یافتن پست: #پرواز

Mostafa
Mostafa
سیاوش
من و تو دو تا پرنده تو قفس زندونی بودیم

جای پر زدن نداشتیم ولی آسمونی بودیم

ابرو وبارونو می دیدیم اما دنیامون قفس بود

چشم به دور دستا نداشتیم همینم واسه ما بس بود

اما یک روز اونایی که ما رو با هم دوست نداشتن

تورو پر دادن و جاتم یه دونه آینه گذاشتن

منه خوش باور ساده فکر میکردم رو به رومی

گاهی اشتباه می کردم من کدومم تو کدومی

با تو زندگی میکردم قفسه تنگو سیاهو

عشق تو از خاطرم برد عشق پر زدن تا ماهو

اما یک روز باد وحشی رویاهمو با خودش برد

قفس افتادو شکستو آینه افتاد و ترک خورد

تازه فهمید دروغ بود دنیایی که ساخته بودم

دردم از اینه که عمری خودمو نشناخته بودم

تو تو آسمونا بودی با پرنده های آزاد

منه تن خسته رو حتی یه دفعه یادت نیوفتاد

حالا این قفس شکسته رو به آسمون شده باز

اما تو قفس نشستن دیگه یادم رفته پرواز
... ادامه
شهرزاد
شهرزاد
بر بالشی که از مرگ پرندگان پر شده نمیتوان خواب پرواز دید....
ıllı YAŁĐA ıllı
ıllı YAŁĐA ıllı
شتر مرغ را گفتند : بار بردار . گفت : من مرغم ..

گفتند : پرواز کن . گفت : من شترم ..

کلن منظورش این بوده که حال نداره :)))
.
.
عشق مثل پرواز است،
بالا رفتنش جسارت می خواهد ، بالا ماندنش لیاقت !
دیدگاه · 1392/03/17 - 17:56 ·
5
.
92232858164302075702.jpg .
خوشبختی مثل یه پروانه است

وقتی دنبالش می دوی پرواز می کنه

اما وقتی وایسی میاد رو سرت میشینه
دیدگاه · 1392/03/17 - 14:27 ·
5
ıllı YAŁĐA ıllı
ıllı YAŁĐA ıllı
امشب همه غم های عالم را خبر کن !

بنشین و با من گریه سر کن، گریه سر کن !
ای میهن، ای انبوه اندوهان دیرین !
ای چون دل من، ای خموش گریه آگین !
در پرده های اشک پنهان، کرده بالین !
ای میهن، ای داد !
از آشیانت بوی خون می آورد باد !
بربال سرخ کشکرت پیغام شومی است !
آنجا چه آمد بر سر آن سرو آزاد ؟
ای میهن، ای غم !
چنگ هزار آوای بارانهای ماتم !
در سایه افکند کدامین ناربن ریخت
خون از گلوی مرغ عاشق ؟
مرغی که می خواند
مرغی که می خواست
پرواز باشد …
ای میهن، ای پیر
بالنده ی افتاده، آزاد زمینگیر !
خون می چکد اینجا هنوز از زخم دیرین تبرها .
ای میهن ! در اینجا سینه ی من چون تو زخمی است ...
در اینجا، دمادم دارکوبی بر درخت پیر می کوبد ،
دمادم، دمادم ...
... ادامه
دیدگاه · 1392/03/17 - 09:52 ·
7
نگار
نگار
آفتاب

