یافتن پست: #میوه

Majid
Majid
عشق ، محبت ، بخشش
روزی پسر غمگین نزد درختی خوشحال رفت و گفت: من پول لازم دارم !

درخت گفت: من پول ندارم ولی سیب دارم. اگر می خواهی می توانی تمام سیب های درخت را چیده و به بازار ببری و بفروشی تا پول بدست آوری.

آن وقت پسر تمام سیب های درخت را چید و برای فروش برد. هنگامی که پسر بزرگ شد، تمام پولهایش را خرج کرد و به نزد درخت بازگشت و گفت می خواهم یک خانه بسازم ولی پول کافی ندارم که چوب تهیه کنم.

درخت گفت: شاخه های درخت را قطع کن. آنها را ببر و خانه ای بساز.

و آن پسر تمام شاخه های درخت را قطع کرد. آنوقت درخت شاد و خوشحال بود. پسر بعد از چند سال، بدبخت تر از همیشه برگشت و گفت:

می دانی؟ من از همسر و خانه ام خسته شده ام و می خواهم از آنها دور شوم، اما وسیله ای برای مسافرت ندارم.

درخت گفت: مرا از ریشه قطع کن و میان مرا خالی کن و روی آب بینداز و برو.

پسر آن درخت را از ریشه قطع کرد و به مسافرت رفت. اما درخت هنوز خوشحال بود.

شما چی دوستان؟آیا حاضرید دوستانتان را شاد کنید؟ آیا حاضرید برای شاد کردن دیگران بها بپردازید؟ آیا پرداخت این بها حد و مرزی دارد؟

مسیح فرمود: بهترین دوست کسی است که جان خود را فدا کند.

آیا شما حاضرید به خاطر خوشبختی و شادی کسی حتی جان خود را فدا کنید. منظورم این نیست که باید این کار رو بکنید. منظور از این پرسش فقط

یک چیز بود، آیا کسی را بی قید و شرط دوست دارید؟ چند نفر؟

عیب جامعه این است که همه می خواهند فرد مهمی باشد ولی هیچکس نمی خواهد انسان مفیدی باشد.

درختان میوه خود را نمی خورند،

ابرها باران را نمی بلعند،

رودها آب خود را نمی خورند،

چیزی که برگان دارند، همیشه به نفع دیگران است.

اوشو: همه آنچه که جمع کردم برباد رفت و همه آنچه که بخشیدم، مال من ماند. آنچه که بخشیدم هنوز با من است و آنچه که جمع کردم از دست رفت.

در واقع انسان جز آنچه که با دیگران تقسیم می کند، چیزی ندارد. عشق، پول و مال نیست که بتوان آن را جمع کرد. عشق، عطر و طراوتی است که باید با دیگران تقسیم کرد.

هر چه بیشتر بدست می آوری، هرچه کمتر می بخشی، کمتر داری

زیگ زیگلار: محبت، یعنی دوست داشتن مردم، بیش از استحقاق آنها

این دقیقاً کاریه که خدا با ما کرده؟ کدوم از ما می تونه با جرأت بگه که من لیاقت داشتم که خدا من رو دوست داشته باشه؟
... ادامه
دیدگاه · 1393/02/15 - 07:26 ·
Majid
Majid
شب سردی بود ….

پیرزن بیرون میوه فروشی زل زده بود به مردمی که میوه میخریدن …

شاگرد میوه فروش تند تند پاکت های میوه رو توی ماشین مشتری ها میذاشت

و انعام میگرفت …


پیرزن باخودش فکر میکرد چی میشد اونم میتونست میوه بخره ببره خونه …

رفت نزدیک تر … چشمش افتاد به جعبه چوبی بیرون مغازه که میوه های خراب و گندیده

داخلش بود … با خودش گفت چه خوبه سالم ترهاشو ببره خونه …

میتونست قسمت های خراب میوه ها رو جدا کنه وبقیه رو بده به بچه هاش …

هم اسراف نمیشد هم ….


بچه هاش شاد میشدن …


برق خوشحالی توی چشماش دوید ..

دیگه سردش نبود !پیرزن رفت جلو نشست پای جعبه میوه ….

