" آنه "تکرار غریبانه روزهایت چگونه گذشت؟
وقتی روشنی چشمهایت در پشت پرده های مه آلود اندوه پنهان بود؟
بامن بگو از لحظه لحظه های مبهم کودکیت
از تنهایی معصومانه دستهایت
آیا می دانی در هجوم درد ها و غم هایت
و در گیر و دار ملال آور دوران زندگیت
حقیقت زلالی دریاچه نقره ای نهفته بود؟
”آنه" اکنون آمده ام تا دست هایت را
به پنجه طلایی خورشید دوستی بسپاری
در آبی بیکران مهربانیها به پرواز درآوری
و اینک" آنه"
شکفتن و سبز شدن در انتظار توست
در انتظار تو...
15 امتیاز + / 0 امتیاز - 1391/11/13 - 19:06
پیوست عکس:
o9375_2asd_www.jpg
o9375_2asd_www.jpg · 319x330px, 19KB
دیدگاه
parshana

چقدر برام شیرین بود
مرسی عزیزم

1391/11/14 - 11:21