جهت عضویت در شبکه اجتماعی نمیدونم و دنبال کردنِ bamdad تمایل دارید ؟!
شبکه اجتماعی نمیدونم یک شبکه اجتماعی ِ قدرتمند ِ مبتنی بر وب است که کاربران آن میتوانند یک ارسال با طول بیشتر از 200 کاراکتر بهمراه تصویر، ویدئو، لینک و فایل داشته و با دنبال کردن کاربران، افکار و نظرات خود را با سایرین به اشتراک بگذارند. گروهها، کارمندان، همکاران و انجمنها با ایجاد یک شبکه اختصاصی قادر به ارتباط با یکدیگر بوده و به کمک تکنولوژی آراِساِس میتوانند تازه ترینها را پیگیری نمایند. شبکه اجتماعی نمیدونم توسط هر وسیلهی متصل به اینترنت از جمله تلفن همراه دنبالپذیر است!
کچل بودن الان کلاس شده
ما هم باید کم کم تو فکر این بایم که یه تیغ بکشیم رو کلمون با کلاس بشیم
دماغ عملی رو هم هرچی فکر میکنم نمیشه ، آخه دماغ من نیاز نداره خب
در مورد هم که اصلا حرفشو نزنید ، نه بابا اصلا اصرار نکنید ، دههه
والا من نمیدونم کی وقت می کرد بخوره...
لابد یواشکی از مامانش می خورد!
شیطونه میگه زنگ بزنم به مامانش بگم از اونا می خوره... همون کلاسا رو هم نذاره بره... همچین بزنتش دماغش منهدم شه بره بازم عمل کنه
مرد تو خونه به هعمسرش کمک میکنه ، تو بیرون هم کار میکنه و قسط و بدهیاشو میده
بازم از اون کارا کردی مرجان؟! نگفتم بهت آبروی مومن رو نریز ، گناه داره؟
راستی اگه به مامانش بگی دیگه نمیذاره بره کلاس رقص و آشپزی؟! عجب مامان دیکتاتوری داره طرف!!!!!!!
دلم یه کوچولو واسش سوخت
گرگ؟!!!!!!!!!!!!!!!
دروغگو
تو که گفتی میخواست ظرفا و لباسا رو بشوره و خونه رو تمیز کنه!
شما خانما همتون همینجوری هستین ، یه بره ی بیگناه و مظلوم مثل این اقا رو که گیر میارین بهش میگین "گرگ"
برو خجالت بکش
برو از خدا بترس
نه بامداد شما مردا زرنگید... خونه پدرتون هرچی کار کنین از جارو ظرف و رختشویی و...... حتی کتک م بخورین.... وقتی میایین خونه خودتون چون اینا سرکوب شده تو وجودتون دیگه کار نمی کنین که همه رو میندازید گردن ما خانومای بیچاره...
البته بلا نسبت محمد و تو و رضا...
محمد که از الان داره کار میکنه تو خونه
اینکه کلا یه هفته با من در تماس تلفنی بود 8 بار دعوامون شد!!!
از بس خودخواه و از خودمتشکر بود!!!
فقط یه بار به من گفت شما از من جون بخوایین!(یه بارم گفت من می خوامت) همین!!!
دیگه چیزی یادم نمیاد!!!
چی میگه؟!!!
تو یه هفته 8بار دعوا؟
خب ما هم تغریبا هفته ای یه بار بحثمون میشه و شاید بتونم بگم هر 6-7 ماه یه بار دعوای شدید داریم ولی خوبیش اینه که وقتی فردا صبح بهش زنگ میزنم ، انگار نه انگار که دیشب با هم چه دعوایی گرفتیم! انگار هیچ اتفاقی نیوفتاده!
جالبه نه؟
حالا اینی که من دارم میگم بعد از تغریبا 3.5 ساله که ما همدیگه رو میشناسیم
حالا دعوای شما سر چه مسائلی بوده تو یک هفته آشنایی؟!!!!!!!
شما جون بخواین ، میخوامت؟!!!!!!!!!!!!
