شبکه اجتماعی نمیدونم - جستجو در پست ها

رضا

@Ruby طلا بعد این مدت امشب میاد یه کامیون فید میزنه تا جبران کنه {-7-}

6 دیدگاه · 1392/12/25 - 15:27 ·

سلام به همگی

15 دیدگاه · 1392/12/22 - 16:28 ·

آخرین 10 دیدگاه · نمایش همه »

یاد دوستان به گرفتاری نمیاد یاد دوست در هر صورتی برا انشان شعف انگیزه داداش منکه که همینوطری شمارو نمیدونم

1392/12/22 - 16:32

من از صبح میرم شب میام امروزدیگه زود تعطیل شدم
غروب باید برم یه سری پرونده ها رو که اوردم خونه الان دارم لیست میکنم اسمارو ببرم من خبر هیچی رو ندارم با عرض پوزش فراوان

1392/12/22 - 16:36

خدایا
برس به داد دل آدمها

1392/12/22 - 16:42

bamdad

صوفیا خوب بهونه ای پیدا کردیا
پس ما چی بگیم؟
منکه 7-8 ساله دارم همینکار رومیکنم
صبح میرم شب میام
تازه 4سال تو کشتارگاه بودم غروب میرفتم صبح میومدم
ای کلک ، حالا دیگه بهونه داریا
{-7-}

دادا ما همیشه به یاد شما هستیم
فقط چند روزه که یکم مشکلات روحی روانی گریبانگیرمون شده
من حتی الان به خودمم نمیتونم فکر کنم
یکم به من زمان بدید خوب میشم...
{-35-}

1392/12/22 - 16:46

چاکریم

صوفیا پیش داداش بودی اینم فرصت نمیکردی شکرکن
کارندیده

1392/12/22 - 16:48

خب چیه بده دارم واستون کلاس میزارم منم #سرکار میرم {-94-} اصن باهاتون قهرم {-85-} {-80-} {-80-}

1392/12/22 - 16:52

نه توکارکن کلاسم به کمار نیومده کار کن
راستی چند تا هم پرونده خرید پتروشیمی من دارم آنالیزش کن مخارج آقای اقدمو در بیار ببین میتونی جاگیزنش کنی تعطیلات با بچه های دیگه میخواد بره مشهد
حساب بانک تجارتم ریزشو شنبه بگیر به پالاشگام سر بزن
بار شنبه صبح به بیلاسوارو هم همههنگ کن

سلام زهرا به خدا ندیدم ببخشین

1392/12/22 - 16:55

{-196-} {-202-} {-198-} {-181-} {-125-}

1392/12/22 - 17:25

ıllı YAŁĐA ıllı

سلام ... : )

1392/12/22 - 18:26

zahra

خواهش میکنم

1392/12/22 - 19:33

zahra

18 دیدگاه · 1392/12/20 - 21:03 ·

zahra

هووی کچل!! با توام . . . ؛ داستان رضا سگه و شهید چمران . . .

رضا سگه یه لات بود تو مشهد ؛ هم سگ خرید و فروش می کرد
و هم دعواهاش از نوع سگی بود !

یه روز داشت میرفت سمت کوه سنگی برای دعوا و غذا خوردن ،
دید یه ماشین داره تعقیبش می کنه با آرم
" ستاد جنگهای نا منظم"

شهید چمران از ماشین پیاده شد و دست اونو گرفت و گفت :
" فکر کردی خیلی مردی ؟! "

گفت: بروبچه ها اینجور میگن !!

شهید چمران بهش گفت: اگه مردی بیا بریم جبهه

به غیرتش بر خورد ، راضی شد ؛ رفت جبهه . . .

***********************************

شهید چمران تو اتاق نشسته بود، یه دفعه دید که صدای دعوا میاد !

چند لحظه بعد با دست بند ، رضا رو آوردن تو اتاق ، انداختنش
رو زمین و گفتن : " این کیه آوردید جبهه ؟! ....... "

رضا شروع کرد به فحش دادن، فحشای رکیک !

اما چمران مشغول نوشتن بود.

دید شهید چمران توجه نمیکنه ، یه دفه داد زد :
" هووی کچل با توام ...! "

یکدفعه شهید چمران با مهربانی سرش رو بالا آورد :
" بله عزیزم ! چی شده عزیزم ؟ چیه آقا رضا ؟ چه اتفاقی افتاده ؟ "

قضیه این بود ؛ آقا رضا داشت میرفت بیرون ، بره سیگار بگیره و برگرده

با دژبان دعواش شده بود .

