یافتن پست: #گره

mostafa AZ
mostafa AZ
کاش می دیدی که با چه شوقی



بند کفشهایم را پروانه ای گره می زنم



تا شاید در خاطره ات پرواز کنم...
... ادامه
دیدگاه · 1393/02/6 - 22:38 ·
9
bamdad
bamdad
همین که نباشی
یعنی رفته ای
آسمان و ریسمان بافتن هم ندارد
تو اگر بافتن بلد بودی
بند دلم پاره نمی شد
" من و تو " نمی پوسید
" من و تو " ...
این همه گرهء کور نداشت ...
... ادامه
دیدگاه · 1393/02/4 - 17:29 ·
6
bamdad
bamdad
گره دست هایمان را باز کردند

و گفتند قسمت است و

و به روزگار گره زدند
دیدگاه · 1393/01/29 - 20:54 ·
9
رضا
رضا
بیا که قصر امل سخت سست بنیادست/بیار باده که بنیاد عمر بر بادست

غلام همت آنم که زیر چرخ کبود/ز هر چه رنگ تعلق پذیرد آزادست

چه گویمت که به میخانه دوش مست و خراب/سروش عالم غیبم چه مژده‌ها دادست

که ای بلندنظر شاهباز سدره نشین/نشیمن تو نه این کنج محنت آبادست

تو را ز کنگره عرش می‌زنند صفیر/ندانمت که در این دامگه چه افتادست

نصیحتی کنمت یاد گیر و در عمل آر/که این حدیث ز پیر طریقتم یادست

غم جهان مخور و پند من مبر از یاد/که این لطیفه عشقم ز ره روی یادست

رضا به داده بده وز جبین گره بگشای/که بر من و تو در اختیار نگشادست

مجو درستی عهد از جهان سست نهاد/که این عجوز عروس هزاردامادست

نشان عهد و وفا نیست در تبسم گل/بنال بلبل بی دل که جای فریادست

حسد چه می‌بری ای سست نظم بر حافظ/قبول خاطر و لطف سخن خدادادست




غزل شماره ۳۷
صوفياجون
صوفياجون

جمله ای که من و دوستم جولیا
همش در حین صحبت کردن به هم میزنیم البته بیشتر درمورد چیزهایی که باهم اختلاف نظر در موردش داریم {-105-}{-105-}{-18-}
راستی @bamy بعضی اوقاتم که حسش باشه بعد کار میرم آرایشگاه پیش دوستم جولیا بعد اون 8 تعطیل میشه سه دورم تو مطهری میزنیم میرسم خونه میشه ساعت 9
bamdad
bamdad
بی انصاف این گره با یک نگاه تو باز میشد
تمام دندانهایم درد میکند . . .

{-109-}
bamdad
bamdad
متین (میراثدار مجنون) Noosha
براي خنديدن

هنوز راه‌هاي زيادي پيدا مي‌شود

مي‌تواني جلوي آينه بايستي و

براي خودت شكلك دربياوري

(اين كار فقط يك‌بار خنده‌دار است)



مي‌تواني بنشيني و

حماقت‌هاي زندگي‌ات را

يكي يكي پيش رو بگذاري و بشماري

(اين خنده‌هاي بي‌شماري را در پي خواهد داشت

اگرچه كمي تلخ)



يا اگر هيچ‌يك ميسر نشد

بي‌دليل بلند شو بلند

قاه قاه بخند

(قهقهه‌هاي هيستريك هم

گاهي گرهي را باز مي‌كنند

بگذار بگويند ديوانه‌اي

وقتي‌كه ديوانگي

تنها مجالِ توست براي خنديدن)