مثل فیلم فارسیا شد
نَنِه من این مرجانو میخوام ، چند دفعه دباید برم رو دیفال و داد بزنم که دوسش دارم؟ میخوامش نَنِه ، ملتفتی چی میگم؟!
آخه اون آقا همش اصرار به اینکه نظر خودشوتحمیل کنه تو هر موضوعی بود!
خب منم لجبازم! خیلی!!!
آدم از حقوق خودش که کوتاه نباید بیاد!
خیلی هم لوس و از خودراضی بود!
تا من ناراحت می شدم هی می گفت من بهتون علاقه دارم.....
واقعا حالم از این ریخت ابراز محبت بهم می خوره.....
بعدم چون هرچی خواسته بود براش فراهم شده بود بعلت یدونه بودن و شماهام میدونین یکی یدونه خل دیونه است! دیگه حرفی باقی نمی مونه
برو برادر این مراسم خود مدیر شبکه است... با بالا هماهنگ شده...
دوتا از اون مارمولیووویچ هایی که بامداد می گفت سفارش دادیم دم در واستادن واسه امنیت مراسم!
اینا چی میگن؟!!!!!
چه خبره اینجا؟!!!!!
ساککککککککککککککت
کی گفته تو پست من اینجور جنگولک بازیا در بیارین؟!!!!!!
کی بهتون اجازه داده؟!!!!
هاااااااااااااااااااا؟!
هاااااااااااااااااااا؟!
هاااااااااااااااااااا؟ً
آااااااااااااااااااااااااااااااااا
بیا وسط
بزن دست قشنگه رو آهههههههههههههههههههههههههههههههااااااا
بیا بیا بیا
کفتر کاکل بسر وای فای
این خبر از من ببر وای فای ، وایبر ، لاین ، واتساپ
بدو بیااااااااااا
اگه ما پر رو ایم پس این چی میگه؟(اسمایل نامبرده مربوط به کسی هست که تازه بدنیا اومده همش 2-3 روزه اشه.... مدیونین فکر کنین طرف پریروز تولدش بوده هااااا)
احساسات همون خواستگاره نه؟
1393/11/19 - 10:49Mohammad
رضا
نه، خواستگار همون احساساته
1393/11/19 - 10:54از نوع کچل و دماغ عملی و البته
1393/11/19 - 19:35تو کار خونه هم باید حتما حتما کمک کنه
اوه اوه
1393/11/20 - 10:11ععععععععه بامداد کچل نباشه دیگه!!
1393/11/20 - 10:33حداقل مثل این باشه موهاش
کچل بودن الان کلاس شده
1393/11/20 - 16:58ما هم باید کم کم تو فکر این بایم که یه تیغ بکشیم رو کلمون با کلاس بشیم
دماغ عملی رو هم هرچی فکر میکنم نمیشه ، آخه دماغ من نیاز نداره خب
در مورد هم که اصلا حرفشو نزنید ، نه بابا اصلا اصرار نکنید ، دههه
1393/11/21 - 09:56پسره خجالتم نمی کشید دماغشم سر بالا بود
مرجان این حرفهات سند میشه خواستگارت ببینه شر میشه
1393/11/26 - 23:35همه اسناد موجودِ
1393/11/27 - 08:09اون وقت واسه این کارا نداره :
1393/11/27 - 09:36شنبه - دوشنبه- چارشنبه = = = کلاس زبان
یکشنبه - سه شنبه - پنجشنبه === استخر و تمرین شنای حرفه ای
پنجشنبه در ساعات آزاد گردگیری و رفت و روب و جارو برقی و اطاعت اوامر مامان...
از بس خانومه...
شماها قضاوت کنین اون وقت برای من که قرار بود آشنا بشیم نداشت!!! حالا وقت برای سایت اومدن داشته باشه؟
خدا شاهده برنامه هفتگی اش این بود
واقعا چقدر فعال بود الگو قرار بده .
1393/11/27 - 11:01لابد اگه من قبول می کردم بعد از ازدواج هر پنجشنبه منو می برد خونه مامانش کلفتی
1393/11/27 - 13:53مرجان می گفتیم محمد رو برای کمک ببرن
1393/11/27 - 15:01محمد تو عمرش از این کارا نکرده
1393/11/27 - 15:23یاد می گیری میگن زیاد سخت نیست
1393/11/27 - 15:35مرجان ، پس کی بود؟!!!
