یافتن پست: #سردش

رضا
photo_۲۰۱۸-۰۱-۲۷_۲۱-۰۷-۵۰.jpg رضا
تو و سرما سردش شده .
دیدگاه · 1396/11/8 - 19:25 ·
4
رضا
رضا
دوست گرافیست هم ندارم الان که هوا سرد شده واسه پرنده های سایت شال و کلاه بذاره سردشون نشه .
دیدگاه · 1396/09/5 - 22:31 ·
3
صوفياجون
صوفياجون
:
آفتابی:بمردیم گرما،آفتاب چی گه،باران تره دیل آیه
بارانی:آسمان کون پاره بسته،باران چی گه،تره دیل آیه آفتاب
برفی:یخ بوکودیم سرما،برف چی گه،ده باران نایه
مه آلود:راه نتانیم پیدابوکونیم،مه چی گه،برف بایه بهتره
باد: امی دیل و زهله بوشو،بادچی گه،باران بایه خدابوکونه
باسردشدن هوا در اوایل بهار: هوایم خوره به گیرباورده،سرماچی گه،زمستان کوناکونا واگردستن دره!
{-7-}{-7-}
9 دیدگاه · 1393/07/29 - 12:12 در گیلک ·
10
متین (میراثدار مجنون)
متین (میراثدار مجنون)
گاهی دلم می گیرد...

از آدم هایی که در پس نگاه سردشان

با لبخند گرمی فریبت می دهند!

از کلماتی که چون شیرینی افسانه ها فریبت می دهند!!

دلم می گیرد...

از سردی چندش آور دستی که دستت را می فشارد!!

و نگاهی که به توست... و هیچ وقت تو را نمی بیند!

از دوستی که برایت

هدیه

دو بال برای پریدن می آورد...

و بعد...

پرواز را با منفورترین کلمات دنیا معنی می کند!!!

دلم می گیرد از چشم امید داشتنم به هوسبازانی که ترانه عشق میخوانند!!

این همه هیچ...

گاهی حتی

از خودم هم دلم میگیرد...!
... ادامه
bamdad
bamdad
گاو ما ما مي کرد گوسفند بع بع مي کرد
سگ واق واق مي کرد
و همه با هم فرياد مي زدند حسنک کجايي
شب شده بود اما حسنک به خانه نيامده بود.حسنک مدت هاي زيادي است که به خانه نمي آيد.او به شهر رفته و در آنجا شلوار جين و تي شرت هاي تنگ به تن مي کند.او هر روز صبح به جاي غذا دادن به حيوانات جلوي آينه به موهاي خود ژل مي زند.
موهاي حسنک ديگر مثل پشم گوسفند نيست چون او به موهاي خود گلت مي زند.
ديروز که حسنک با کبري چت مي کرد .کبري گفت تصميم بزرگي گرفته است.کبري تصميم داشت حسنک را رها کند و ديگر با او چت نکند چون او با پتروس چت مي کرد.پتروس هميشه پاي کامپيوترش نشسته بود و چت مي کرد.پتروس ديد که سد سوراخ شده اما انگشت او درد مي کرد چون زياد چت کرده بود.او نمي دانست که سد تا چند لحظه ي ديگر مي شکند.پتروس در حال چت کردن غرق شد.
براي مراسم دفن او کبري تصميم گرفت با قطار به آن سرزمين برود اما کوه روي ريل ريزش کرده بود .ريزعلي ديد که کوه ريزش کرده اما حوصله نداشت .ريزعلي سردش بود و دلش نمي خواست لباسش را در آورد .ريزعلي چراغ قوه داشت اما حوصله درد سر نداشت.قطار به سنگ ها برخورد کرد و منفجر شد .کبري و مسافران قطار مردند.
اما ريزعلي بدون توجه به خانه رفت.خانه مثل هميشه سوت و کور بود .الان چند سالي است که کوکب خانم همسر ريزعلي مهمان ناخوانده ندارد او حتي مهمان خوانده هم ندارد.او حوصله ي مهمان ندارد.او پول ندارد تا شکم مهمان ها را سير کند.
او در خانه تخم مرغ و پنير دارد اما گوشت ندارد.
او کلاس بالايي دارد او فاميل هاي پولدار دارد.
او آخرين بار که گوشت قرمز خريد چوپان دروغگو به او گوشت خر فروخت .اما او از چوپان دروغگو گله ندارد چون دنياي ما خيلي چوپان دروغگو دارد به همين دليل است که ديکر در کتاب هاي دبستان آن داستان هاي قشنگ وجود ندارد

:(
Majid
Montakhab-Www.Parspic.Net-3.jpg Majid
دلم میگیرد....

