بارالها…
از كوي تو بيرون نشود
پاي خيالم
نكند فرق به حالم ....
چه براني،
چه بخواني…
چه به اوجم برساني
چه به خاكم بكشاني…
نه من آنم كه برنجم
نه تو آني كه براني..
نه من آنم كه ز فيض نگهت چشم بپوشم
نه تو آني كه گدا را ننوازي به نگاهي
در اگر باز نگردد…
نروم باز به جايي
پشت ديوار نشينم چو گدا بر سر راهي
كس به غير از تو نخواهم
چه بخواهي چه نخواهي
باز كن در كه جز اين خانه مرا نيست پناهی...
منکه از کوی تو بیرون نرود پای خیالم…
نکند فرق بحالم! چه برانی.. چه بخوانی..
چه به اوجم برسانی.. چه به خاکم بکشانی..
نه من آنم که برنجم!!! نه تو آنی که برانی!!!
مـــواظـــب خـــودت بـــاش
اون طور منو نگاه نكن
دست توی دست من بذار
برو یه وقت مریض میشی
بغضت رو هی نگه ندار
فدات بشم فدات بشم فدات بشم بذار برو
محاله باورش كه من دیگه نمی بینم تو رو
صدات می لرزه عشق من
اسمم رو هی صدا نكن
طناب و دور گردنم
بنداز دیگه نگام نكن
بمیرم واسه بغض تو
فكر منو نكن برو
دل و اسیر من نكن
اگه دوستم داری برو
تو رو خدا گریه نكن
تصمیم آخرو بگیر
چهارپایه رو بكش برو
چهارپایه دستاشو بگیر
با دست عاشقت بذار
طنابو دور گردنم
می خوام فقط ادا كنم
حقی كه مونده گردنم
حقی كه مونده گردنم
من بشكنم برنجم
فدای تار موهات
مهم تویی نرنجی
برس به آرزوهات
مواظب خودت باش
با قلب من چه كردی
دلواپسم نباشم
به اشك كی بخندی
اگر سراغمو گرفت
بگین نشونه ای نذاشت
بگین از اینجا رفته و
چاره ی دیگه ای نداشت
اگر سراغمو گرفت
این نامه رو بهش بدین
بگین كه جا گذاشته بود
پرسید كجا هیچی نگین
اگه بازم پرسید ازم
اگه نكردش اشکاشو پاک
چاره ای نیست بهش بگین
فلانی رفته زیر خاك
……………………………………..
دلــــتنگـــی
خدا نشونه شو از كی بگیرم
دارم دق می كنم بذار بمیرم
آخه هنوز دلش از جنس سنگه
هنوز دلم واسه دلتنگی تنگه
چطور دلش