">مرجان بانو
شهرزاد
آبجی شیدا از کاربرای قدیمی، که مثل شوما خوبه

آبجی خانوم وقت کردی یه سری به سایت بزن، خوشحال میشیم ببینیمت

داداش محمد
سلاام آبجی گلم خوبی؟خوشحال میشیم سر بزنی...

شیدا منکه میشناسمت
یادته ؟ مشاعره>؟؟؟؟

درسته، مشاعره

و حتی شعر نیما و بچه نداشته سهراب

دلم مثل دلت خونه شقایق...

قایقی خواهم ساخت خواهم انداخت به اب ...

من از سایت شعر نمینویسما
گفته باشم
خیلی از شعرا رو حفظ هستم بقیه شونم از تو کتابخونه ام بیرون میان
یه عالمه کتاب شعر دارم
خیلی شعر دوست دارم
هرجا هم که گیر کنم یکی از چرت و پرتای خودمو میگم

بامداد تو شاعر هستی شعر میگی فرق میکنی .

خدا قوت اقا مدیر

ترانه نگفتم ننویس . شعر اشتباه و کامنت اضافی حذف میشن . هر چقدر دوست داری شعر بنویس .
ممنون حامد جان شبتون خوش

ترررررررررررررررررررررررانه

خب چرا دقت نمیکنی خوب میترسم خانوم منو گمو گور کنی بی دقتی کنی

اها غصم گرفته بود افرین مواظب احتیاط باش پس

تو بدری و خورشید تو را بنده شده‌ست/تا بندهٔ تو شده‌ست تابنده شده‌ست

#حافظ

تا لفظ من به گاه فصاحت بود روان

بازار من به نزد بزرگان بود روا

#عبدالواسع_جبلی

از آمدن بهار و از رفتن دی / اوراق وجود ما همی گردد طی

#خیام

یا رب از دل مشرق نور هدایت کن مرا

از فروغ عشق ، خورشید قیامت کن مرا

#صائب_تبریزی

اي سر و پاي بسته به آزادي مناز آزاده منم كه از همه عالم بريده ام

رهي معيري

مشو محبوس ارکان و طبایع

برون آی و نظر کن در صنایع

#شیخ_محمود_شبستری

عشق رخ یار بر من زار مگیر / بر خسته دلان رند خمار مگیر
صوفی چو تو رسم رهروان می‌دانی/بر مردم رند نکته بسیار مگیر

#حافظ

روی دیدار توام نیست، وضو از چه کنم؟
دیگر از جامه ی صد وصله رفو از چه کنم؟

#معین_کرمانشاهی

مهتاب به نور دامن شب بشکافت
می نوش دمی بهتر از این نتوان یافت
خوش باش و میندیش که مهتاب بسی
اندر سر خاک یک به یک خواهد تافت

#خیام

باید بگردم همه تو گوشیم هست بعد بریزم تو کامپیوتر بعد اپ کنم اگه بود میزارم واست

مرسی...
ممنون میشم...
لطف میکنی..

مرسی

من داشتم برای این مینوشتم nimarad میروم ازشهرتوباخاطراتی سوخته\بعد من آخرچه کس چشمی براهت دوخته من زعشق توننالم که چنین کردوچنان

حالاکه «ی»دادی..حالت جامیاد..
بروشعربا«ی»پیداکن.:.
وگرنه سوختی..

يك چند به كودكى به استاد شديم يك چند به استادى خود شاد شديم

پايان سخن شنو كه ما را چه رسيد از خاك در آمــــديم و بر باد شــــــديم

دیدی دل کردی دل دل دلبرم رفت
دودل بودی وبیدل دلبرم رفت\مشو دلتنگ دلداری که رفته\زدلتنگی چه
حاصل دلبرم رفت..nima

مسلمانان مراوقتی دلی بود\که باوی گفتمی گرمشکلی بود\به گردابی چومی افتاده ازغم\به تدبیرش امید ساحلی بود...

دشمن به غلط گفت که من فلسفی ام ایزد داند کـــــه آنچـــــه او گفت نیم

لیکن چو در این غم آشیان آمده ام آخر کم از آنکه من بدانم که کی ام

من بی می ناب زیستن نتوانم\بی باده کشیدبارتن نتوانم\من بنده آن دمم که ساقی گوید\یک جام دگربگیرومن نتوانم...

می خور که فلک بهر هلاک من و تو قصدی دارد به جــــــــــــان پاک من و تو

در سبزه نشین و می روشن می خور که این سبز بسی دمد ز خاک من و تو

اقا فردا ادامشو میریم