درد و دل با شهدا

کاربران گروه

نمایش همه

مدیران گروه

برچسب‌های کاربری

با شهدا

گروه عمومی · 24 کاربر · 71 پست
✔♥Дℓɨ♥✔
shahid300copy-212x300.jpg ✔♥Дℓɨ♥✔
که باشی
چهار تکه پوسیده ات هم
می تواند
باشد..!!
... ادامه
✔♥Дℓɨ♥✔
10511218_1507957772751207_194098483031287441_n.jpg ✔♥Дℓɨ♥✔
نامه هایشان را هنوز نبرده است...
آنان که رفتند و در زمانه ی ستم،
بلاکش غصه ها شدند..
تا تو،
مبادا که روزی از پنجه های هرزه ی عدو،
نخ کش بی ها بشود...

شادی روح صلوات

♥ ۩۞ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ ۞۩ ♥
... ادامه
✔♥Дℓɨ♥✔
10339953_450426428434741_2589368088243105671_n.jpg ✔♥Дℓɨ♥✔
تنها كه هميشه است و به هيچ وجه نمي شود، خط با .

...
zahra
zahra
zahra
zahra
zahra
zahra
zahra
1396249419218597_large.jpg zahra
شهید علی خلیلی..

شــاهــرگــش را داد ...

مـن و تــو چــه كرديــمــ ؟!

غيــر از لایـک و کامنــت ؟!...
zahra
sijPa5_403.jpg zahra
چشمانت را ببند ای شهید!


مبادا این روزها را در مقابل مادرم زهرا شهادت دهی...


مادرم! ببخش که با هر تیری که به قلب فرزندت می زنیم


یاد سیلی را روی گونه ات زنده می کنیم...
... ادامه
zahra
sijd2S_480.jpg zahra
این دیالوگ خیلییییییی برام جالبه{-29-}{-35-}
zahra
suport.jpg zahra
{-60-}
zahra
hejab-view.jpg zahra
چـادر من ...نــه برای نشان دادن فـقـر در سریـال های کشورم هست...
نــه لباس مــتــهــمــان دادگـاه و زنــدان...
نــه موجب افســردگی من...
چــادر من...تاج بـنــدگی من...سند زهـــرایـی بودنم را امضـا می کند...
طـعـنـه ها...دلسردت نکند بــانو...
با افتخار در کوچه های شهر قدم بزن...
... ادامه
zahra
1393524742661196_large.jpg zahra
در روزگاری كه :

زن را بـ‌ه "تن" می شناسند

غیرت را "بددلی" می نامند

و باحجاب را " اُمل" می دانند ،

تو همچنـان "فرشته" بمان

بانوی سرزمین من ...
... ادامه
zahra
thumb_HM-20135673714909922561393064544.2533.jpg zahra
هووی کچل!! با توام . . . ؛ داستان رضا سگه و شهید چمران . . .

رضا سگه یه لات بود تو مشهد ؛ هم سگ خرید و فروش می کرد
و هم دعواهاش از نوع سگی بود !

یه روز داشت میرفت سمت کوه سنگی برای دعوا و غذا خوردن ،
دید یه ماشین داره تعقیبش می کنه با آرم
" ستاد جنگهای نا منظم"

شهید چمران از ماشین پیاده شد و دست اونو گرفت و گفت :
" فکر کردی خیلی مردی ؟! "

گفت: بروبچه ها اینجور میگن !!

شهید چمران بهش گفت: اگه مردی بیا بریم جبهه

به غیرتش بر خورد ، راضی شد ؛ رفت جبهه . . .

***********************************

شهید چمران تو اتاق نشسته بود، یه دفعه دید که صدای دعوا میاد !

چند لحظه بعد با دست بند ، رضا رو آوردن تو اتاق ، انداختنش
رو زمین و گفتن : " این کیه آوردید جبهه ؟! ....... "

رضا شروع کرد به فحش دادن، فحشای رکیک !

اما چمران مشغول نوشتن بود.

دید شهید چمران توجه نمیکنه ، یه دفه داد زد :
" هووی کچل با توام ...! "

یکدفعه شهید چمران با مهربانی سرش رو بالا آورد :
" بله عزیزم ! چی شده عزیزم ؟ چیه آقا رضا ؟ چه اتفاقی افتاده ؟ "

قضیه این بود ؛ آقا رضا داشت میرفت بیرون ، بره سیگار بگیره و برگرده

با دژبان دعواش شده بود .

شهید چمران : " آقا رضا چی میکشی ؟!! برید براش بخرید و بیارید ...! "

شهید چمران و آقا رضا ... تنها تو سنگر ...

آقا رضا : میشه یه دو تا فحش بهم بدی ؟! کشیده ای، چیزی !!

شهید چمران : چرا ؟!

آقا رضا : من یه عمر به هرکی بدی کردم ، بهم بدی کرده ...
تا حالا نشده بود به کسی فحش بدم و اینطور برخورد کنه ...

شهید چمران : اشتباه فکر می کنی ...! یکی اون بالاست ،
هر چی بهش بدی می کنم ، نه تنها بدی نمیکنه ، بلکه با خوبی
بهم جواب میده ... هی آبرو بهم میده ...