1393/11/27 - 18:22راستی کلاس آشپزی و گلدوزی نمیرفت احیانآ؟!
محمد ، آره جون خودت ، تا حالا از این کارا نکردی!
زود ، تند ، سریع بگو ببینم جمعه ها تو خونه چیکار میکنی هااااا؟
یه مرد تو خونه کار نمی کنه
1393/11/28 - 08:19خودم از حرفی که زدم خندم گرفت
والا من نمیدونم کی وقت می کرد بخوره...
1393/11/28 - 11:11لابد یواشکی از مامانش می خورد!
شیطونه میگه زنگ بزنم به مامانش بگم از اونا می خوره... همون کلاسا رو هم نذاره بره... همچین بزنتش دماغش منهدم شه بره بازم عمل کنه
منظور محمد اینه که مرد فقط میگه چشم!
نه
1393/11/28 - 11:27محمد این عالی بود
1393/11/28 - 14:30یه مرد تو خونه کار نمی کنه
خودم از حرفی که زدم خندم گرفت
حرفت رو پس بگیر وگرنه سند میشه بر علیه خودت
ما همه اسناد و مدارکمون رو شده
1393/11/28 - 15:43ای جان این صداقت قابل تحسینه
1393/11/28 - 15:53مرد تو خونه به هعمسرش کمک میکنه ، تو بیرون هم کار میکنه و قسط و بدهیاشو میده
1393/11/28 - 18:05بازم از اون کارا کردی مرجان؟! نگفتم بهت آبروی مومن رو نریز ، گناه داره؟
راستی اگه به مامانش بگی دیگه نمیذاره بره کلاس رقص و آشپزی؟! عجب مامان دیکتاتوری داره طرف!!!!!!!
دلم یه کوچولو واسش سوخت
دلت نسوزه... والا خیلی پررو بود...
1393/11/30 - 09:58پیش مادرش بره بود واسه من گرگ!
گرگ؟!!!!!!!!!!!!!!!
1393/11/30 - 19:57دروغگو
تو که گفتی میخواست ظرفا و لباسا رو بشوره و خونه رو تمیز کنه!
شما خانما همتون همینجوری هستین ، یه بره ی بیگناه و مظلوم مثل این اقا رو که گیر میارین بهش میگین "گرگ"
برو خجالت بکش
برو از خدا بترس
نه بامداد شما مردا زرنگید... خونه پدرتون هرچی کار کنین از جارو ظرف و رختشویی و...... حتی کتک م بخورین.... وقتی میایین خونه خودتون چون اینا سرکوب شده تو وجودتون دیگه کار نمی کنین که همه رو میندازید گردن ما خانومای بیچاره...
1393/12/2 - 09:03البته بلا نسبت محمد و تو و رضا...
محمد که از الان داره کار میکنه تو خونه
اینکه کلا یه هفته با من در تماس تلفنی بود 8 بار دعوامون شد!!!
از بس خودخواه و از خودمتشکر بود!!!
فقط یه بار به من گفت شما از من جون بخوایین!(یه بارم گفت من می خوامت) همین!!!
دیگه چیزی یادم نمیاد!!!
مرجان ممنون ما رو از دسته تنبل ها جدا کردی
1393/12/2 - 13:31
1393/12/2 - 19:35چی میگه؟!!!
تو یه هفته 8بار دعوا؟
خب ما هم تغریبا هفته ای یه بار بحثمون میشه و شاید بتونم بگم هر 6-7 ماه یه بار دعوای شدید داریم ولی خوبیش اینه که وقتی فردا صبح بهش زنگ میزنم ، انگار نه انگار که دیشب با هم چه دعوایی گرفتیم! انگار هیچ اتفاقی نیوفتاده!
جالبه نه؟
حالا اینی که من دارم میگم بعد از تغریبا 3.5 ساله که ما همدیگه رو میشناسیم
حالا دعوای شما سر چه مسائلی بوده تو یک هفته آشنایی؟!!!!!!!