تا دستش رو برد داخل جعبه شاگرد میوه فروش گفت :

دست نزن نِنه ! وَخه برو دُنبال کارت ! پیرزن زود بلند شد …

خجالت کشید ! چند تا از مشتریها نگاهش کردند ! صورتش رو قرص گرفت …

دوباره سردش شد ! راهش رو کشید رفت …


چند قدم دور شده بود که یه خانمی صداش زد : مادر جان …

مادر جان ! پیرزن ایستاد …

برگشت و به زن نگاه کرد ! زن مانتویی لبخندی زد و بهش گفت اینارو برای شما گرفتم !

سه تا پلاستیک دستش بود پر از میوه … موز و پرتغال و انار ….


پیرزن گفت : دستِت دَرد نِکُنه نِنه….. مُو مُستَحق نیستُم !


زن گفت : اما من مستحقم مادر من …

مستحق داشتن شعور انسان بودن و به هم نوع توجه کردن …اگه اینارو نگیری دلمو

شکستی ! جون بچه هات بگیر !


زن منتظر جواب پیرزن نموند … میوه هارو داد دست پیرزن و سریع دور شد …


پیرزن هنوز ایستاده بود و رفتن زن رو نگاه میکرد …

قطره اشکی که تو چشمش جمع شده بود غلتید روی صورتش …

دوباره گرمش شده بود … با صدای لرزانی گفت :

پیر شی ننه …. پیر شی ! خیر بیبینی مادر!
... ادامه
دیدگاه · 1393/02/15 - 07:11 ·
ıllı YAŁĐA ıllı
d.jpg ıllı YAŁĐA ıllı
میخوام {-152-}
عسل
عسل
شدیم مثه میوه
دیدگاه · 1393/02/10 - 23:05 ·
7
zahra
zahra
روزي پسر غمگین نزد درختی خوشحال رفت و گفت: من پول لازم دارم!
درخت گفت: من پول ندارم ولی سیب دارم. اگر می خواهی می توانی تمام سیب هاي درخت
را چیده و به بازار ببري و بفروشی تا پول بدست آوري.
آن وقت پسر تمام سیب هاي درخت را چید و براي فروش برد. هنگامی که پسر بزرگ شد،
به نزد درخت بازگشت و گفت می خواهم یک خانه بسازم ولی پول کافی ندارم که چوب تهیه
کنم.
درخت گفت: شاخه هاي درخت را قطع کن. آنها را ببر و خانه اي بساز.
و آن پسر تمام شاخه هاي درخت را قطع کرد. آنوقت درخت شاد و خوشحال بود. پسر بعد از چند سال، بدبخت تر از همیشه برگشت و گفت: می
دانی؟ من از همسر و خانه ام خسته شده ام و می خواهم از آنها دور شوم، اما وسیله اي براي مسافرت ندارم.
درخت گفت: مرا از ریشه قطع کن و میان مرا خالی کن و روي آب بینداز و برو. پسر درخت را از ریشه قطع کرد و به مسافرت رفت. اما درخت هنوز
خوشحال بود.
عیب جامعه این است که همه می خواهند فرد مهمی باشد ولی هیچکس نمی خواهد انسان مفیدي باشد.
درختان میوه خود را نمی خورند. زیگ زیگلار: محبت، یعنی دوست داشتن مردم، بیش از استحقاق آنها.
... ادامه
دیدگاه · 1393/02/10 - 14:38 ·
5
Noosha
Noosha
سلااااااااااااااااااام به همه.شبتون بخیر.من اومدم مم م م {-41-}
Noosha
946061-902c41ebcbe2ed079a352d1e513f9a1f-org.jpg Noosha
پای یه علف هرز هر چقدر هم که آب و کود بریزی واست میوه نمیاره... پس ببین برای کی و چی وقت میذاری!..
دیدگاه · 1393/02/6 - 01:27 ·
7
bamdad
bamdad
ماه من غصه چرا؟؟
آسمان را بنگر، که هنوز
بعد صدها شب و روز
مثل آن روز نخست
گرم و آبی و پر از مهر به ما می‌خندد…

یا زمینی را که،
دلش از سردی شب‌های خزان
نه شکست و نه گرفت!
بلکه از عاطفه لبریز شد و
نفسی از سر امید کشید!

و در آغاز بهار،
دشتی از یاس سپید،
زیر پاهایمان ریخت
تا بگوید که هنوز،
پر امنیت احساس خداست…

ماه من غصه چرا؟؟
تو مرا داری و من هر شب و روز،
آرزویم همه خوشبختی توست…
ماه من، دل به غم دادن و از یاس سخن‌ها گفتن
کار آنهایی نیست که خدا را دارند.

