزیون نگاه کنی.
این بچه هم می گه: این رفتارت یادت باشه،
فردا که پیر شدی گذاشتمت خانه سالمندان نگی چرا!
یعنی همچین نسلی هستن نسل جدید.
... ادامه
Mostafa
L137692994860.jpg Mostafa
انشای بامزه وخنده داریک کوچولو درباره ازدواج !
هر وقت من یک کار خوب انجام میدم مامانم به من می گه بزرگ که شدی برات یک زن خوب می گیرم.تا به حال من پنج تا کار خوب کرده ام و مامانم قول پنج تایش را به من داده است

حتمن ناسرادین شاه خیلی کارهای خوب می کرده که مامانش به اندازه استادیوم آزادی برایش زن گرفته بود. ولی من مؤتقدم که اصولن انسان باید زن بگیرد تا آدم بشود ، چون بابایمان همیشه می گوید مشکلات انسان را آدم می کند.در عزدواج تواهم خیلی مهم است یعنی دو طرف باید به هم بخورند. مثلن من و ساناز دختر خاله مان خیلی به هم می خوریم.

از لهاز فکری هم دو طرف باید به هم بخورند، ساناز چون سه سالش است هنوز فکر ندارد که به من بخورد ولی مامانم می گوید این ساناز از تو بیشتر هالیش می شود.در عزدواج سن و سال اصلن مهم نیست چه بسیار آدم های بزرگی بوده اند که کارشان به تلاغ کشیده شده و چه بسیار آدم های کوچکی که نکشیده شده.
مهم اشق است !اگر اشق باشد دیگر کسی از شوهرش سکه نمی خواهد و دایی مختار هم از زندان در می آید من تا حالا کلی سکه جم کرده ام و می خواهم همان اول قلکم را بشکنم و همه اش را به ساناز بدهم تا بعدن به زندان نروم.
مهریه و شیر بلال هیچ کس را خوشبخت نمی کند. همین خرج های ازافی باعث می شود که زندگی سخت بشود و سر خرج عروسی داییمختار با پدر خانومش حرفش بشود دایی مختار می گفت پدر خانومش چتر باز بود.. خوب شاید حقوق چتر بازی خیلی کم بوده که نتوانسته خرج عروسی را بدهد.
البته من و ساناز تفافق کرده ایم که بجای شام عروسی چیپس و خلالی نمکی بدهیم. هم ارزان تر است ، هم خوشمزه تراست تازه وقتی می خوری خش خش هم می کند!اگر آدم زن خانه دار بگیرد خیلی بهتر است و گرنه آدم مجبور می شود خودش خانه بگیرد. زن دایی مختار هم خانه دار نبود و دایی مختار مجبور شد یک زیر زمینی بگیرد.

میگفت چون رهم و اجاره بالاست آنها رفته اند پایین! اما خانوم دایی مختار هم می خواست برود بالا! حتمن از زیر زمینی می ترسید. ساناز هم از زیر زمینی می ترسد برای همین هم برایش توی باغچه یک خانه درختی درست کردم. اما ساناز از آن بالا افتاد و دستش شکست.. از آن موقه خاله با من قهر است.قهر بهتر از دعواست. آدم وقتی قهر می کند بعد آشتی می کند ولی اگر دعوا کند بعد کتک کاری میکند.
... ادامه
صوفياجون
صوفياجون
یه نداریم وختی دست پخت مامانشو به رخمون می کشه بسته بندیش کنیم بفرستیمش ور دل مامان جونش{-18-}{-18-}{-18-}{-18-}{-7-}{-7-}{-7-}{-7-}

{-63-}{-63-}{-18-}{-18-}
hadi
hadi
بد‌ترین بلایی که سر یه دختر میتونین بیارین :
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
تو دانشگاه دره کلاسشو بزنی‌ به استاد بگی‌ با فلانی‌ کار دارم،
میگه چیکارش داری؟
میگی‌: مامانش براش لقمه آورده :))))
دیدگاه · 1392/06/1 - 11:48 ·
5
صوفياجون
صوفياجون
هویجه با مامانش میره بیرون وسط راه به مامانش میگه مامان دارم.{-18-}{-18-}{-18-}
LeilA
LeilA
یکی از بچه های فامیل که ۵سالشه اومده به مامانش میگه

از بازیهای مسخره تبلت خسته شدم یه چیز پیشرفته تر میخوام !

ما بچه بودیم کاغذ میجویدیم میزاشتیم تو لوله خودکار پرت میکردیم طرف تخته سیاه
... ادامه
نگار
نگار
به یه بنده خدایی میگن:

بزرگترین سوال زندگیت چیه ؟

میگه:.......

برق میره کجا میره !؟
نگار
6463_594644633889798_888273071_n.jpg نگار
نی نی
نگار
نگار
خواهرزادم رفته مهد کودک یه دختر سفید با موهای خیلی روشن دیده ،
به مامانش گفته : مامان این دختره چرا انقدر کمرنگه؟
دیدگاه · 1392/05/22 - 01:21 ·
9
♥هـــُدا♥
جــدایی (1535).jpg ♥هـــُدا♥
کاش می شد بعضیارو دوباره پس داد به مادرشون …

"بیا مامانش، اینو بگیر دوباره بزرگ کن...

این خوب از آب در نیومده
دیدگاه · 1392/05/21 - 14:50 ·
7
ıllı YAŁĐA ıllı
ıllı YAŁĐA ıllı
پسر خالم 4 سالشه رو فرش خونمون خرابکاری کرده بود
مامانش داشت تو جمع دعواش میکرد
اونم با همون لحن بچه گونش گفت خب چیکار کنم
سوراخه میریزه دیگه{-16-}{-15-}
صفحات: 2 3 4 5 6

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