رفتم مرغ فروشی به فروشنده میگم بال دارین، میگه بال مرغ؟ پـَـ نـَـ پـَـ بال هواپیما، چندتا کوچه پایین تر سقوط کردیم میخوام درستش کنم

عاقد: آیا بنده وکیلم؟ عروس: پـَـ نـَـ پـَـ متهمی ! الان پاتو از عروسی بذاری بیرون، یگان ویژه میریزه خلع سلاحت میکنه

داریم راز بقا میبینیم ... پرنده داره تخم میذاره ... دوستم میگه تخم گذاشت؟ پـَـ نـَـ پـَـ جیش کرد به صورت بسته بندی شده !

میگم احسانُ حامدم رفتن اونور دارن حال میکنن واسه خودشوناااا ... ،میگه خارج؟ پـَـ نـَـ پـَـ اونور خیابون بیا ما هم بریم حال کنیم

داشتم یه گربه رو تو سبد می بردم صدای میو میوش کل خیابون رو برداشته بود ...دختره میگه گربس؟! پـَـ نـَـ پـَـ نهنگه اختلال ژنیتیکی پیدا کرده

رفتم چایی ریختم بخورم همكارم میگه میخوایی بخوریش پـَـ نـَـ پـَـ میخوام ببرم بهشت زهرا قبر مرده هامون بَشورم

داره بارون میاد مامانم میگه اااا یعنی تو تابستون داره بارون میاد؟ می گم پـَـ نـَـ پـَـ این بارون پاییزیه تو ترافیک گیر کرده بود

دارم به خواهر زادم دیکته میگم ... رسیده آخر خط میگه خاله برم سر خط ؟! پـَـ نـَـ پـَـ بقیشو رو فرش بنویس

به داداشم میگم برو عصای آقاجون رو بیار؛ میگه آقاجون میخواد بره مگه؟ پـَـ نـَـ پـَـ میخواد به اذن پروردگار عصا رو تبدیل به اژدها کنه

رفتم پرنده فروشی میگم آقا قناری‌های نر و مادتون کدومان ؟ میگه میخوای بخری ؟ پـَـ نـَـ پـَـ مامور منکراتم اومدم ببینم قفسشون یه وقت مختلط نباشه

با دوستم رفتیم بام تهران ... یه یارو تو بانجی جامپینگ داشت بالا پایین میرفت ... دوستم میگه اگه این کش پاره بشه می خوره زمین داغون می شه؟ پـَـ نـَـ پـَـ می خوره زمین هوا میره نمی دونی تا کجا میره ...

یارو زنگ زده میگه منزل آقای طاهری؟ میگم نخیر. میگه ااااا اشتباه گرفتم؟ پـَـ نـَـ پـَـ شما درست گرفتی من اشتباه ورداشتم !

نفس نفس زنون خودم رو رسوندم به اتوبوس راننده میگه:می خوای سوار شی؟میگم پـَـ نـَـ پـَـ اومدم سفر خوشی رو براتون آرزو کنم

دوستم به من آدی اسکایپشو داده می گه این آی دی منه! می گم یعنی ادت کنم؟ میگه پـَـ نـَـ پـَـ یه بررسی کن ببین آی دیم به قیافم می خوره

رفتم سوپری میگم پنیر دارید ؟؟میگه بله سفید ایرانی دیگه ؟؟میگم: پـَـ نـَـ پـَـ قهوی آلمانی بده

رفتم نونوایی میگم خسته نباشید، نون دارین؟ شاطره گفت پـَـ نـَـ پـَـ لو رفتیم داریم اسناد جاسوسی مونو خمیر میکنیم در بریم

رفتم ساعت فروشی .ساعت فروش میگه بفرمایید ساعت میخوایید. پـَـ نـَـ پـَـ اومدم ببینم عمر چقدر زود می گذره

براش گفتم دیروز هفت تا فضانورد رفتن ایستگاه فضایی رو تعمیر کردن و برگشتن. پرسید : با شاتل؟ پـَـ نـَـ پـَـ با شارژ شگفت انگیز ایرانسل#

رفتم سر قبر بابابزرگم ... یارو اومده پیشم نشسته میگه فوت کردن؟ پـَـ نـَـ پـَـ فردا امتحان ریاضی داره خودشو زده به خواب که نره

به مامانم گفتم جورابم کووو گفت میخوای پات کنی گفتم پـَـ نـَـ پـَـ میخوام بکشم سرم برم دزدی.