ماه من، غم و اندوه اگر هم روزی،
مثل باران بارید
یا دل شیشه‌ای‌ات
از لب پنجره عشق، زمین خورد و شکست
با نگاهت به خدا
چتر شادی وا کن
و بگو با دل خود
که خدا هست، خدا هست هنوز…


ماه من… غصه اگر هست بگو تا باشد
معنی خوشبختی
بودن اندوه است!
این‌همه غصه و غم
این‌همه شادی و شور
چه بخواهی و چه نه
میوه‌ی یک باغند…
همه را با هم و با عشق بچین!

ولی از یاد مبر
پشت هر کوه بلند سبزه زاری‌ست پر از یاد خدا
و در آن باز کسی می‌خواند
که خدا هست خدا هست خدا هست هنوز…

{-41-}
دیدگاه · 1393/02/5 - 19:00 ·
7
ıllı YAŁĐA ıllı
0f4470f2fd1f797d1eee1ab2d704dba7.jpg ıllı YAŁĐA ıllı
صوفياجون
thumb_HM-20134261619161156691388068349.7721.jpg صوفياجون

اَمی ماران گیلکی دوعا کونید
گیلانِ لبظ خودایا صدا کونید
خوشانِ جی جاکی دستانِ ذرهَ
گیله تجربه مرهَ دوا کونید
دوشمنا نفرین و دوستانا دوعا
گوشت و ناخوناَ اَجور سیوا کونید
دمبتو ابریدی آسمان جیر
عروسهِ گریه مرهَ عزا کونید
پسرِه ... دُخترِه ... خانه مرداکهِ
خوشانِ جانَ ذرهَ فیدا کونید
نیشینید پینیک پاره سر تنایی
مرداکِ نیم تنه یاَ قبا کونید
عینهو بسوخته کوسر آدمان
هفت ساله کهنه جورفاَ پا کونید
فچمید وقتی کی آب واغوشتنهِ
آسمان کمراَ دولا کونید
همه تاَ سرده زمستان شبانهِ
موشاَ نقل میانی پیچا کونید
دیهاتِ کل کچلانَ اوسانید
نقلِ من ئی چکِ پادشا کونید
وختی که جوان اونه شین جاهیله
همساده کورکی یاَ کدخودا کونید
آفتابِ زال درون بج بنی وخت
فکر مشهد ذکر کربلا کونید
غریبهَ وقتی دینید بی کس و پوشت
بمیرم یادِ ایمام رضا کونید
نیبه هیچّی اوشانهِ ویرجا اویر
حقاَ حق گید ناحقا نیگا کونید
وختی دیلخور ج سال و زمانه اید
هاَچینهِ هیچّی ر کارِها کونید
دوکونید ئیشکورِ خوردهَ طبجَه
من نانم کو چشم اَمرهَ پا کونید
هرّه پیش وختی هوا خوشی کونهِ
کیشکاناَ دانه دهید بلا کونید
اُردیک وشلختاناَ هولی هولی
ئیشمارید ئی تا ئی تا بجا کونید
تا اَمی جنگلاَ اَربادار دره
غوله چمیایاَ دوشاب پلا کونید
اَمی ماران همه روز زندگی
مرگاَ رخشن گیریدی فنا کونید
دوتا پا دارید دوتام قرضاَ کنید
خانه کاروبارا روبرا کونید
روزی صدبار میریدی زندهَ بیدی
خوشانِ دیناَ اَجور ادا کونید
آشنا غورصه بیگانه دردسر
خوشاناَ صدجوری مبتلا کونید
نیشینید نماز سر روبه خودا
شیونم آخر پسر دوعا کونید
---------------------------------------------------------------------------------------------------
برگردان فارسی
مادران ما

مادرانمان به لهجه ی گیلکی دعا می کنند
و خدا را بهمان لهجه صدا می کنند
زخمهای دستانش را با تجارب
داروی گیاهی دوا می کنند

دشمن را نفرین و دوست را دعا
اینگونه گوشت را از ناخن جدا می کنند

در زیر آسمان ابر دلگرفته اند
گریه هایشان عروسی را عزا می کنند

بخاطر پسر و دختر و مرد خانه ی خود
جان شیرینشان را فدا می کنند
بر سر وصله پاره دوزی که تنهائی می نشینند
قبای مردخانه را کلاه می کنند
همچون آدمهای کوه نشین قحطی دیده
جوراب کهنه ی هفت ساله را بپا می کنند