ادم هایی که در پس نگاه سردشان با لبخندی گرم فریبت میدهند

دلم میگیرد....

از سردی چندش آور دستی که دستت را میفشارد و نگاهی که به توست و هیچ

وقت تو را نمیبیند

دلم میگیرد....

از دوستی که برایت هدیه، دو بال برای پریدن می آورد و بعد پرواز را با منفورترین

کلمات دنیا معنی میکند!!!

دلم میگیرد....

از چشم امید داشتنم به هوس بازانی که برای سوء استفاده ترانه ی عشق می

خوانند! این همه هیچ ... گاهی حتی از خودم هم دلم میگیرد ....
... ادامه
bamdad
bamdad
soheil
خدا مشتی خاك را برگرفت٬ می‌خواست ليلی را بسازد٬ از خود در او دميد. و ليلی پيش از آنكه باخبر شود٬ عاشق شد. ساليانی‌است كه ليلی عشق می‌ورزد. ليلی بايد عاشق باشد. زيرا خدا در او دميده است و هركه خدا در او بدمد٬ عاشق می‌شود. ليلی نام تمام دختران زمين است؛ نام ديگر انسان....

{-41-}
...
...
نمیدونمم دیگه ازدهن افتاده وسردشده...فازای دپرس ...پستای تکراری...کاربرایonولیoff
نه جذابیتی!
نه خلاقیتی...
پرستیژکاربرای قدیمی توی 1خط درمیون اومدنه وجدیدی هام که تکلیفشون مشخصه...
فکرکنم بهونه خوبیه واسه رفتن...
ازییلاق به قشلاق..
........
......
دیگه چی بگم؟
نمیدونم
نمیدونم
........
......
... ادامه
...
54.jpg ...
کاش توروم یکم حس خجالت داشتی و
ازاولش باهام صداقت داشتی!
چی شدتاحرف ازصداقت شد
یهوصدات قطع شد!!
توبامن گرم بودی
دستات چراسردشد؟
{-6-}
دیدگاه · 1393/03/20 - 12:38 ·
5
bamdad
images.jpeg bamdad
بیچاره خورشید!!

هرچه بیشتر نور میدهد و گرمی میبخشد

فزونتر دوری اش میکنند!!

میخواهم خورشید باشم از نوع زمستانی سردش

ببینم باز از من روی برمیگردانی!!

{-60-}
دیدگاه · 1393/03/5 - 19:23 ·
4
bamdad
bamdad
Noosha
گاهی دلم می گیرد
از آدم هایی که در پس نگاه سردشان
با لبخندی گرم فریبت می دهند
دلم میگیرد از خورشیدی که گرم نمی کند
و نوری که تاریکی می دهد
ازکلماتی که
چون شیرینی افسانه ها فریبت می دهند
دلم می گیرد
از سردی
چندش آور دستی که دستت را می فشارد
و نگاهی که
به توست و هیچ وقت تو را نمی بیند
Majid
Majid
شب سردی بود ….

پیرزن بیرون میوه فروشی زل زده بود به مردمی که میوه میخریدن …

شاگرد میوه فروش تند تند پاکت های میوه رو توی ماشین مشتری ها میذاشت

و انعام میگرفت …


پیرزن باخودش فکر میکرد چی میشد اونم میتونست میوه بخره ببره خونه …

رفت نزدیک تر … چشمش افتاد به جعبه چوبی بیرون مغازه که میوه های خراب و گندیده

داخلش بود … با خودش گفت چه خوبه سالم ترهاشو ببره خونه …

میتونست قسمت های خراب میوه ها رو جدا کنه وبقیه رو بده به بچه هاش …

هم اسراف نمیشد هم ….


بچه هاش شاد میشدن …


برق خوشحالی توی چشماش دوید ..

دیگه سردش نبود !پیرزن رفت جلو نشست پای جعبه میوه ….

تا دستش رو برد داخل جعبه شاگرد میوه فروش گفت :

دست نزن نِنه ! وَخه برو دُنبال کارت ! پیرزن زود بلند شد …

خجالت کشید ! چند تا از مشتریها نگاهش کردند ! صورتش رو قرص گرفت …

دوباره سردش شد ! راهش رو کشید رفت …


چند قدم دور شده بود که یه خانمی صداش زد : مادر جان …

مادر جان ! پیرزن ایستاد …

برگشت و به زن نگاه کرد ! زن مانتویی لبخندی زد و بهش گفت اینارو برای شما گرفتم !

سه تا پلاستیک دستش بود پر از میوه … موز و پرتغال و انار ….


