نه خوب و نه بد نه دشوار و نه آسان نه ضعیف و نه قوی نه شاد و نه غمگین نه زشت و نه زیبا آدمی هستم مثل شما؛ولی افکار وکلامم با شما متفاوت است

مشخصات

موارد دیگر
0$D->usr->favs) ) { ?>
parshana (آفلاين)
115 پست
121 ديدگاه
293.5 امتياز
شاد و سرحال
1370-09-11
f - مجرد
اسلام
تهران
لیسانس
وزن: 53 - قد: 174
نرفته ام
نمی کشم
every thing that can made me happy like books,music,shoping,party and my firends

دنبال‌کنندگان

(58 کاربر)

آخرین بازدید کنندگان

حس من


برچسب ‌های کاربردی

چت روم نمیدونم
برای ورور به چت روم نمیدونم
کلیک کنید
parshana
74.jpg parshana
kitty
parshana
57.jpg parshana
baraye dokhtar ha
دیدگاه · 1391/09/20 - 11:50 ·
6
parshana
parshana
یک روز یک پیر زن فرتوت که تمام زندگیش یک ظرف و یک اجاق بوده

میره پیش حسین و بهش میگه من تمام بهار و تابستون رو کار کردم

و تونستم یک ظرف روغن جمع کنم برای چراغی که توی سرما بشه گرما بخش خونم

صبح که داشتم خونه رو تمیز میکردم دستم گیر کرد به چراغ و خون اومد

و یک قطره از خون دستم ریخت توی ظرف روغن که کنار چراغ بود.

الان اومدم ازتون بپرسم که این ظرف و روغن نجس شده یا نه؟

(حکمش چیه به نظر شما؟)

حسین که مونده بود چی بگه فقط به پیرزن و ظرف توی دستش نگاه کرد

بعد از کمی مکث گفت لعنت براین دنیا و قوانینش

و این شد دلیل تغییر زندگی حسین پناهی
... ادامه
دیدگاه · 1391/09/19 - 19:30 ·
8
parshana
parshana
دوران دبیرستان توی یکی از کلاسای کنکورمون یه استاد داشتیم به اسم

مصطفی سلامی

استادم دوست صمیمی حسین پناهی بود.یک رو پای تخته یک دل نوشته پای تخته نوشته شد

و زیر اون اسم حسین پناهی حک شد

ایتاد وقتی اومد تو کلاس به تخته نگاهی کرد و بعدش دقیقا اینو گفت

این مال حسین نیست.ما همه تعجب کرده گفتیم چی استاد

و همین شد یه تلنگر برای شرح زندگی نامه ی این آدم عجیب از زبون استادمون

از زبون استاد

حسین مرد صبوری بود.ما با هم از جندی شاپور به تهران اومدیم برای ادامه تحصیل

هر دو ععلاقه مند به ادبیات بودیم اما نمیدونم چرا حسین رفت سراغ طلبگی؟

چند سال از درس و بحثمون میگذشت که حسین بهم گفت که باید بره به یک روستای دور(اسمش یادم نیست)و یک مدتی اونجا زندگی کنه تا یک طلبه ی کامل بشه.

حسین میگفت اونجا یه ده بوده توی یک منطقه ی سرد سیر.

مردم اونجا تمام سال کار میکردن تا بتونن توی زمستون راحت باشن(سرمای اونجا استخوان سوز بوده)

خلاصه اوایل پاییز بوده و هوا هم سرد.

یک روز یک پیر زن فرتوت که تمام زندگیشیک ظرف و یک اجاق بوده

میره پیش حسین و بهش میگه م
... ادامه
دیدگاه · 1391/09/19 - 19:28 ·
8
parshana
parshana
من زیاد مطلب پست نمی کنم ولی ...
دیدگاه · 1391/09/19 - 19:24 ·
6
parshana
parshana
به خزانه ی خیالم می روم و یکی از ناب ترین رویا هایم را بیرون می آورم

چقدر لذت بخش است که دوستت دارم
parshana
parshana
برای رسیدن به تو دوست دارم سایه ی دم غروب باشم

گام های بلند زود تر به مقصد میرسند
دیدگاه · 1391/09/18 - 15:41 در Lawless ·
10
parshana
parshana
@oneill
tnx
دیدگاه · 1391/09/17 - 20:56 ·
5
parshana
parshana
وقتی کمبودی را احساس میکنی

سعی در پر کردن جای خالی اش را داری

اما غافل از این هستی که تلاش برای پر کردن این کمبودها

فضای قلبت را تنگ تر میکند
... ادامه
دیدگاه · 1391/09/17 - 20:56 ·
5
parshana
parshana
{-35-}
دیدگاه · 1391/09/16 - 21:10 ·
6
parshana
parshana
بی فروغ چشمان اهورائی تو سر به کدام کوی بگذارم

تا



رنگ آتشین غروب

معجر جانم را زیر و رو نکند؟
... ادامه
دیدگاه · 1391/09/16 - 20:31 ·
8
parshana
parshana
hi
can i speak you?
a bout nemidonam
?
{-29-}
parshana
parshana
برای رسیدن به تو دوست دارم سایه ی دم غروب باشم

گام های بلند زود تر به مقصد میرسند
دیدگاه · 1391/09/15 - 21:02 ·
9
parshana
parshana
گرگ ها خاکستری میبینند و میمون ها بنفش

چقدر خوب است که دنیای ما هزار رنگ است و

چشم هایمان هم...

خدایا شکرت
... ادامه
دیدگاه · 1391/09/15 - 20:31 ·
9
parshana
parshana
سلام parshana به #شبکه_اجتماعی #نمیدونم خوش آمدی
صفحات: 1 2 3 4 5