یافتن پست: #بنویسم

رضا
رضا
ترینم یک ماه شد هنوز وقت نکردم متن برای پادکست بنویسم {-60-}
bamdad
photo_۲۰۱۸-۰۶-۰۵_۱۴-۳۰-۴۰.jpg bamdad
کدامین درد را باید بیفزایم به زندانم؟!
برای عشق بنویسم؟ نمی دانم ، نمی دانم...

نباید اینچنین باشم! خودم این را نمی خواهم،
چرا از غصه ی قلبم کمی حتی نمیکاهم؟!
{-3-}
دیدگاه · 1397/04/19 - 20:42 ·
3
bamdad
photo_۲۰۱۸-۰۳-۱۰_۲۲-۵۲-۳۰.jpg bamdad
نمیدانم چه بنویسم
به غیر از "دوستت دارم"
نمیدانی که اما من
یه دنیا "دوستت دارم"...
{-41-}
دیدگاه · 1397/03/5 - 22:17 ·
3
رضا
رضا
چند تا سایت جالب هستن برای دانلود بازیهای رایگان بصورت قانونی نمیدونم در موردشون مطلب بنویسم یا نه .
دیدگاه · 1396/03/7 - 22:18 ·
2
رضا
رضا
خواستم یه چیزی بنویسم دیدم به صداوسیما بر میخوره از فردا جای فوتبال برفک پخش میکنه منصرف شدم .
دیدگاه · 1395/11/19 - 20:36 ·
3
رضا
رضا
نذری با ظرف یکبار مصرف باعث کاهش ازدواجها شده قبلا دیگ و بشقاب میدادن بعد میومدن ظرف تمیز رو پس بگیرن همین وسط آشنایی ها اتفاق می افتاد .
رضا
رضا
امروز میخواستم مطلب جدید بنویسم اما حوصله نوشتن نیست .
دیدگاه · 1395/02/21 - 16:31 ·
2
مرجان بانو :)
مرجان بانو :)
اومدم بنویسم خیلی شبیه حیوونها هستی اما …
وقتی یاد نجابت اسب افتادم
وقتی یاد وفاداری سگ و اون نگاه مهربونش افتادم
وقتی یاد نهنگ افتادم که به جفتش تا آخر عمرش وفادار می مونه
وقتی یاد شیر افتادم که اگر گرسنه نباشه ، شکار نمی کنه
وقتی یاد قو افتادم که غرورش رو خیلی دوست داره
وقتی یاد مرغ عشق افتادم که بدون جفتش میمیره
به خودم گفتم خیلی نامردیه تو رو به حیوون تشبیه کنم
.
.
... ادامه
دیدگاه · 1394/12/19 - 10:51 ·
2
مرجان بانو :)
مرجان بانو :)
به رسم هر شب ... قبل از خواب دلم عجیب هوای ِاین را کرد که برای کسی بنویسم دوستش دارم ...  امان از این خواسته ها ... کسی را ندارم که بگویم دوستش دارم اما ...! اینجا مینویسم ! برای ِهر شخصی که امشب دلش میخواست از لبی بشنود :                         دوســــــــــتـت دارم
... ادامه
دیدگاه · 1394/11/23 - 23:17 توسط Mobile ·
5
رضا
رضا
این مطلب رو بنویسم بالاخره تموم بشه . چند تا مطلب نیمه تموم دارم تموم بشن خیلی خوب میشه .
دیدگاه · 1394/11/11 - 16:08 ·
3
مرجان بانو :)
236x354_1449305270364462.jpg مرجان بانو :)
{-41-}
مرجان بانو :)
236x323_1449304412461546.jpg مرجان بانو :)
{-41-}
مرجان بانو :)
images مرجان بانو :)
{-41-}
bamdad
photo_2015-10-17_19-53-01.jpg bamdad
:)
مرجان بانو :)
مرجان بانو :)
منم میتونم عکسمو با عشقم بذارم زیرش بنویسم منو عشقم یهویی....
ولی بقیه عشقام میفهمن شر میشه{-7-}{-7-}
دیدگاه · 1394/06/7 - 23:01 توسط Mobile ·
5
رضا
رضا
به امید میگم فلان فیلم رو دانلود کن ببین میگه لینکشو بده دانلود کنم . میگم اسمشو بنویس یادت نره میگه حال ندارم اسمشو بنویسم کلا خسته است :)
رضا
رضا
تو این چند روز ایده یک اپلیکیشن موبایل به ذهنم رسید که اگر اجرایی بشه بدون شک خیلی سریع طرفدار پیدا میکنه باید زود طرحش رو بنویسم ثبتش کنم و بعد اجرا کنم .
... ادامه
دیدگاه · 1394/01/10 - 23:48 ·
5
رضا
رضا
دارم فکر میکنم واسه سال نو چی بنویسم که کامل باشه فعلا ذهنم یاری نمیکنه باشه برای فردا .
دیدگاه · 1393/12/29 - 22:46 ·
3
bamdad
bamdad
قلم که یاری نمیکند از تو بنویسم