پیرزن گفت : دستِت دَرد نِکُنه نِنه….. مُو مُستَحق نیستُم !


زن گفت : اما من مستحقم مادر من …

مستحق داشتن شعور انسان بودن و به هم نوع توجه کردن …اگه اینارو نگیری دلمو

شکستی ! جون بچه هات بگیر !


زن منتظر جواب پیرزن نموند … میوه هارو داد دست پیرزن و سریع دور شد …


پیرزن هنوز ایستاده بود و رفتن زن رو نگاه میکرد …

قطره اشکی که تو چشمش جمع شده بود غلتید روی صورتش …

دوباره گرمش شده بود … با صدای لرزانی گفت :

پیر شی ننه …. پیر شی ! خیر بیبینی مادر!
... ادامه
دیدگاه · 1393/02/15 - 07:11 ·
bamdad
bamdad
وقتی سکوت میکنی



زمین سرد میشود ..



هوا سرد میشود ..



حتی حرف ها سردشان میشود



و من ..



تنهایی ناگفته هایت را میبافم



رج به رج ...
... ادامه
دیدگاه · 1393/01/31 - 21:22 ·
2
Noosha
اغوش Noosha
دلتنگ آغوشت می شوم...

وقتی که هوای حوصله ام ابریست!!!

دلم یک عصر دلگیر میخواهد

و یک پیاده رو بی انتها...

تا تمام دردهایم را در تن سردش جا گذارم.

آنقدر گلایه کنم...

که آسمان بشکند سد غرورش را...

و رد پایم را از دل سنگفرش های زخمی پاک کند...

تا شاید دل بی قرارم اندکی آرام گیرد...

شاید که لبخند درختان به وقت گریه ی ابر

اجابتی باشد...

و خدا آغوش بگشاید به روی تنهایی هایم....
... ادامه
دیدگاه · 1393/01/25 - 01:46 ·
6
FATI
FATI
میدانی رفیق . . . .

سردش بود . . .

دلم را برایش سوزاندم . . .

گرمش که شد با خاکسترش نوشت :

خداحافظ . . .

و رفت . . .
دیدگاه · 1393/01/19 - 17:43 ·
7
bamdad
images.jpeg bamdad
میوه ی رامبوتان...
bamdad
bamdad
گاهی واقعا خیال می کنم،

روی دست خدا مانده ام!

خسته اش کرده ام!

راهی نیست...

باید چمدانم را ببندم،

راه بیفتم... بروم...

و می روم..

اما به درگاه نرسیده از خودم می پرسم:

کجا... ؟!

کجا را دارم؟! کجا بروم؟!


دلواپسِ غربتِ من نباش

در این دیار

پنجره ها

عادتِ دیرینه‌‌ای دارند

به باران

و باران به خیسی خیابان

و خیابان‌ها به آدم‌هایِ تنها

آدم‌هایی‌ که در تاریکی‌ شب می‌‌دوند

تا زودتر به خانه‌های سردشان برسند

آدم‌هایی‌ که دردِ بیکسی خود را فراموش می‌‌کنند

و به عزیزشان می‌‌نویسند

دلواپسِ غربتِ من نباش

اینجا بعد از تو

پنجره

و باران

نزدیکترین‌ها هستند به من

و خیابان

خیابان ... هنوز هم راهیِ است برای رسیدن
... ادامه
دیدگاه · 1392/12/21 - 23:59 ·
8
bamdad
bamdad
مورد داشتیم
دوخدره ب دوس پسرش گفته:
من دارم یخ میزنم عشقم
پسره بهش گفته :
چن دقیقه صبر کن الان میرسیم در خونتون
کاپیشنتو پس میدم

ب همین سبد کالا قسم
{-7-}
رضا
رضا
Mostafa مصطفی نظرت چیه برف تا کی ادامه داره ؟ الان حدود 20 سانت شده نکنه مثل سال 83 بشه .
iman
iman
سردش بود دلم را برایش سوزاندم!!!


گرمش که شد با خاکستر قلبم نوشت:


خـداحـافـظ ...
دیدگاه · 1392/11/10 - 17:06 ·
4
...
...
ازسردبودنم
گلایه نکن
من سردشده ام
تاکسی کنارم نسوزد
{-60-}
دیدگاه · 1392/10/29 - 13:55 ·
7
صوفياجون
صوفياجون
دوستان بفرمایید شیر عه دهنی شد ببخشید باید زودتر تعارف میکردم {-156-}
از وقتی که دکتر گفته باید حتما شیر بخورم دیگه دارم با شیر خودکشی میکنم {-179-}
صفحات: 1 2 3

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