بگاهی که برای برداشتن آب از چاه خم می شوند
کمر آسمان را میشکنند
... ادامه
1 دیدگاه · 1393/01/29 - 00:21 در گیلک ·
8
ıllı YAŁĐA ıllı
e176176a4f32820198f20ca155d486e4.jpg ıllı YAŁĐA ıllı
zahra
zahra
میگن: نارنگی چون پوستش زود کنده میشه،
پیش مرگ همه ی میوه هاست !
نارنگیتیم هلو !
دیدگاه · 1393/01/21 - 10:47 ·
3
mostafa AZ
mostafa AZ
خسته و کوفته اومدم خونه داداشم رو در پذیرایی یادداشت گذاشته یه نوشته گذاشتم تو اتاقت برو بردار...
رفتم تو اتاق دیدم نوشته سرت کلاه گذاشتم یادداشت اصلی پشت همون برگه ایه که رو در بود...
رفتم یادداشت رو درو کندم پشتش نوشته یه یادداشت تو یخچاله زیر ظرف میوه ها...
منم حرصم گرفت بدون توجه به یادداشت یه نیمرو درست کردم و خوردم...بعد ناهار یادداشت زیر ظرف میوه رو خوندم دیدم نوشته ما رفتیم خونه خاله اما مامان برات پیتزا که دوست داری درست کرده گذاشته تو فر...اما اگه نیمرو خوردی دیگه پرخوری نکن بذار اومدم باهم میخوریم..
... ادامه
bamdad
Purple_passion_fruit.jpg bamdad
پشن فروت...
bamdad
images.jpeg bamdad
میوه ی رامبوتان...
bamdad
bamdad
مناجات یک هموطن با خدا:

خدایا مارا به خاطر یک سیب از بهشت

انداختی رو زمین

به خاطر آب انگور

میندازیمون جهنم!!

با میوه ها مشکل داری؟؟

{-18-}
کاپیتـان رستمی
کاپیتـان رستمی
من نمیدونم این لحظه سال تحویل چه اتفاق خارق العاده ای میافته که همه میخوان قبلش کاراشون تموم شده باشه خونه تکونیها شونو کرده باشن خریداشونوبکنن ارایشگاه برن مسافرا زود برسن اجیل وشیرینی ومیوه وگوشت ومرغ وبرنج وپرده ورومیزی وتوالت شور ومیز عسلی و لنگه کیوه خوذی اقدس خانوم وغیره رو باید خریده وانبار کرده باشن...مگه میخواد سفینه فضایی بپره که همه باید حاضر باشن...خواهرا برادرا سال جدیدم ی چیزی مثل امساله که داری بالنگه دمپایی بیرونش میکنی!!!
اقا تنه نزن...ندو بابا ماهی قرمزا فرار نمیکنن..اجیلا تموم نمیشه....بابا بازم توالت شور تولید میشه توسال جدید!!
... ادامه
حمید
12س.jpg حمید
ترجیح میدم پول سیگاری رو بدم که صادقانه روش نوشته:

سرطان زا تا پول آبمیوه ای رو که روش به دروغ نوشته: 100% طبیعی
دیدگاه · 1392/12/25 - 12:14 ·
7
bamdad
bamdad
واسه یه علف هرز

هر قدر هم که آب و کود بریزی
واست میوه نمیاره...........!
دقت کن :

برای کی یا چی وقت میزاری...!!!

تا پشیمون نشی.......
... ادامه
دیدگاه · 1392/12/24 - 18:30 ·
9
zahra
1549530_643454535693584_1904656143_n.jpg zahra
کدوم یکی رو میوه ملی گیلان می دونید؟!

1-خوج
2-کونوس
ıllı YAŁĐA ıllı
olrgok9u3982rytlze21.jpg ıllı YAŁĐA ıllı
ıllı YAŁĐA ıllı
x1tvgpa99auqvgdmg5jm.jpg ıllı YAŁĐA ıllı
ıllı YAŁĐA ıllı
6atgtz8zoi9tjss30s.jpg ıllı YAŁĐA ıllı
صفحات: 4 5 6 7 8

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