اگر باز نشد

روي ميز

دست‌هايت را به هم حلقه كن

پيشانيت را روي انگشت‌هاي درهم فرورفته‌ات بگذار

و زار زار گريه كن

آن‌قدر گريه كن

تا گريه‌ها تمام شوند

حتماً ديگر در تو جايي باز خواهد شد

براي يك لبخند
zoolal
zoolal
تمام “امن یجیب” های دلم را

گره زده ام به کلماتت

و روانه‌ی آسمان کرده ام

من مطمئنم

خدا ...تو را... برای دلم

نگه میدارد {-35-}
دیدگاه · 1393/01/23 - 19:27 ·
3
sam
sam
خواهشا بخوانید:پسر:ضعیفه دلمون برات تنگ شده بود...اومدیم زیارتت کنیم
دختر:تو باز گفتی ضعیفه؟؟؟؟؟؟
پسر:خب...منزل بگم چطوره؟؟؟؟؟
دختر:واااااااای .... از دست تو...
پسر:باشه...باشه...ویکتوریا خوبه؟؟؟؟
دختر:اه اصن باهات قهرم...
پسر:باشه بابا...تو عزیز منی....خوب شد؟؟؟...آشتی؟؟؟؟؟
دختر:آشتی...راستی گفتی دلت چی شده؟؟؟
پسر:دلَم؟!...آها از دیشب تا حالا یکم پیچ میده...
دختر:واقعا که...
پسر:خب چیه...نمیگم...مریضم اصن...خوبه؟؟؟؟؟؟؟
دختر:لوووووووووووس...
پسر:ای بابا...ضعیفه...اگه اینبار قهر کنی ناز کش نداری ها؟!
دختر:بازم گفت این کلمه رو...
پسر:خب تقصیر خودته...میدونی اونایی که دوست دارم اذیت میکنم...
هی نقطه ضعف دستم میدی...
دختر:من از دست تو چیکار کنم؟؟؟؟؟
پسر:شکر خدا........!دلم پیچ میخورد چون تو تب و تاپ ملاقات تو بودم...
لیلی قرن 21 من...
دختر:چه دل قشنگی داری...چه قدر به سادگی دلت حسودیم میشه...
پسر:صفای وجودت خانوم...
دختر:میدونی...دلم تنگه...برای اون همه پیاده روی هامون...برای سَرک
کشیدن تو مغازه کتاب فروشی و ورق زدن کتابها...برای بوی کاغذ...برای
شونه به شونه باهات راه رفتن و دیدن نگاه حسرت بار بقیه...
آخه هیچ زنی...
مردی مثل من نداره...!!!
پسر:میدونم...میدونم...منم دلم تنگه...برای دیدن اسمون تو چشمای تو...
برای بستنیهای شاتوتی که با هم میخوردیم...برای خونه ای که تو خیال
ساخته بودیم و من مَردش بودم...؟؟؟؟!!!!
دختر:یادته همش بهم میگفتی خاتون؟؟؟
پسر:آره یادمه...آخه تو منو باد دخترای ابرو کمون قجری مینداختی...
دختر:ولی من که بور بودم...
پسر:باشه فرقی نمیکنه...
دختر:آخ چه روزایی بود...دلم برای دستای مردونت که تو دستام گره میخورد
تنگ شده...مجنون من...
پسر:....
دختر:چت شده؟چرا چیزی نمیگی؟
پسر:...
دختر:نگاه کن ببینم...!منو نگاه کن...
پسر:...
دختر:الهی من بمیرم...چرا چشات نمناک شده؟الهی من فدات شم...
پسر:خدا ن...(هق هق گریه)
دختر:چرا گریه میکنی؟
پسر:چرا نکنم؟هان؟
دختر:من دوست ندارم مرد من گریه کنه...جلوی این همه آدم..
بخند دیگه...
بخند زودباش...
پسر:وقتی دستاتو کم دارم چطور بخندم؟...کی اشکامو کنار بزنه که
گریه نکنم؟؟؟
دختر:اگه گریه کنی منم گریه میکنما...
پسر:باشه...باشه...تسلیم...ولی نمیتونم بخندما...
دختر:آفرین حالا بگو کادو ولنتاین برام چی خریدی؟؟؟
پسر:تو که میدونی...من از این
... ادامه
حمید
حمید
درد یک پنجره را پنجره ها می فهمند
معنی کور شدن را گره ها می فهمند