شما جون بخواین ، میخوامت؟!!!!!!!!!!!!
مثل فیلم فارسیا شد
نَنِه من این مرجانو میخوام ، چند دفعه دباید برم رو دیفال و داد بزنم که دوسش دارم؟ میخوامش نَنِه ، ملتفتی چی میگم؟!
بامداد توضیحاتت #آموزشی بود بچه ها از نظر بامداد مشق بنویسین .
1393/12/2 - 23:27
1393/12/3 - 09:04آخه اون آقا همش اصرار به اینکه نظر خودشوتحمیل کنه تو هر موضوعی بود!
خب منم لجبازم! خیلی!!!
آدم از حقوق خودش که کوتاه نباید بیاد!
خیلی هم لوس و از خودراضی بود!
تا من ناراحت می شدم هی می گفت من بهتون علاقه دارم.....
واقعا حالم از این ریخت ابراز محبت بهم می خوره.....
بعدم چون هرچی خواسته بود براش فراهم شده بود بعلت یدونه بودن و شماهام میدونین یکی یدونه خل دیونه است! دیگه حرفی باقی نمی مونه
من دیگه حرفی ندارم
1393/12/3 - 10:03
1393/12/3 - 10:49من الان بیشتر نگران رضا هستم.... نکنه خجسته یکی یدونه باشه؟!!!!
تو که گفتی رضا دیگه خجسته رو نمی خواد
1393/12/3 - 10:51رضا اینو تلویحی گفته بود.... ولی دلش فقط با خجسته خجسته است.......
1393/12/3 - 10:59بزن کف خوشگله رو به افتخار داش رضا
1393/12/3 - 11:04دستا شله
1393/12/3 - 11:14
1393/12/3 - 11:20به افتخار عروس و داماد:
آفرین
1393/12/3 - 11:21ده دو ، 20:30 بیا ببین اینجا چرا شلوغ شده
برو برادر این مراسم خود مدیر شبکه است... با بالا هماهنگ شده...
1393/12/3 - 11:25دوتا از اون مارمولیووویچ هایی که بامداد می گفت سفارش دادیم دم در واستادن واسه امنیت مراسم!
1393/12/3 - 11:31دوماد چقدر مدیره ایشالا مبارکش باد
گل به سر عروس یالا، دوماد ......... یالا
1393/12/3 - 11:36(جای خالی را با کلمات مناسب پر کنیذ)
گاز بگیر...
1393/12/3 - 11:41شمع و چراغا رو روشن کنین امشب عروسی داریم
1393/12/3 - 11:46اینا چی میگن؟!!!!!
1393/12/3 - 20:08چه خبره اینجا؟!!!!!
ساککککککککککککککت
کی گفته تو پست من اینجور جنگولک بازیا در بیارین؟!!!!!!
کی بهتون اجازه داده؟!!!!
هاااااااااااااااااااا؟!
هاااااااااااااااااااا؟!
هاااااااااااااااااااا؟ً
آااااااااااااااااااااااااااااااااا
بیا وسط
بزن دست قشنگه رو آهههههههههههههههههههههههههههههههااااااا
بیا بیا بیا
کفتر کاکل بسر وای فای
این خبر از من ببر وای فای ، وایبر ، لاین ، واتساپ
بدو بیااااااااااا
اینم فقط با یاد خاطره ی سوژه ی مورد نظر
خدایا از دست اینا
1393/12/3 - 22:16بامداد سوژه مورد نظر رو خوب اومدی...... خیلى خندیدم...
1393/12/3 - 22:44 توسط Mobileخوشحالی تو چشمای رضا موج م
رضا
1393/12/4 - 09:12خدایا از دست اینا
رضا واقعا زشته ... تو عروسی هی داری اینور اونور رو نگاه میکنی....
پس فردا پشت سرت میگن داماد همه رو نگاه می کرد جز عروس
#دواغنه
1393/12/4 - 15:43من دیگه حرفی ندارم
1393/12/4 - 17:40اصلا دیگه حرفی برای گفتن نمونده....