تو هم یکیو داشتی که هی بهش بدی میکردی
بهت خوبی می کرده ...! گفتم بذار یه بار یکی بهم فحش بده
بگم بله عزیزم ...

یکم مثل اون شم ...!

آقا رضا جا خورد ، تلنگر خورد به شخصیت معنویش ،
رفت تو سنگر نشست ، آدمی که مغرور بود و زیر باز کسی نمیرفت
زار زار گریه می کرد ...عجب !

یکی بوده هرچی بدی کردم بهم خوبی کرده ؟

اذان شد؛ آقا رضا اولین نماز عمرش بود ، رفت وضو گرفت .

سر نماز ، موقع قنوت صدای گریش بلند بود .

وسط نماز، صدای سوت خمپاره اومد ، صدای افتادن یکی روی زمین

شنیده شد ...

آقا رضا رو خدا واسه خودش جدا کرد ،
... ادامه
zahra
thumb_HM-2013727742226091051393070832.2905.jpg zahra
گـفتیـم چـه شـد یـاد شهیـــدان؟ گـفتــند :

یـک " کــوچـه" بـه نـامشـان نـکردیم مـگـــر!؟
@ElHaM14 عضو گروه شد. 1392/11/13 - 13:21
✔♥Дℓɨ♥✔
1389467409182417_large.jpg ✔♥Дℓɨ♥✔
!
را بردار
روی بگذار

کمی ...
روی
می کند...
... ادامه
✔♥Дℓɨ♥✔
1389645161264569_large.jpg ✔♥Дℓɨ♥✔
باشد هنوز پیکر 7000 تن از بهترین این مرز و بوم به بازنگشته است!

همان ها که روزی رفتند که ما امروز در ، سلامت و آرامش باشیم.

ینی هنـــــــــوز 7000 هزار ـ اگر زنده باشند ـ به درب خانه است ،
که پسرشان از برگردد .
... ادامه
✔♥Дℓɨ♥✔
1389646384352964_large.jpg ✔♥Дℓɨ♥✔
به هر خاکی از این
چه بسیار است ان که رفته
ز بر سر هر زین خاک
داند چه ها که رفته...
✔♥Дℓɨ♥✔
1389646668933216_large.jpg ✔♥Дℓɨ♥✔
از مرا برد و به رسانید ،
این است که من ؛ ، زمینی ست...
✔♥Дℓɨ♥✔
1528618_605615272827756_1193061029_n.jpg ✔♥Дℓɨ♥✔
زورخانهء جبهه...!!!

تو اون شرایط...!!!
✔♥Дℓɨ♥✔
1389776511262971_large.jpg ✔♥Дℓɨ♥✔
روزی که برادر شهیدِ وحید هاشمیان با بنی صدر درگیر شد!!!



امیر موسوی در مورد نشست خلبانان نیروی هوایی با بنی صدر در پایگاه

هوایی همدان می گوید:

درجلسه، برخی همکارانش از بی تفاوتی بنی صدر نسبت به جنگ و

سرنوشت کشور به ستوه آمده بودند و در جایی از جلسه شهید

هاشمیان از جا بلند شد و سر این موضوع تقریبا با بنی صدر درگیری

فیزیکی پیدا کرد.

بعد ها هواپیمای اف 4 امیر اصغر هاشمیان در 14 مهر 1360 در ام القصر عراق مورد

اصابت موشک دشمن قرار گرفت و شهید شد.
... ادامه
✔♥Дℓɨ♥✔
1388166794662399_large.jpg ✔♥Дℓɨ♥✔
گاه می اندیشم، چندان مهم نیست اگر هیچ از دنیا نداشته باشیم ، همین مرا بس که کوچه ای داشته باشم و باران... و انسانهایی در زندگیم باشند زلال تر از باران...
... ادامه
✔♥Дℓɨ♥✔
1388165330569372_large.jpg ✔♥Дℓɨ♥✔
بابا آب داد ، بابا نان داد ، وقتی جنگ شد ، بابا جان داد...
✔♥Дℓɨ♥✔
1388162874512683_large.jpg ✔♥Дℓɨ♥✔
توي مدرسه صدايش مي‌زديم «حسين عشقي» يادم نيست چرا. با هم رفتيم جبهه. با هم رفتيم تخريب. يك بار كه رفته بوديم براي شناسايي و معبر زدن، رفت روي مين. بدون حسين برگشتم. توي دفترچه خاطراتم نوشتم «حسين عشقي به عشقش رسيد.
... ادامه
✔♥Дℓɨ♥✔
1388162048619011_large.jpg ✔♥Дℓɨ♥✔
درست وسط ميدان مين رگبار بستند رويم. توي آن جهنم نه مي‌شد رفت، نه مي‌شد دراز كشيد. چند نفري هم شهيد شده بودند و افتاده بودند توي ميدان مين. يك دفعه کسي پايم را گرفت بلند كرد و روي سينه‌اش گذاشت. مجروح بود. گفت :«برو برادر! برو!» شناختمش هماني بود كه به خاطر كم سن و سالي نمي‌گذاشتم جلو بيايد.
... ادامه
صفحات: 1 2 3