Notice: Trying to get property of non-object in /home/nemidona/domains/nemidoonam.com/public_html/system/classes/class_post.php on line 209

Notice: Trying to get property of non-object in /home/nemidona/domains/nemidoonam.com/public_html/system/classes/class_post.php on line 210

Notice: Trying to get property of non-object in /home/nemidona/domains/nemidoonam.com/public_html/system/classes/class_post.php on line 209

Notice: Trying to get property of non-object in /home/nemidona/domains/nemidoonam.com/public_html/system/classes/class_post.php on line 210

Notice: Trying to get property of non-object in /home/nemidona/domains/nemidoonam.com/public_html/system/classes/class_post.php on line 209

Notice: Trying to get property of non-object in /home/nemidona/domains/nemidoonam.com/public_html/system/classes/class_post.php on line 210
شبکه اجتماعی نمیدونم - جستجو در پست ها

 

یافتن پست: #میدیدن

ıllı YAŁĐA ıllı
251533_350977994986742_1802342948_n.jpg ıllı YAŁĐA ıllı
یادش بخیر :)
مرجان بانو :)
مرجان بانو :)
یه سوال دارم دوست دارم همه بچه ها بیان پاسخ بدن.
یعنی ممنون میشم راهنماییم کنین.
بنظر تون اگه کسی سالی 2-3 بار مشروب بخوره اونم تو مهمونی ها و ....
این ایراد داره؟
میخوام از دیدگاهی پاسخ بدید که شما بخواین با پذیرش یا عدم پذیرش اون آدم به عنوان شریک زندگی، پاسخ بدید.

ممنون میشم هر کس حقیقت نظرش رو بگه.
خیلی دوستت تون دارم و ممنونم که نظر میدیدن.{-35-}
iman
iman
تهمت :

اعتراف میکنم چند سال عروسی یکی از فامیلا بود، ما طرف داماد بودیم، عروسی تو یه خونه بزرگ برگزار شده بود، عصر بود من دستشویی شدید داشتم، یه دستشویی تو حیاط بود.رفتم جلو دستشویی دیدم یکی داخله منتظر شدم تا بیاد بیرون

، وقتی طرف اومد بیرون یه مرد تقریبا 150 کیلویی از خانواده عروس بود، خلاصه رفتم تو دستشویی گلاب به روتون چشمتون روز بد نبینه یه کاری کرده بود به قطر تقریباً 5 اینچ و طول حدوداً 25 الی 30سانتیمتر، طوری که از اون سوراخه پایین نمیرفت.... نزدیک بود حالم به هم بخوره ... از دستشویی کردن پشیمون شدم... اومدم بیرون دیدم 2تا دختر منتظر دستشویی هستند... تا من اومدم بیرون، یکیشون زودی رفت تو. منم زود دور شدم ...

لامصبا تا آخر عروسی هرجا منو میدیدن با انگشت منو به همدیگه و دوستاشون نشون میدادن... خدا نصیبتون نکنه تهمت ناروا بد چیزیه!!!
... ادامه
دیدگاه · 1393/04/21 - 16:16 ·
3
shaghayegh(پارتی_السلطنه)
1388738361945102_large.jpg shaghayegh(پارتی_السلطنه)
hossein
hossein
یه سری مردا هستن ... تیپ های سنگین خاصی میزنن اکثرا مشکی پوشن. اودکلن خاص ، مثلا لالیک میزنن .. مشروب فقط ویسکی می خورن ... قهوه رو بدون شیر و شکر میخورن ؛ تلخه تلخ ! مردایی که سوار ماشین مشکیشون میشن و ساعت 1 شب به بعد تنها تو خیابونا رانندگی میکنن در حالی که یه آهنگ خاصو 100 بار گوش میکنن همونایی که تنها کافه و رستوران میرن . شبا تنهایی قدم می زنن و سیگارشون رو بی تفاوت به همه چی می کشن... از دور که نگاشون میکنی ابروهاشون گره خورده تو هم ، همش فکر میکنن ... ولی وقتی نزدیک میری و باهاشون صحبت میکنی با نگاه و آرامش خاصی باهات حرف میزنن ! اینا بهترین آدما برا درد و دلن . همونایی که راجبه همه چیز اطلاعات دارن و نگفته میفهمن ... اما این مردا یه زمان مثل بقیه مردای معمولی بودن !!! اسپورت میپوشیدن ، با صدای بلند میخندیدن ، فوتبال میدیدن ، چشم چرونی میکردن و ... خلاصه عین خیالشون نبود و رنگی بودن ! تا اینکه یه روز، یه زن تو زندگی شون اومد .عاشق شدن ...زنی که زندگیشون رو عوض کرد ، تنهاشون گذاشت و رفت !!! از اون روز این مردا خیلی عجیب و خاص شدن .خلاصه این مردا از دور خیلی خوب و جذابن ولی اگه
... ادامه
نگار
نگار
شهريار از کدوم خاطره برگشتی به من

که دوباره از تو رویایی شدم

همه دنیا نمیدیدن منو

من کنار تو تماشایی شدم

از کدوم پنجره می تابی به شب

که شبونه با تو خلوت میکنم

من خدا را هرشب این ثانیه ها

به تماشای تو دعوت میکنم

تو هوایی که برای یک نفس

خودمو از تو جدا نمیکنم

تو برای من خوده غرورمی

من غرورمو رها نمیکنم

تا به اعجاز تو تکیه میکنم

شکل آغوش تو میگیره تنم

اون کسی که پیش چشم یک جهان

به رسالت تو تن میده منم

تو هوایی که برای یک نفس

خودمو از تو جدا نمیکنم

تو برای من خوده غرورمی

من غرورمو رها نمیکنم

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