1393/12/5 - 08:53حرفی واسـم نمونده
1393/12/5 - 11:05دنیا برام ســـــــــرابه
داد میزنم که ساقی
میخونه بی شــــرابه
به شما امیدی نیست
1393/12/5 - 23:15ما خودمونم هم قطع امید کردیم
1393/12/6 - 09:40آره....
1393/12/6 - 09:45پس دیگه بی خیال
1393/12/6 - 13:46بامداد ببین با این بچه ها چه گرفتاریم
1393/12/6 - 23:18همچین میگه با این بچه ها چه گرفتاریم....
1393/12/8 - 20:19انگاری هفته ای 4 تا قوطی شیر خشک برا ما میخره
ما اینقدر مظلوم ایم
خیلی مظلوم هستین
1393/12/8 - 20:35من دیگه حرفی ندارم
1393/12/8 - 22:02کسی شک داره ما مظلومیم
1393/12/9 - 08:09رضا با طعنه داره میگه ما مظلوم نیستیم
1393/12/9 - 08:42ماه همیشه پشت ابر نمیمونه، بالاخره معلوم میشه که اینا به ما تهمت میزنن
1393/12/9 - 08:44ما مستحق این همه تهمت و افترا نیستیم
1393/12/9 - 09:12واقعاً
1393/12/9 - 09:14ما که همیشه واسه رضا خوبی خواستیم شادی خواستیم سلامتی خواستیم خجسته خواستیم اینه جواب محبت های ما؟
1393/12/9 - 09:29هعی
1393/12/9 - 09:57هعیییییییی
1393/12/9 - 10:36مرجان خجسته مال خودت من نمیخوام .
1393/12/9 - 15:05محمد هعی
مرجان حدست درسته رفته دنبال سنبل
1393/12/9 - 15:44من همچنان حرفی ندارم
1393/12/9 - 19:32بامداد تو اصن حرف نمیزنی ما میدونیم تو مرد عملی یعنی اینکه باعث شدی رضا از خجسته جدا بشه
1393/12/10 - 08:28من؟!!!
1393/12/10 - 17:42نه بابا
کل اگر طبیب بودی سرخود دوا نمودی
والله
محمد خود شیطانی
1393/12/10 - 23:26بامداد اینا شایعه سازن توجه نکن
دارن به یه بنده ی معصوم خدا تهمت میزنن
1393/12/10 - 23:34بنده معصوم کجا بود، من خودم محمد امین هستم
1393/12/11 - 07:52معصوم؟
1393/12/11 - 08:28معصوم
1393/12/11 - 16:45آره معصوم
1393/12/11 - 18:25childlike
یعنی از من معصوم تر تا به حال دیدید تو عمرتون؟!!!
من فک کردم خواننده ترکیه ماهسون رو میگه معصوم
1393/12/12 - 09:14منم اولش همین فکر رو کردم
1393/12/12 - 09:25نه بابا سیبل جان
1393/12/12 - 19:52منو مسخره میکنی؟!!!!
1393/12/13 - 19:01خخخخ
1393/12/14 - 07:25 توسط Mobileچرا میخندی حالا؟!!!!!
1393/12/14 - 19:03نه مسخره نکردیم
1393/12/16 - 08:15پس چی؟!
1393/12/16 - 19:04مرجان ما داشتیم مسخره می کردیم؟؟؟؟
1393/12/17 - 08:11مسخره؟
1393/12/17 - 09:42ما؟
اصلا این کارا در شان ماست؟
اینکارا در شان پنیره
منم همینو گفتم
1393/12/17 - 10:58ای بچه پرووها
1393/12/17 - 19:23بچه های پر رو
1393/12/17 - 23:22ما پرو روییم؟
1393/12/18 - 09:06اگه ما پر رو ایم پس این چی میگه؟(اسمایل نامبرده مربوط به کسی هست که تازه بدنیا اومده همش 2-3 روزه اشه.... مدیونین فکر کنین طرف پریروز تولدش بوده هااااا)
مرجان
1393/12/18 - 12:45
1393/12/18 - 12:51#مظلوم
منظورش که من نبودم که؟!!!!
1393/12/18 - 19:20حتماً با من بود
1393/12/19 - 16:43
1393/12/19 - 17:44