سخت بالا بروی، ساده بیایی پایین
قصه ی تلخ مرا سرسره ها می فهمند

یک نگاهت به من آموخت که در حرف زدن
چشم ها بیشتر از حنجره ها می فهمند

آنچه از رفتنت آمد به سرم را فردا
مردم از خواندن این تذکره ها می فهمند

نه نفهمید کسی منزلت شمس مرا
قرن ها بعد در آن کنگره ها می فهمند
کاظم بهمنی
... ادامه
مائده
مائده
خطوط دستهایت مبهمند
می خواهم فال بگیرم
کولی پیر هم نتوانسته گره انگشتانت را بخواند
صاف بایست
بین دو راهی آیینه و تاریکی مانده ای
می خواهی بپیچی به سمت خورشید اما،
باز هم که کج شدی
هلال زیر شستت هم که دنباله ندارد، به تعبیری: عشقت می رود
... ادامه
دیدگاه · 1393/01/19 - 13:39 ·
8
zoolal
zoolal
دل اگر بستی ، محکم نبند !
مراقب باش گره کور نزنی …
او میرود و تو میمانی و یک گره کور …
دیدگاه · 1393/01/17 - 23:39 ·
9
رضا
رضا
یلدا و شقایق پیداشون نیست فکر کنم از روز سیزده به در هنوز مشغول گره زدن سبزه های جنگل هستن {-7-}

shaghayegh(پارتی_السلطنه) و ıllı YAŁĐA ıllı
bamdad
bamdad
بند دلم را
به بند کفش هایت گره زده بودم
که هر جا رفتی
دلم را با خود ببری
غافل از اینکه
تو پا برهنه می روی
و بی خبر...!
متین (میراثدار مجنون)
متین (میراثدار مجنون)
چشمان مرا به چشمهایش گره زد

بر زندگیم رنگ غم و خاطره زد



او رفت ولی نه طبق قانون وداع



یکبار فقط به شیشه ی پنجره زد
... ادامه
bamdad
bamdad
رضا
نمیدانم آرزویت چیست؟

امابرای رسیدن به آرزویت دستانم به آسمان جاری و سبزه دلم را به نیت تووآرزوهایت هر چه که هست گره میزنم.

سیزده بدر مبارک....
♥هـــُدا♥
1016648_604612626239027_1928404076_n.jpg ♥هـــُدا♥
ıllı YAŁĐA ıllı
Pejman-Jamshidi-Fereshteh.jpg ıllı YAŁĐA ıllı
soheil
soheil
در لا به لای خاطره ها ،گیر کرده ام

آنجا که دل ، به پای تو ،زنجیر کرده ام

چندین شکوفه ي آبي دخیل چشمانت
نذر گره گشایی تقدیر کرد ه ام

در قله های قلب تو ، درگیر سنگها

در کوهسار صبر تو ، انجیر کرده ام

وقتی که آمدم ،دل تو ، زود رفته بود

شاید برای آمدنم ، دیر کرده ام

حالا دلم خوش است که در شرح دردها
قدری تورا به اشک ، نمک گیر کرده ام
... ادامه
دیدگاه · 1393/01/8 - 14:09 ·
7
bamdad
bamdad
من نمی دونم اول هندزفری اختراع شد بعد گره کشف شد

یا اول گره کشف شد بعد هندزفری!!!
bamdad
bamdad
باران که میبارد
باید یه آغوشی …
پنجره ی بازی …
بوی خاکی …
صدای تپش قلبی …
گره ی کور دست ها و پاهایی …
باید چیزی باشد
باران که میبارد …
باید کسی باشد!
... ادامه
دیدگاه · 1392/12/27 - 19:49 ·
7
متین (میراثدار مجنون)
متین (میراثدار مجنون)
یک سال دیگه از سفر پرپیچ و خمِ زندگی طی شد...مثل حس تشویش لحظه‌ی تحویل سال، مثل حس شادی و غم گره‌خورده بهم... یه همچین حسی دارم توو این لحظه...

واسه نو شدن یه بهار ِ دیگه از زندگی از ته دل حوّل حالنا الی احسن الحال زمزمه می‌کنم...

خدایا دلگرمم به همراه بودنت و بودن ِ اونهایی که دلیل ادامه‌ی این سفرند برام
... ادامه
صفحات: 4 5 6 7 8

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