"خواب هایم ؟
برای تو چه فرقی دارد ؟
تو که آوازی بلد نیستی
و به اشک های من دست نمی زنی
می ترسی ساختگی باشند ؟
می ترسی آثارِبلند باران باشند ؟
با این حال برایت می گویم
خواب هایم پر از شکوفه های آلبالو
گیلاس،
سیب،
گلابی و آواز قناری ست...
بعضی وقت ها هم ساقه های طلایی گندم
که معلوم نیست چطور پر می کشند و
از روی رودخانه می گذرند ...
بعد فقط یک کلبه می بینم
پر از گرمای فراموشی
پر از درک اکنون....
7 امتیاز + / 0 امتیاز - 1392/10/18 - 00:06