آفتابِ عالم آرا آفتابی می‌کند

با اشعه رنگِ دلها را شهابی می‌کند

این چه دریائیست اعجازی حسابی می‌کند

چشم هر بیننده‌اش را نقره آبی می‌کند

خود دل است این، دلبر است این، رهنما و رهبر است

این رسول حق محمّد، حضرتِ پیغمبر است

کوه نور و صخره‌هایش خم شده در سجده‌اش

آشنا غار حرا با نغمه‌‌ی هر سجده‌اش

بوته‌های این بیابان گوئیا در سجده‌اش

می‌کند هم خاک و باد و آب و آذر سجده‌اش

کیست این جبریل دارد می به جامش می‌دهد

هم خدا، هم مکه، هم هستی، سلامش می‌دهد

نقش پیشانی او تک بیتی از دنیا غزل

رنگ چشمانش زند طعنه به شهد و بر عسل

ابروانش فارغ از هر گونه امثال و مثل

بر لبش طراحیِ حی علی خیر العمل

کینه‌های مانده در دل با اخوت ختم شد

تا که با دست محمّد این نبوّت ختم شد

عید مبعث آمد و دیده چراغانی شده

دیو جهل و نا امیدی سخت زندانی شده

عرش بنشسته به فرش و فصل مهمانی شده

روح ما با ذکر احمد روحِ روحانی شده

لحظه‌ی پرواز آمد بال‌ها را باز کن

شادیِ بعثت بدین پرپر زدن آغاز کن
... ادامه
دیدگاه · 1392/03/16 - 23:40 ·
8
نگار
romantic-couple-with-rose.jpg نگار
شهريار
در ستاره بارانِ ميلادت
میان احساس من
تا حضور تو
حُبابی است از جنس هیچ
از دستان من
تا لمس نگاه تو
آسمانی است به بلندای عشق
جشن ميلادت را به پرواز می روم
دراین خانگی ترین آسمانِ بی انتها
آسمانی که نه برای من
نه برای تو
که تنها برای "ما" آبیست{-158-}{-134-}
.
.
دارم میمیرم از غصه یه بغضی تو گلوم مونده /یه شب آتیشی از حسرت همه اشکامو سوزونده ه ه/دلم تا لب پر از حرفه برای در واسه دیواررر/
هوای تازه تر می خواد شبیه عطر گندمزارررر/
کاش اینجا بود دوتا دستات نمیتونم بخوام بازززززز
میسوزه جای قیچیات چه شکلی پر پروازز
... ادامه
دیدگاه · 1392/03/10 - 18:42 ·
8
Mostafa
Mostafa
غم قفس بکنار.... آنچه قناری را پیر میکند پرواز زاغ بی سروپاست...
دیدگاه · 1392/03/10 - 00:27 ·
7
Mostafa
Mostafa
آن چیست که چشم دارد ولی نمیبیند ؟

پا دارد ولی حرکت نمیکند ؟

بال دارد ولی پرواز نمیکند ؟

نوک دارد ولی غذا نمیخورد ؟
صوفياجون
صوفياجون
آن که چشم دارد ولی نمیبیند ؟ پا دارد ولی حرکت نمیکند ؟ بال دارد ولی پرواز نمیکند ؟ نوک دارد ولی غذا نمیخورد ؟
پرنده ی مرده‏ !‏‏!‏‏!‏‏{-7-}{-7-}{-15-}
دیدگاه · 1392/03/6 - 23:41 ·
8
asma
0.611512001303073606_irannaz_com.jpg asma
از این تکرار ساعتها
از این بیهوده بودنها
از این بی تاب ماندنها
از این تردیدها
نیرنگها
شکها
خیانتها
از این رنگین کمان سرد آدمها
و از این مرگ باورها و رویاها
پریشانم …
دلم پرواز میخواهد !
... ادامه
MahnaZ
04559657008227093104.jpg MahnaZ
دسر مورد علاقه ات رو بگو تا شخصیت شما رو بگم !
1. کیک اسفنجی
2. کیک پای لیمو با رو‌کش خامه
3. ‌کیک وانیلی با رو‌کش شکلات
4. کیک ساده با توت‌‌فرنگی خرد شده و خامه
5. کیک شکلاتی با رو‌کش شکلات
6. بستنی
7. کیک هویج
... ادامه
نگار
نگار
حرفی نزنی ! طاقت جنجال ندارم / بدجور شکسته ست دلم حال ندارم
درهای قفس باز و دلم عاشق پرواز / از حس پریدن پرم و بال ندارم
دیدگاه · 1392/03/4 - 01:32 ·
8
نگار
83.jpg نگار
شهريار
ای که شبنم عشقت زیباترین شبنمی بود که بر روی گلبرگ های قلبم نشست ،
بدان:

"تا وقتی شقایق هست دوستت دارم"
روزت مبارک
Mohammad
Mohammad
پا به پای کودکی هایم بیا
کفش هایت را به پا کن تا به تا
قاه قاه خنده ات را ساز کن
باز هم با خنده ات اعجاز کن
پا بکوب و لج کن و راضی نشو
با کسی جز عشق همبازی نشو
بچه های کوچه را هم کن خبر
عاقلی را یک شب از یادت ببر
خاله بازی کن به رسم کودکی
با همان چادر نماز پولکی
طعم چای و قوری گلدارمان
لحظه های ناب بی تکرارمان
مادری از جنس باران داشتیم
در کنارش خواب آسان داشتیم
یا پدر اسطوره دنیای ما
قهرمان باور زیبای ما
قصه های هر شب مادربزرگ
ماجرای بزبز قندی و گرگ
غصه هرگز فرصت جولان نداشت

Mostafa
Mostafa
نمی توانیم کاری کنیم که مرغان غم بالای سرمان پرواز نکنند...........

