وقتی مرا بغــــــــل میکنی

چنان جاذبه ی آغوشـــــت

به جاذبه زمین غلبـــــه میکند

که روحم به پــــرواز در می آید

ﯾﻪ ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ ﺍﯾﺮﺍﻧﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﮔﻮﺷﯿﻢ ﺩﺍﻧﻠﻮﺩ ﮐﺮﺩﻡ ﮐﻪ ﻭﻗﺘﯽ ﻣﻮﺑﺎﯾﻞ ﮐﺎﻣﻞ
ﺷﺎﺭﮊ ﻣﯿﺸﻪ ﺑﻬﺖ ﺧﺒﺮ ﻣﯿﺪﻩ .
ﻣﺎﻡ ﺍﯾﻨﻮ ﻧﺼﺐ ﮐﺮﺩﯾﻢ ﺭﻭﮔﻮﺷﯽ ﻭ
ﺷﺐ ﺯﺩﯾﻤﺶ ﺑﻪ
ﺷﺎﺭﮊ ﻭ ﮔﺮﻓﺘﯿﻢ ﺧﻮﺍﺑﯿﺪﯾﻢ .
ﺳﺎﻋﺖ ۳ ﻧﺼﻔﻪ ﺷﺐ ﯾﻬﻮ ﺩﯾﺪﯾﻢ ﺻﺪﺍﯼ
ﻓﺮﯾﺎﺩ ﯾﮑﯽ ﻣﯿﺎﺩ ﻣﯿﮕﻪ:
ﺑﮑﺶ ﺑﯿﺮﻭﻥ! ﺑﮑﺶ ﺑﯿﺮﻭﻥ!
یهوکل خانواده پریدن تواتاقم؛
الآن گوشیم شارژنداره میترسم نزنم توشارژیهوشب دادبزنه بکن تو! بکن تو!

چرا مشروط شدی؟
.
.
.
.
به نام خدا
اینترنت

دلتنــــــگ نشــــدی ببیــــــنی
چـــــگونه خوبتـــــرین خــــاطره هــــــا
بی رحــــــم ترینــــــشان می شــــــود …

شما این شعره رو یادتونه :
یک روز یه آقا خرگوشه
رسید به یه بچه موشه
...
آخر سر نفهمیدیم این خرگوشه بالاخره با بچه موشه کار داشت یا نه؟
تازه مادر موشه که کلی هم عاقل به بچش میگه برو خرگوشه رو بیار خونه یعنی میخواسته خرگوشه تو سوراخ موش جا کنه؟؟؟
و اینطور بود که از بچگی در بحران هویتی بزرگ شدیم.

یک ساعته رفتم اینترنت و در اتاقمم بستم ک دارم درس میخونم
الان بابام اومده میگه دخترم داری چیکار میکنی؟
گفتم دارم درس میخونم میگه بیا کتابتم ببر که بهتر متوجه شی !

هیچی ترسناک تر از این نیس بیای خونه ببینی یکی اتاقتو تمیز کرده
حالا ۲ ساعت باید بشینم فکر کنم ببینم چی قایم کرده بودم و آیا کشف شده یا نه !

من تو هفت آسمون یه ستاره داشتم،راه شیری رو که میخواستن درست کنن افتاد تو طرح...
هیچی دیگه الآن هم در خدمت شماییم!

زندگی یک فهم است

فکر زنجیر کنی یا پرواز

در همان خواهی ماند...!!!

یادتان باشد، وقتی خورشید میدرخشد، هرکسی میتواند دوستتان داشته باشد در طوفان است که متوجه میشوید چه کسی واقعا به شما علاقه دارد…
::
::
گاهی خراب کردن پل ها چیز بدی نیست، چون مانع بازگشت شما به جاییست که از ابتدا نباید پا به آنجا میگذاشتید…
::
::
یک در آغوش کشیدن بیصدا میتواند برای قلبی محزون هزاران کلمه معنی داشته باشد…
::
::
هم اکنون که در حال نفس کشیدن هستید شخص دیگری نفس های آخرش را میکشد. پس دست از گله و شکایت بردارید و با داشته هایتان زندگی کنید…

قدیما … تا کسی مجبور نبود دروغ نمیگفت…الان تا کسی مجبور نباشه راست نمیگه !

یه سری هم هستن هنوز رو ماشین ها میان می نویسن :” لطفا مرا بشویید”اینا آخرین بازمانده های نسل دایناسورها هستن !

امروز از تلفن عمومی زنگ زدم خونمون صدام رو عوض کردم بابام گوشی رو برداشت بهش گفتم دخترتون رو دزدیدیم ۱۰۰ هزار تومن بیارین به این آدرس وگرنه دخترتون رو میکشیم بابام برگشت گفت ۲۰۰ تومن میدم یه جوری بکشینش طبیعی به نظر برسه !

آن لحظه كه فكرش رانمیكنی،كسی در دوردستها،خاطره خوبیهایت را ورق میزند .

بــــاز هـــــم خيال تــــو
مــــرا
“برداشــــت”
کجــــا مي بــــرد نمــــي دانــــم!