روزگار، آينه را محتاج خاکستر کند!
رفتم شهر کورها ديدم همه کورند، من هم کور شدم!
رنگم را ببين و حالم را نپرس!
روبرو خاله و پشت سر چاله!
روده بزرگه روده کوچيکه را خورد!
رفت به نان برسد به جان رسيد!
رفتم ثواب کنم کباب شدم!
رستم است و يکدست اسلحه!
رسيده بود بلايي ولي به خير گذشت «نريخت دُرد مي و محتسب ز دير گذشت...» (آصفي هروي)
رطب خورده منع رطب چون کند!
راه دويده ، کفش دريده!
رخت دو جاري را در يک طشت نمي شود شست!
راستي کن که راستان رستند.
راه دزد زده تا چهل روز امن است
... ادامه
هاااااااا
1391/11/21 - 00:57یعنی خوشمزس شهریار؟
مــُـــــــنا فيله اين گاو يه كباي ترش مشتي در بياد به خدا - فهيمه كه سنجابشو نداد كباب كنيم ... بهمون كباب هم نداد ... لااقل شما بده اين گاو رو يه كباب درست و حسابي ازش در بياريم
1391/11/21 - 01:01#گـــــــــــــاو ازمن .. #کبــــــــــابـــــــــ از تو .. ببینم چی درمیاری ازش دیگه..
1391/11/21 - 01:02همه بچه ها روهم دعوت کن..
باشه همشو كباب ميكنم تنهايي ميخورم
1391/11/21 - 01:06خب حالا آبجي كوچولو همشو تنهايي نميخورم به شما و بچه هاي ديگه هم ميدم
1391/11/21 - 01:10خـا..
1391/11/21 - 01:13آفـــــــرين من نميدونستم اينجا اينقدر كباب طرفدار داره و گرنه جلوي درب نميدونم يه كبابي راه مي انداختم
1391/11/21 - 01:16اینجا چه خبر بوده؟
1391/11/21 - 12:06بوی کباب به مشامم میرسه