یافتن پست: #همایون_شجریان

صوفياجون
صوفياجون

{-35-}{-35-}
---------------------------

ای شب جدایی

که چون روزم سیاهی ، ای شب

کن شتابی آخر

ز جان من چه خواهی ، ای شب ؟

نشان زلف دلبری

ز بخت من سیه تری

بلا و غم سراسری

تیره همچون آهی ، ای شب

کنی به هجر یار من

حدیث روزگار من

بری ز کف قرار من

جانم از غم ، کاهی ای شب

تا که از آن گل دور افتادم

خنده و شادی رفت از یادم ، سیه شد روزم

بی مه رویش ، دمی نیاسودم

به سیل اشکم ، گواهی ای شب

او شب چون گل نهد زمستی بربالین سر

من دور از او کنم ز اشک خود بالین را تر

خون دل از بس خوردم بی او

محنت و خواری از بس دیدم بی او

مردم بی او

بی رخ آن گل ، دلم به جان آمد

دگر از جانم چه خواهی ای شب

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