شهید چمران : " آقا رضا چی میکشی ؟!! برید براش بخرید و بیارید ...! "

شهید چمران و آقا رضا ... تنها تو سنگر ...

آقا رضا : میشه یه دو تا فحش بهم بدی ؟! کشیده ای، چیزی !!

شهید چمران : چرا ؟!

آقا رضا : من یه عمر به هرکی بدی کردم ، بهم بدی کرده ...
تا حالا نشده بود به کسی فحش بدم و اینطور برخورد کنه ...

شهید چمران : اشتباه فکر می کنی ...! یکی اون بالاست ،
هر چی بهش بدی می کنم ، نه تنها بدی نمیکنه ، بلکه با خوبی
بهم جواب میده ... هی آبرو بهم میده ...

تو هم یکیو داشتی که هی بهش بدی میکردی
بهت خوبی می کرده ...! گفتم بذار یه بار یکی بهم فحش بده
بگم بله عزیزم ...

یکم مثل اون شم ...!

آقا رضا جا خورد ، تلنگر خورد به شخصیت معنویش ،
رفت تو سنگر نشست ، آدمی که مغرور بود و زیر باز کسی نمیرفت
زار زار گریه می کرد ...عجب !

یکی بوده هرچی بدی کردم بهم خوبی کرده ؟

اذان شد؛ آقا رضا اولین نماز عمرش بود ، رفت وضو گرفت .

سر نماز ، موقع قنوت صدای گریش بلند بود .

وسط نماز، صدای سوت خمپاره اومد ، صدای افتادن یکی روی زمین

شنیده شد ...

آقا رضا رو خدا واسه خودش جدا کرد ،

... ادامه

2 دیدگاه · 1392/12/20 - 20:30 در با شهدا ·

iman

سلام به همگی
من 4شنبه میرم مشهد {-315-}

اونجا به یادتون هستم... {-107-}

5 دیدگاه · 1392/12/19 - 11:11 ·

11

soheil

ياشاسين اذربايجان {-35-}

روزجهاني زبان اذري مبارك {-35-}

7 دیدگاه · 1392/12/3 - 23:32 ·

8

ıllı YAŁĐA ıllı
امروز بعد مدتها داریم میریم خونه یکی از دوستامون یعنی خیلی وقته ندیدیمش ابانماه عقد کردش الان استرس دارم شدید {-65-}

.. اول قرار گذاشتم چهارتایی باهم بریم . بعدش یکی از دوستام گفت 4:30 میرسه رشت تازه از #انزلی میادش. بعد یکی دیگه از دوستام بچه #کاشمر ولی واسه شغل شوهرش الان یه 8سالی هست تو #رستم_آباد #رودبار زندگی میکنن بعد قراره بعد عید برگردن #مشهد {-60-}

خیلی ناراحنم {-60-}

البته هر وقت برم مشهد پش دوستمم از این به بعد میریم . {-64-}

بعد از شانس بدمون امروز #رشت هوا #بارونیه. {-60-}

6 دیدگاه · 1392/11/30 - 15:51 ·

رضا

ıllı YAŁĐA ıllı یلدا #مشهد برف اومد ؟

2 دیدگاه · 1392/11/12 - 00:43 ·

shaghayegh(پارتی_السلطنه)

رضا

سلام داره #برف میباره فکر کنم صوفیا الان از سرما یخ زده باشه {-7-}

11 دیدگاه · 1392/11/11 - 12:47 ·

10

تیکه کلام ایرانیهابعد از دیدن زیر آسمان شهر :نه.... غلام؟ بعد از دیدن ساختمان پزشکان :واقعا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ بعد پایتخت :بوریم مشهد.... ناهار نخوردمه... بعد مادرانه :بگو خب... و حالا بعد آوای باران :سوسک توله... {-64-}

8 دیدگاه · 1392/11/10 - 22:45 ·

Morteza

“نوکوشیمُرو” چیست !؟
نام دختری ژاپنی ؟
نام همسر پادشاه چین ؟
نام عمه سوسانو !؟
نه دوستان !
ندای مضطرب یک جوان مشهدی سوار بر پشت موتورسیکلت دوستش میباشد!
و منظورش اینست که من را به کشتن ندهى