اما میتوانیم کاری کنیم که......... بالای سرمان لانه نسازند
دیدگاه · 1392/02/31 - 00:03 ·
8
Mostafa
Mostafa
مرغ دل در قفس سینه من می نالد

بلبل ساز ترا دیده هم آواز امشب

زیر هر پرده ساز تو هزاران راز است

بیم آنست که از پرده فتد راز امشب

گرد شمع رخت ای شوخ من سوخته جان

پر چو پروانه کنم باز به پرواز امشب

گلبن نازی و در پای تو با دست نیاز

می کنم دامن مقصود پر از ناز امشب

کرد شوق چمن وصل تو ای مایه ناز

بلبل طبع مرا قافیه پرداز امشب

شهریار آمده با کوکبه گوهر اشک

به گدائی تو ای شاهد طناز امشب
... ادامه
دیدگاه · 1392/02/30 - 23:58 ·
7
.
.
خوشبختی مثل یه پروانه است

وقتی دنبالش می دوی پرواز می کنه

اما وقتی وایسی میاد رو سرت میشینه
♥هـــُدا♥
♥هـــُدا♥
سلام ای کهنه عشق من که یاد تو چه پابرجاست

سلام بر روی ماه تو عزیز دل سلام ازماست

تو یه رؤیای کوتاهی دعای هر سحرگاهی

شدم خواب عشقت چون مرا این گونه می خواهی



من آن خاموش خاموشم که با شادی نمی جوشم

ندارم هیچ گناهی چون که از تو چشم نمی پوشم

تو غم در شکل آوازی شکوه اوج پروازی

نداری هیچ گناهی جز که بر من دل نمی بازی



مرا دیوانه می خواهی زخود بیگانه می خواهی

مرا دل باخته چون مجنون ز من افسانه می خواهی

شدم بیگانه با هستی ز خود بی خودتر از مستی

نگاهم کن شدم هر آنچه می خواستی



سلام ای کهنه عشق من که یاد تو چه پابرجاست

سلام بر روی ماه تو عزیز دل سلام ازماست

بکش دل را شهامت کن مرا از غصه راحت کن

شدم انگشت نمای خلق مرا تو درس عبرت کن

بکن حرف مرا باور نیابی از من عاشقتر

نمی ترسم من از اقرار گذشت آب از سرم دیگر

سلام ای کهنه عشق من که یاد تو چه پابرجاست

سلام بر روی ماه تو عزیز دل سلام ازماست
♥هـــُدا♥
♥هـــُدا♥
من از جهانی دگرم من از جهانی دگرم ساقـی از ایـن عالـم واهی رهـایـم کـن

رهـــــایـــــــــم کـــــن


نمـی خواهـــم در ایـــن عــالـم بمـــانم بیا از این تـن آلوده و غمگین جدایم کـن

جــــدایـــــــــم کـــــن


تـو را اینجـا بـه صدهـا رنگ مـی جوینـد تــو را بـا حیلــه و نیــرنـگ مـی جـوینــد


تـو را با نیـزه هــا در جنگ مــی جوینـد تــو را اینجا بـه گرد سنگ مـی جـوینــد


تـو جــــــان مـــــی بخشـــی و اینجـــــا بـــه فتـــوای تــو می گیرنـد جــان از مــا

نمیدانم کی ام من نمیدانم کی ام من آدمــم روحـم خـدایـم یــا کــه شیطانـم

تو با خود آشنایم کن



اگــــــــــر روح خـــــداونــــــدی دمیده در روان آدم و حواست


پس ای مردم خـدا اینجاست خـدا در قـلب انسان هـاست


بـه خـود آی تــا کـه دریــابــی خـدا در خـویشتـن پیـداسـت



همـای از دست ایــن عـالـم


پر پرواز خود بگشود و در خورشید و آتش سوخت


خداوندا بسوزانم همایم کن



نمـی خواهـــم در ایـــن عــالـم بمـــانم بیا از این تـن آلوده و غمگین جدایم کـن

جــــدایـــــــــم کـــــن


مـن از جهانی دگـرم
Mostafa
Mostafa
نسبت سطح بال زنبور به بدن او ، بسیار کم است

با توجه به قوانین آیرودینامیک، پرواز ممکن نیست

اما زنبور این را نمیداند و پرواز میکند . .
... ادامه
دیدگاه · 1392/02/19 - 01:19 ·
2
صفحات: 13 14 15 16 17

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