به به !!!!!!!
خاطر بی آرزو از رنج یار آسوده است
خار خشک از منت ابر بهار آسوده است
گر بدست عشق نسپاری عنان اختیار
خاطرت از گریه ی بی اختیار آسوده است
هرزه گردان ،از هوای نفس خود سرگشته اند
گر نخیزد باد غوغاگر ، غبار آسوده است
... کج نهادی پیشه کن تا وارهی ازدست خلق
غنچه را صدگونه آسیب است و خار آسوده است
هرکه دارد شیوه ی نامردمی چون روزگار
از جفای مردمان در روزگار آسوده است...
رهی معیری..
به به !!!!!!!!
... ادامه
واقعا ک زیباست
1391/10/25 - 20:59