... ادامه

1 دیدگاه · 1392/11/8 - 17:41 ·

mostafa AZ

جدیداً هر کی میره مشهد . . . . . . . . . . . اینقد مرکز خریدُ رستورانُ شهربازیُ پارک آبی باز شده دیگه وخت نمیکنه بره حرم - مسئولین رسیدگی کنن لطفا

دیدگاه · 1392/10/26 - 01:38 ·

پوریا

جماعت خوش ذوق
ما بریم تن ماهی بزنیم خوشحال شدم !از اینجا مشهد مقدس برای خوشحالی و خوش بختی همتون مخصوصا مخصوصا یکیتون دعا میکنم و ....هیچی خوش باشین

... ادامه

2 دیدگاه · 1392/10/18 - 19:55 ·

3

دیروز با دوستم جولیا رفته بودیم بیرون نه اینکه من 12روز #خارج از #گیلان بسر میبردم کلی پیاده روی در #خیابانهای #رشت کردیم و کلی از کت و کول افتادیم {-150-}

7 دیدگاه · 1392/10/18 - 14:26 ·

Hosein

چرا برف های مشهد داره تو اصفهان و کرمان میباره آخه ؟؟

4 دیدگاه · 1392/10/17 - 15:46 ·

حامد@ پسر تنها

باز هم نبوغ ايراني حما سه افريد ببين چه كرده لامصب {-37-}

بود وخربزه مشهدي

3 دیدگاه · 1392/10/16 - 00:58 ·

ıllı YAŁĐA ıllı

#کوه_سنگی #مشهد {-41-}

دیدگاه · 1392/10/15 - 17:59 در طبيعت ·

ıllı YAŁĐA ıllı

ReyHaNE (دختر همسایه)
خخخخخخخخخخخخ {-11-}

7 دیدگاه · 1392/10/15 - 17:08 در عكس نوشته ·

11

Morteza

چند وقت پیش بود که در قسمت نظرات ، عزیزی نوشته بود میخواد بره مشهد ...

دلم تنگ روزهایی شد که ...

در جواب نوشتم خوشبحالتون، عرض ارادت ما رو به آقا برسونید ...

قبل از اینکه دکمه ی ارسال رو بزنم، کمی روی کلمه ی ارادت تامل کردم .

با خودم گفتم : کدوم ارادت ؟

گفته راست برو ، چپ رفتم !

گفته مستقیم برو ، کج رفتم !

گفته بخاطر خودت و رضای خدا بالا برو ، پایین رفتم !

مگر میشه مرید کسی بود ولی دوستدار کارهای مورد پسندش نبود ؟

مگر میشه مرید کسی بود ولی دوستدار و مرتکب اعمال مورد تنفر و نهی ایشون بود ؟

واقعن میشه ؟

به گفتن التماس دعا رضایت و کفایت دادم .

آقا شما از ما دورید ... که نه ! ما از شما دوریم .

این متن رو نوشتم که بگم :

حسرت و داغ گفتن پیامی که می خواستم بنویسم تا بهتون برسونند بر دلم مونده ...

... ادامه

دیدگاه · 1392/10/12 - 10:08 ·

shaghayegh(پارتی_السلطنه)

غزل

ReyHaNE (دختر همسایه) واااای ریحانه این عکستو کجاااا گرفتی خانومی لااااایک داری {-49-}

4 دیدگاه · 1392/10/11 - 01:41 ·

14

ReyHaNE (دختر همسایه)

دودوستان بالاخره فردا تعطیل نیس یا هس????? {-19-}

30 دیدگاه · 1392/10/11 - 00:30 ·

12

ای کبوتر که نشستی روی گنبد طلا

هرکجا پر می‌کشی تو حرم امام رضا

من کبوتر بقیعم، با تو خیلی فرق دارم

جای گنبد سرمو به روی خاک‌ها می‌ذارم

خونه‌ی قشنگ تو کجا و این خونه کجا؟

گنبد طلا کجا قبرای ویرونه کجا؟

اونجا هرکی می‌پره طائر افلاکی می‌شه

تو بقیع بال و پر کبوترا خاکی می‌شه

تو که هر شب می سوزه صد تا چراغ دور و برت

به امام رضا بگو غریب تویی، یا مادرت؟

به امام رضا بگو غریب تویی یا مادرت {-38-}

4 دیدگاه · 1392/10/10 - 00:25 ·