خودت دستی بالا بزن تا بزرگی ات رابه تحریر درآورم

من اندازه ی عظمتت را نمیدانم

تو که خودت راخوب میشناسی،خودت را بنویس

{-15-}
دیدگاه · 1393/12/8 - 23:24 ·
5
Mohammad
Mohammad
،
.............................................
** روال کار **
در اين پست هركسی بايد اول به سوال نفر قبلش جواب بده
و بعد يه سوال از نفر بعديش كه معلوم نيست كيه بپرسه !!!

** نكته مهم: **
در صورتی كه دو نفر همزمان دیدگاه دادند٬ پست نفر اول قبوله و از اون دیدگاه بايد ادامه داد !
نفر بعدی هم بايد دیدگاه خودش رو حذف كنه !

** قوانين: **
1- بی احترامی نکنید.
2- سوالها باید عمومی باشند.
3- سوالات تكراری، توچی ...، تو بگو... و اينچنين نپرسيد.
4- دیدگاه پشت سر هم اکیداً ممنوع است.
5- دیدگاه شما مطابق با قوانین کلی سایت نمیدونم باشد.
... ادامه
bamdad
bamdad
میخواهم چیزی بنویسم ...
آن بالا از من عنوان مطلب میخواهد ...
کمی پائینتر اندازه ی قلم ...
دلتنگی نه عنوان میخواهد ، نه اندازه اش را با هیچ قلمی میتوان نوشت ...
بگذریم اصلا نمی نویسم ...

کاش می توانستم راحت حرف بزنم . . .
چیزی بگویم از دلتنگی . . .
میان آدم های دلتنگی که در این اتاق مجازی جمع شدند . . .
فقط می گویم منم مثل تو دلتنگم


:(
دیدگاه · 1393/10/15 - 19:10 ·
3
رضا
رضا
از اون وقتها که نمیدونم چی بنویسم .
bamdad
bamdad
معلم عصبی دفتر را روی میز کوبید و داد زد : سارا…دخترک خودش را جمع و جور

کرد ، سرش را پایین انداخت و خودش را تا جلوی میز معلم کشید و با صدای

لرزان گفت : بله خانم؟

معلم که از عصبانیت شقیقه هایش می زد ، به چشمهای سیاه و مظلوم

دخترک خیره شد و داد زد : ((چند بار بگم مشقاتو تمیز بنویس و دفترت رو

سیاه و پاره نکن ؟ ها؟فردا مادرت رو میاری مدرسه می خوام در مورد بچه ی

بی انظباطش باهاش صحبت کنم ))

دخترک چانه لرزانش را جمع کرد …بغضش را به زحمت قورت داد و آرام گفت :

خانوم …مادم مریضه … اما بابام گفته آخر ماه بهش حقوق میدن … اونوقت

میشه مامانم رو بستری کنیم که دیگه از گلوش خون نیاد …اونوقت میشه

برای خواهرم شیر خشک بخریم که شب تاصبح گریه نکنه … اونوقت …

اونوقت قول داده اگه پولی موند برای من هم یه دفتر بخره که من دفترهای داداشم

رو پاک نکنم و توش بنویسم …

اونوقت قول می دم مشقامو بنویسم …

معلم صندلیش را به سمت تخته چرخاند و گفت : بشین سارا …

و کاسه اشک چشمش روی گونه خالی شد …

{-109-}
متین (میراثدار مجنون)
متین (میراثدار مجنون)
بعضی چیزها را ” باید ” بنویسم
نه برای اینکه همه ” بخونن ” و بگن ” عالیه ”
برای اینکه ” خفه نشم ”
همین !!
دیدگاه · 1393/09/7 - 21:34 ·
7
مرجان بانو :)
مرجان بانو :)
دارم یه مدرک جعل میکنم !{-7-}
خدایا منو ببخش....{-47-}
صفحات: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